س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌

عباس عزیزی

نسخه متنی -صفحه : 185/ 149
نمايش فراداده

على (ع ) مجددا از هوش رفت و پس از لحظه اى تكانى خود و به حسين (ع ) فرمود: پسرم زندگى تو هم ماجرايى خواهد داشت فقط صابر و شكيبا باش كه مان الله يحب الصابرين .

در اين هنگام على (ع ) در سكرات موت بود و پس از لحظاتى چشمان مبارك به آهستگى فرو بست و در آخرين نفس فرو رفت :

اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريك له و اشهد ان محمدا عبده وَرَسُولُهُ.

پس از اداى شهادتين ، آن لب هاى نيمه باز و نازنين به هم بسته و طاير روحش به اوج ملكوت اعلا پرواز نمود و بدين ترتيب دوران زندگى مردى كه در تمام مدت عمر جز حق و حقيقت نداشت به پايان رسيد.(426)

363 - سخنان خضر نبى بعد از شهادت على (ع )

كلينى و ابن بابويه و ديگران به سندهاى معتبر روايت كرده اند كه در روز شهادت حضرت اميرالمؤ منين (ع ) صداى شيون از مردم بلند شد، مردم را دهشت عظيم عارض شد، مانند روزى كه حضرت رسالت (ص ) از دنيا مفارقت نمود، در آن حال حضرت خضر(ع ) به صورت مرد پيرى تند آمد و مى گريست و مى گفت : انا لله و انا اليه راجعون ، گفت : امروز منقطع شد خلافت پيغمبر، پس ايستاد بر در خانه اى كه حضرت اميرالمؤ منين (ع ) در آن خانه بود گفت : خدا رحمت كند شما را اى ابوالحسن ، تو بودى كه اسلام تو از همه پيشتر بود و ايمان تو از همه خالص تر بود و ترس تو از خدا از همه بيشتر بود و مشقت تو در راه خدا از همه عظيم تر بود، محافظت حضرت رسالت از همه بيشتر كردى ، امانت تو بر اصحاب آن حضرت بيشتر بود، مناقب تو از همه فاضل تر بود، سوابق تو از همه گرامى تر بود، درجه تو از همه بلندتر و قرابت تو با حضرت رسالت (ص ) از همه بيشتر و شبيه ترين مردم بودى به آن حضرت در سيرت و طريقه و اطوار و گفتار و كردار، و منزلت تو نزد آن حضرت از همه شريف تر بود، گرامى ترين مردم نزد او بودى .

پس خدا تو را جزاى خير دهد از اسلام و از رسول خدا (ص ) و از مسلمانان ، قوى بودى در وقتى كه اصحاب او ضعيف شدند، مردانه به جهاد رفتى در وقتى كه ايشان ترسيدند، قيام به حق نمودى در هنگامى كه ايشان سستى ورزيدند، از طريقه رسول خدا(ص ) به در نرفتى وقتى كه هر يك از اصحاب او به راهى رفتند، خليفه حق آن حضرت بودى بى منازعه ، و تذلل ننمودى به رغم انف منافقان و خشم كافران و نخواستن حسد بران و كينه منافقان ، پس قيام به حق نمودى بعد از آن حضرت در وقتى كه ديگران ترسيدند، و حق را بيان كردى در وقتى كه ديگران عاجز شدند، به نور خدا در راه دين راه رفتى در هنگامى كه ديگران به نادانى ايستادند، و اگر متابعت تو مى نمودند هدايت مى يافتند، صداى تو از همه پس تر بود و در پيشى گرفتن در خيرات از همه بلندتر بودى ، كلام تو از همه كمتر بود، سخن تو از همه راست تر بود. راءى تو از همه بزرگ تر بود، دل تو از دل هاى ديگر شجاع تر بود، يقين تو از همه سخت تر بود، عمل تو از همه نيكوتر بود، به همه امور از همه كس داناتر بودى ، به خدا سوگند كه از براى دين پادشاهى بودى ، از براى مؤ منان پدر مهربان بودى در وقتى كه عيال تو گرديدند.

پس برداشتى از دوش هاى ايشان بارهاى گران را كه تاب برداشتن آن نداشتند، حفظ كردى هر چه را ضايع گذاشتند و رعايت كرديد هر چه را مهمل گذاشتند، بلند شدى در وقتى كه ايشان پست شدند، صبر كردى در وقتى كه ايشان جزع كردند، دريافتى هر چه را ايشان تخلف از آن ورزيدند، از بركت تو يافتند آن چه را گمان نداشتند، بودى و بر كافران عذابى ريزنده براى مؤ منان بودى باران رحمت و فراوانى نعمت ، پس ‍ پرواز كردى به رياض جنت با آزارها كه به تو رسيد از منافقان ، و فايز شدى به عطاها و بركت هاى اين امت . سوابق ايشان را تو ضبط كردى ، فضايل ايشان را تو بردى ، تندى تو در دين خدا به كندى بدل نشد و دل تو هرگز به سوى باطل ميل نكرد، بينايى تو ضعيف نشد و جبن در نفس تو راه نيافت ، هرگز خيانت نكردى ، در شدت ايمان و يقين مانند كوه كه بادهاى تند آن را به حركت نمى آورد، هيچ چيز آن را بر نمى كند از جا.

بودى چنان چه حضرت رسول (ص ) در حق تو گفت : كه ضعيف بودى در بدن خود و قوى بودى در امر خدا، متواضع بودى در نفس خود، عظيم بودى نزد خداى تعالى ، كسى در تو عيبى نديد، كسى از تو اميد جانب دارى نداشت ، تواناى عزيز نزد تو ضعيف و ذليل بود تا آن كه حق را از او مى گرفتى ، در احقاق حق دور و نزديك نزد تو