آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 519/ 58
نمايش فراداده

غزل 64


  • اگر چه عرض هنر پيش يار بي‌ادبيست پري نهفته رخ و ديو در کرشمه حسن در اين چمن گل بي خار کس نچيد آري سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد به نيم جو نخرم طاق خانقاه و رباط جمال دختر رز نور چشم ماست مگر هزار عقل و ادب داشتم من اي خواجه بيار مي که چو حافظ هزارم استظهار به گريه سحري و نياز نيم شبيست40

  • زبان خموش وليکن دهان پر از عربيست بسوخت ديده ز حيرت که اين چه بوالعجبيست چراغ مصطفوي با شرار بولهبيست که کام بخشي او را بهانه بي سببيست مرا که مصطبه ايوان و پاي خم طنبيست که در نقاب زجاجي و پرده عنبيست کنون که مست خرابم صلاح بي‌ادبيست به گريه سحري و نياز نيم شبيست40 به گريه سحري و نياز نيم شبيست40

غزل 65


  • خوشتر ز عيش و صحبت و باغ1) و بهار چيست هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نيست که انجام کار چيست41

  • ساقي کجاست گو سبب انتظار چيست کس را وقوف نيست که انجام کار چيست41 کس را وقوف نيست که انجام کار چيست41

1) در نسخه خ: ز عيش صحبت باغ بدون دو واو عاطفه اول)