آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 519/ 117
نمايش فراداده

غزل 162


  • خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد زمان خوشدلي درياب1) و در ياب غنيمت دان و مي خور در گلستان ايا پرلعل کرده جام زرين بيا اي شيخ و از خمخانه ما بشوي اوراق اگر همدرس مايي ز من بنيوش و دل در شاهدي بند شرابي بي خمارم بخش يا رب103 من از جان بنده سلطان اويسم به تاج عالم آرايش که خورشيد کسي گيرد خطا بر نظم حافظ که هيچش لطف در گوهر نباشد

  • که در دستت بجز ساغر نباشد که دايم در صدف گوهر نباشد که گل تا هفته ديگر نباشد101 ببخشا بر کسي کش زر نباشد شرابي خور که در کوثر نباشد که علم عشق در دفتر نباشد102 که حسنش بسته زيور نباشد که با وي هيچ درد سر نباشد اگر چه يادش از چاکر نباشد104 چنين زيبنده افسر نباشد105 که هيچش لطف در گوهر نباشد که هيچش لطف در گوهر نباشد

1) در نسخ جديده اين واو عاطفه را ندارد ولي در عموم نسخ قديمه موجود است،