1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام)

محمدرضا رمزی اوحدی

نسخه متنی -صفحه : 367/ 318
نمايش فراداده

سپس (به افتخار كننده ) فرمود: اگر داراى عقل باشى ، داراى خوى و خلق انسانى خواهى بود و اگر داراى تقوا و پرهيزكارى باشى صاحب كرامت و بزرگوارى هستى و اگر نه عقل و نه تقوا داشته باشى ، بدانكه الاغ بهتر از تو است و تو بر هيچ كس امتيازى ندارى .(1089)

922- رد احسان و مروت

حارث اعور مى گويد: اميرالمؤ منين از فرزندش امام حسن (عليه السلام ) پرسيد: پسرم مروت چيست ؟ امام حسن (عليه السلام ) پاسخ داد: پارسايى و اصلاح مال و در روايتى ديگر حسن بن جهم مى گويد: امام رضا (عليه السلام ) روايت نمود كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت نمود كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: جز دراز گوش موجود ديگرى رد احسان و نيكى نمى كند.

عرض كردم مقصود چيست ؟ حضرت فرمود: يعنى : براى نشستن او جا باز كنند و به خوشى به او عرضه شود (و او امتناع كند).(1090)

923- فاتح بيت المقدس

عبايه اسد مى گويد: در حالى كه على (عليه السلام ) دراز كشيده بود و من در بالاى سر حضرت ايستاده بودم شنيدم كه مى فرمايد: به تحقيق در مصر هلاك كننده اى خواهد آمد و محققا شهر دمشق را يك سنگ ، يك سنگ ، درهم خواهد كوبيد و حتما يهوديان و مسيحيان از هر شهر و ناحيه عربها سر بر خواهند آورد و يقينا عرب را با اين عصايم خواهم راند، گويد: به آن حضرت عرض كردم : اى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) گويا به ما خبر مى دهى پس از آنكه از دنيا رفتى مجدد زنده خواهى شد؟ فرمود: چه دور است اين ؛ اى عبايه ، معتقد شدى به غير عقيده اى كه مردى آن را از من باور كند.(1091)

924- از قرآن يادگيريد

روزى جمعى از ياران اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در موضوع مروت (مردانگى و جوانمردى ) با هم در گفتگو بودند كه حضرت على (عليه السلام ) وارد جمع آن ها شد، حضرت وقتى از گفتگوى آنها مطلع شد فرمود: چرا آن را از قرآن فرا نگرفته ايد؟ عرض كردند: يا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) اين مطلب در كجاى قرآن است ؟ حضرت فرمود: در آيه ان الله يامر بالعدل و الاحسان ؛ خداوند به شما دستور مى دهد عدل و احسان را شيوه خدا سازيد. (1092) پس عدل همان انصاف و رعايت حق و احسان بخشش و تفضل از حق خويش مى باشد.(1093)

925- بردبارى على (ع )

روزى على (عليه السلام ) يكى از غلامان خود را صدا زد، ولى او جوابى نداد بار دوم و سوم هم او را صدا كرد، اما او جواب نداد. حضرت برخاست و نزد او رفت و ديد كه استراحت كرده ، به او فرمود: آيا صدايم را نشنيدى ؟ عرض كرد: شنيدم . حضرت فرمود: پس چرا جواب مرا ندادى ؟ عرض كرد: يا على (عليه السلام ) چون از عقوبت و توبيخ و تنبيه تو، خود را در امان مى ديدم و مطمئن بودم كه مرا توبيخ نمى كنى ، لذا سهل انگارى كردم حضرت فرمود: تو را به خاطر خدا آزاد كردم .(1094)

926- معناى فقر

حارث اعور همدانى مى گويد: از جمله پرسشهايى كه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) از فرزند خود امام حسن (عليه السلام ) نمود اين بود كه فقر چيست ؟ و او پاسخ داد: آز و شدت تمايل به چيزى ، و ديگر پرسش آن حضرت اين بود كه سفاهت (نادانى ) چيست ؟ امام حسن (عليه السلام ) پاسخ داد پيروى از مردم فرومايه و همنشينى با گمراهان و اينكه سماحة (بزرگوارى و بخشش و جوانمردى ) چيست ؟ پاسخ داد اينكه شخص چه در حال رفاه و چه در حال سختى بخشنده باشد.(1095)

927- انگشتران على (ع )