آله و سلم رسيد آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على (عليه السلام ) فرمود:
يا على تو برو و ببين اين ماجرا كه مى گويند راست است يا نه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) آمد تا رسيد به در خانه ، آنگاه چشمان خود را بر هم گذاشت و وارد خانه شد و دست بر ديوار داشت تا وقتى كه گرد خانه گرديد و بيرون آمد چون خدمت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم رسيد عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم من گرد آن خانه گشتم ولى هيچ كس را آنجا نديم .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به نور نبوت مطلب را يافت كه على (عليه السلام ) نمى خواهد آن دو را رسوا نمايد لذا فرمود:
يا على انت فتى هذه الامه يعنى : يا على تو جوانمرد اين امتى .
اصبحت زيرا بك يا شحنه النجف بهر نثار مرقد تو نقد جان بكف (106)
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود، هنگامى كه مادرم از دنيا رفت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را در پيراهن خود كفن كرد و بر او نماز گزارد و بر او هفتاد مرتبه تكبير گفت . آنگاه وارد قبر شد و بر در و ديوار و اطراف قبر دست مى كشيد گويى مى خواست قبر را فراختر و آماده كند. سپس از قبر خارج شد و در حالى كه به شدت مى گريست به قبر سفارش كرد تا بر مادرم سخت نگيرد وقتى از كار خاك سپارى فارغ شد و رفت عمر بن خطاب از آن حضرت پرسيد: اى رسول خدا ديدم شما درباره اين زن طورى رفتار كرديد كه پيش از اين سابقه نداشت . پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى عمر اين زن پس از مادرم كه مرا زاييد مادر ديگر من بود. جبرئيل از سوى خداوند برايم خبر آورده كه او اهل بهشت است و خداى تعالى هفتاد هزار فرشته را ماءمور كر تا بر جنازه اش نماز بگزارند، فاطمه بنت اسد روزى از قول پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيده بود كه فرموده : انسانها در روز قيامت عريان محشور مى شوند پس به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: واى از اى رسوايى پيامبر بدو فرمود: من از خدا مى خواهم تا تو را پوشيده برانگيزد و باز زمانى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيد كه از عذاب قبر سخن مى فرمود. گفت : واى از ناتوانى . پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: از خدا مى خواهم تا عذاب قبر را بر تو آسان كند. فاطمه بنت اسد پس از مرگ ابوطالب (عليه السلام ) همچنان همگام با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در صحنه هاى گوناگون حضور داشت و او زنى بود كه در مدينه با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم تجديد بيعت كرد.
جان به فداى مژه بسته ات من على ام حيدر دل خسته ات (107)
حضرت على (عليه السلام ) فرمود: در شب تولد نور پاك فاطمه عليهاالسلام ، زلزله عظيمى در مكه اتفاق افتاد و سنگهاى بزرگى از كوه ابوقبيس جدا شد و بر زمينهاى پست و بلند مى غلطيدند و آن قدر اين زلزله ادامه داشت كه ابوطالب بر بالاى بلندى رفت و به خداوند عرض كرد:
الهى و سيدى اسالك بالمحمديه المحمودية و بالعلوية العالية و باالفاطمية البيضاء الا تفضلت على اهل التهامة بالرحمة و الرافته .
بدين ترتيب ابوطالب در پيشگاه خداوند به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و على (عليه السلام ) و فاطمه عليهاالسلام توسل جست از بركت نام ايشان همان لحظه زمين مكه آرام شد.(108)
زنى به نام ساره كه وابسته به يكى از قبائل مكه بود از مكه به مدينه خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله