يهوديان براى جلوگيرى از نفوذ مسلمانان كنده بودند افكند. آنگاه مسلمانان از روى آن گذشتند و به قلعه در آمدند... و پيروز شدند.(185)
على (عليه السلام ) مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: يا على ! برخيز و زره خود را بفروش من برخاستم و آن را فروخته و پولش را خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آوردم (بعضى از مورخين قيمت زره را چهارصد و برخى چهارصد و هشتاد و بعضى هم پانصد درهم نوشته اند) رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بدون اينكه آنها را بشمارد مشتى را برداشت و به بلال داد و فرمود: براى فاطمه عليهاالسلام عطرى تهيه كن و سپس با دو دست خود باقيمانده درهم ها را برداشت و به ابى بكر داد و فرمود:
براى فاطمه عليهاالسلام آنچه جامه و اثاث خانه مورد نياز است خريدارى كن و عمار ياسر و عده اى از اصحاب نيز همراه او رفتند تا اثاث را تهيه نمايند. اثاثيه حضرت تهيه شد ابوبكر و همراهانش آنها را خدمت پيامبر (عليه السلام ) آوردند و به آن حضرت عرضه نمودند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه آنها را با دست خود زير و رو مى كرد فرمود: بارك الله لاهل البيت خداوند براى خانواده مبارك گرداند.
على (عليه السلام ) نيز كف اتاق زندگى خود با حضرت فاطمه عليهاالسلام را شن نرم ريخت و چوبى را از ديوارى به ديوار ديگر نصب كرد تا كه لباسهاى خود را روى آن بياندازند و پوست گوسفندى را انداخته و متكايى از ليف خرما در كنار آن نهاد.
البته در بين خواستگاران حضرت زهرا عليهاالسلام بعضى از آنها بسيار ثروتمند بودند: از جمله آنها عبدالرحمن بن عوف بود كه به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: يا رسول الله اگر فاطمه عليهاالسلام را به من تزويج كنى يكصد شتر كه براشان كتان مصرى باشد به اضافه ده هزار دينار، مهريه او خواهم كرد. ولى آن حضرت نپذيرفت و يك مشت از زمين سنگريزه برداشت و به عبدالرحمن داد او ديد سنگها مرواريد و گوهر است . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من يقدر على هذا لا يهمه كثرة المهر كسى كه بتواند سنگريزه را مرواريد كند زيادى مهريه برايش اهميت ندارد.
روزى عرب بيابان نشينى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و عرض كرد؛ آيا تو از جهت پدر و مادر بهترين ما و بزرگوارترين فرزندان پدران ما و در عصر جاهليت و اسلام رئيس ما نبودى ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خشمگين شد و فرمود: اى اعرابى جلو زبانت چند پرده دارد؟ عرض كرد: دو تا؛ لب ها و دندانهايم ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: پس در دو پرده تو خاصيتى نيست ، كه تندى اين زبانت را از ما بگيرد؟ آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: توجه داشته باش كه به احدى در دنيا چيزى داده نشده كه براى آخرتش زيان ول و رها شده باشد. بعد آن حضرت رو به على (عليه السلام ) نموده و فرمود: يا على برخيز فاقطع لسانه ؛ پس زبانش را قطع كن مردم گمان بردند كه على (عليه السلام ) زبان او را خواهد بريد ولى برخلاف انتظار آنان ، حضرت على (عليه السلام ) چند درهم به او داد.(186)