مـن حـالا بـراى شـمـا مثال مى زنم از اين آزادى و دموكراسى يك چيزى كه تاريخ مى گويد و آن قـضـيـه حـضـرت امـيـر سـلام الله عـليـه اسـت كـه در وقـتـى رئيـس و خـليـفـه رسول الله بود و دامنه اين رياست عملى اش و سياستش از حجاز تا مصر و تمام تقريباً بسيارى از آسـيـا، يـك مـقدارى حتى اروپا داشت ، همين شخص كه رئيس يك همچو مملكت وسيعى بود و داراى همچو قدرتى بود و قاضى را هم خود خليفه رسول الله تعيين مى كرد، وقتى يك اختلافى بين آن رئيـس و يـك يـهـودى حـاصـل شد، قاضى دعوت كرد او را به اين كه بيايد جواب بدهد او هم رفـت در مـحضر قاضى نشست . قاضى خواست به او احترام بكند، گفت نه يك نفر قاضى بايد احترام از هيچ كس نكند و ما على السواء بايد باشيم و بعد هم كه قاضى حكم برخلاف او كرد، او تصديق و قبول كرد.
مـن مـيـل دا رم كـه شـمـا كه اطلاع داريد از همه حكومت ها و از همه جاها يك نمونه اين طورى هم شما نـشـان بـدهـيـد در تـمـام ايـن حـكـومـت هـايـى كـه در دنـيـا از اول دنيا تا حالا حكومت ها بودند و شما لابد مطلع هستيد، شما هم يك نمونه اينطورى به ما نشان بدهيد، كه آن از اين اولى است .(28)
آقـايـانـى كـه اسـم از آزادى مـى آورنـد، چـه آقـايـانـى كـه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى كه فريادى از آزادى مى زنند، اين ها آزادى را درست بيان نمى كنند يا نمى دانند.