روزى ابوهريره سخنان زشت و توهين آميزى به اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) نسبت داد، فرداى آن روز براى حاجت مهم خود نزد حضرت آمد. امام (عليه السلام ) نياز او را بر طرف ساخت ، ياران امام با تعجب عرض كردند: يا على (عليه السلام ) چرا چنين كرديد؟ حضرت فرمود: شرم داشتم از اينكه جهالت و نادانى او، بر حلم من و خطايش بر عفوم و سؤ الش بر كرم من غلبه و پيشى گيرد از اين رو حاجتش را روا ساختم و باز در روايت است كه موسى بن طلحه بن عبدالله را وقتى دستگير كردند او را به حضور امام (عليه السلام ) آوردند.
امام (عليه السلام ) فرمود: سه بار بگو: استغفر الله و اتوب اليه . او چنين گفت ، آنگاه حضرت او را آزاد كرد و فرمود: از اسب و شمشير هر چه نياز دارى در اردوگاه از لشكر ما بگير ليكن از خدا بترس و ملتزم خانه خود باش .
روزى در جنگ صفين معاويه ديد كه يك نفر در مقابل لشكر او به تنهايى مى جنگد، رو به عمر و عاص كرد و گفت : اين شجاع قوى دلى كيست كه اينگونه مبارزه مى كند؟ عمر و عاص گفت : اين با عبدالله بن عباس يا على بن ابيطالب ، حيدر كرار.
معاويه گفت : چگونه مى توان تشخيص داد كه كداميك از آنها هستند؟ عمر و عاص گفت : اگر چه ابن عباس مرد شجاعى است ، ولى نمى تواند در برابر سپاهى مقاومت كند، لذا اگر روى گردانيد او ابن عباس است ولى اگر ثابت و پابرجا ماند و جنگيد و عقب نرفت بدان كه او، همان على بن ابيطالب (عليه السلام ) است . كه اگر تمام اعراب به مقابله با او برخيزند او روى خود را بر نمى گرداند، چه برسد به سپاه تو.
آنگاه معاويه براى آزمايش فرمان حمله عمومى سپاه خود را صادر كرد، اما ديد آن جنگجو با شجاعت بى همتاى خود همچون كوهى آهنين در جاى خود ثابت و استوار مانده است و يك يك سپاهيان او را به هلاكت مى رساند.
آنگاه به اين طريق على (عليه السلام ) را شناسايى كرد و فورا دستور عقب نشينى سپاه را صادر كرد.
يكى از رجال ثروتمند حلوايى پخته و مقدارى از آن را به عنوان تحفه به نزد على (عليه السلام ) فرستاده بود. آن حضرت روپوش ظرف را برداشت و ديد رنگ و بوى خوبى دارد.
آنگاه فرمود: از رنگ و بويت معلوم است كه طعم خوب هم دارى ولى هيهات كه من ذائقه ى خود را به طعم تو آشنا كنم . شايد در قلمرو خلافت من كسى پيدا شود كه شب را گرسنه خوابيده باشد.
لذا در اعمال حضرت بنابه نقل مورخين ديده شده است : كه آن حضرت روى خاك مى نشست ، فرش خانه اش حصير بود، كفش خود را وصله مى زد ولى او در حالى كه فرمانرواى تمام ممالك اسلامى بود معيشتى چنين سختگيرانه و زاهدانه دارد.(596) ها،على بشر، كيف بشر، كيف بشر عقل عاجر شد در كار تو اى پاك گهر(597)
طلحه و زبير در زمان خلافت على (عليه السلام ) با اينكه داراى ثروت فوق العاده اى بودند و آن ثروت ها نيز در زمان خلافت خلفاى قبل تهيه كرده بودند(598) چشم داشتى نيز به آن حضرت داشتند. على (عليه السلام ) فرمود: دليل اينكه شما خودتان را برتر از ديگران مى دانيد چيست ؟ عرض كردند: در زمان خلافت عمر و عثمان مقررى ما بيشتر از ديگران بود حضرت فرمود: در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مقررى شما چگونه بود؟ عرض كردند: مانند ساير مردم ، على (عليه السلام ) فرمود: اكنون هم مقررى شما مانند ساير