آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 519/ 230
نمايش فراداده

غزل 338


  • من دوستدار روي خوش و موي دلکشم گفتي ز سر عهد ازل يک سخن بگو69 من آدم بهشتيم اما در اين سفر در عاشقي گزير نباشد ز ساز و سوز70 شيراز معدن لب لعل است و کان حسن از بس که چشم مست در اين شهر ديده‌ام71 شهريست پر کرشمه2) حوران ز شش جهت بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوي دوست گيسوي حور گرد فشاند ز مفرشم

  • مدهوش چشم مست و مي صاف بي‌غشم آن گه بگويمت که دو پيمانه درکشم حالي اسير عشق جوانان مه وشم استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم من جوهري مفلسم ايرا1) مشوشم حقا که مي نمي‌خورم اکنون و سرخوشم چيزيم نيست ور نه3) خريدار هر ششم گيسوي حور گرد فشاند ز مفرشم گيسوي حور گرد فشاند ز مفرشم

1) چنين است در اغلب نسخ قديمه، نسخ چاپي: مفلس از آنرو، - «ايرا» يعني از براي آن و ازين جهت برهان).

2) چنين است در خ ق و شرح سودي بدون واو عاطفه)، نسخ جديده: پر کرشمه و خوبان.

3) خ: گر نه، ي: ارنه،


  • حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست آيينه‌اي ندارم از آن آه مي‌کشم

  • آيينه‌اي ندارم از آن آه مي‌کشم آيينه‌اي ندارم از آن آه مي‌کشم