آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 519/ 222
نمايش فراداده

غزل 328


  • من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم43 دلبرا بنده نوازيت که آموخت بگو همتم بدرقه راه کن اي طاير قدس44 اي نسيم سحري بندگي من برسان خرم آن روز کز اين مرحله بربندم بار حافظا شايد اگر در طلب گوهر وصل پايه نظم بلند است و جهان گير بگو تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم46

  • لطف‌ها مي‌کني اي خاک درت تاج سرم که من اين ظن به رقيبان تو هرگز نبرم که دراز است ره مقصد و من نوسفرم45 که فراموش مکن وقت دعاي سحرم و از سر کوي تو پرسند رفيقان خبرم ديده دريا کنم از اشک و در او غوطه خورم تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم46 تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم46

غزل 329


  • جوزا سحر نهاد حمايل برابرم ساقي بيا که از مدد بخت کارساز کامي که خواستم ز خدا شد ميسرم

  • يعني غلام شاهم و سوگند مي‌خورم2) کامي که خواستم ز خدا شد ميسرم کامي که خواستم ز خدا شد ميسرم

1) چنين است در خ ق س ، باقي نسخ: امين الدين،

2) اين اشعار چنانکه از سبک و اسلوب آنها و نيز از عده آنها که از عده معمولي ابيات غزل متجاوز است واضح ميشود در حقيقت قصيده است نه غزل و بهمين مناسبت در عموم نسخ چاپي و بسياري از نسخ خطي آنرا در جزو قصايد خواجه چاپ کرده اند نه در غزليات، ولي چون در قديمترين نسخه موجوده مورخه ديوان حافظ يعني درنسخه خ همجنين در بعضي نسخ خطي ديگر و نيز در شرح سودي بر حافظ در جزو غزليات حافظ در باب ميم درج شده بود لهذا ما نيز پيروي آنها را کرده در همين موضع باقي گذارديم،