خارج شديم و راهى منزل خديجه شديم . در بازگشت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: نخستين كسى كه بتها را درهم شكست جد تو ابراهيم (عليه السلام ) بود و آخرين كسى كه بتها را شكست تو بودى بامداد روز بعد هنگامى كه اهل مكه سراغ بتهاى خود رفتند ديدند كه بتهايشان برخى شكسته و برگشته و بر زمين افتاده است . آنها با خود اين اعمال از كسى جز محمد صلى الله عليه و آله و سلم و پسر عمويش على (عليه السلام ) سر نمى زند...(82)
اعراب به كثرت نسل خود خيلى علاقمند بودند و اصرار زيادى مى ورزيدند تا در خانواده شان جنس ذكورى باشد لذا روزى سه مرد در طهر واحد با زنى هم بستر شدند و اين زن پسرى زائيد هر سه اين مرد ادعا داشتند كه پدر اين پسر هستند هنوز سوره ى مباركه نور نازل نشده بود تا زناكاران به مجازات خود برسند، لذا آنها با هم اختلاف نزاع داشتند تا اينكه خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هم اين قضاوت را به على (عليه السلام ) احاله فرمود. اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دستور داد: نام اين سه مرد را بر 3 ورقه كوچك بنويسند و آن سه ورقه را مثل قرعه لوله كرد و جلوى بچه بيندازند آن قرعه را كه كودك از زمين برمى دارد بنام پدرش خواهد بود. رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اين قضاوت على (عليه السلام ) را به قضاوت حضرت داود (عليه السلام ) تشبيه فرمود: الحمد الله الذى جعل فينا اهل البيت من يقضى على سنن داوود.(83)
روى گاوى با شاخ تيز خود شكم خرى را دريد. صاحب خر شكايت خود را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرضه داشت هنوز خدا صلى الله عليه و آله و سلم سخن نگفته بود كه ابوبكر عقيده اش را اظهار كرد و گفت حيوان زبان بسته اى حيوان زبان بسته ى ديگرى را كشت به كسى مربوط نيست . ولى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: اگر آن گاو آزاد بود و به خر حمله آورد و شاخش زده صاحب گاو مسئول اين جنايت است زيرا گاو وحشى خود را آزاد گذاشته تا به مال مردم تعدى و تجاوز كند. ولى اگر آنجايى كه گاو بسته بوده و خر با پاى خود به پيش گاو رفته و سرانجام كشته شده صاحب گاو گناهى ندارد و از دادن تاوان معاف است .
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: قضاوت على كافيست .(84)
روزى على (عليه السلام ) همراه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در يكى از راههاى مدينه عبور مى كردند ناگاه مردى بلند قامت و چهارشانه ... جلو آمد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سلام كرد و احترام شايانى نمود سپس رو به على (عليه السلام ) كرد و گفت : سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو اى خليفه چهارم ، آنگاه به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رو كرد و گفت : آيا اين گونه نيست كه گفتم ؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آرى چنين است . آن شخص ناشناس از آنجا رفت على (عليه السلام ) از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد: اين چه لقبى بود كه اين مرد ناشناس به من داد و تو هم آن را تصديق كردى ، من خليفه ام چهارم هستم ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: حمد و سپاس خدا را، همانگونه كه او گفت تو خليفه چهارم هستى زيرا اولين خليفه آدم (عليه السلام ) است (85). و دومين خليفه داود (عليه السلام ) است .(86) و سومين خليفه هارون برادر موسى (عليه السلام ) است كه خليفه موسى شد(87) و خداوند در (آيه 3 سوره توبه ) مى فرمايد:
و اين اعلامى است از طرف خدا و رسولش بر عموم مردم در روز حج اكبر (عيد قربان ) كه خداوند و پيامبرش از مشركان بى زار است .
اى على ابلاغ كننده برائت از مشركان از جانب خدا و رسولش تو هستى و تو وصى و وزير من مى باشى و دين مرا ادا مى كنى ... پس تو چهارمين خليفه مى باشى چنانكه آن شخص با اين عنوان بر تو سلام كرد آيا مى دانى او چه كسى بود؟