على (عليه السلام ) مى فرمايد: روزى به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وارد شدم . حضرت سرگرم تلاوت سوره مائده بود (گويا بخشى از اين سوره به تازگى نازل شده بود و وجود مبارك آن حضرت در حالى تلقى وحى و اخذ آيات قرآنى بود كه من وارد شدم ) رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از من خواست آيات آن سوره را بنويسم من نيز با املاى حضرتش كار نوشتن را شروع كردم و آيات را يك به يك نگاشتم تا رسيدم به اين آيه شريفه انما وليكم الله و رسوله ، و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يوتون الزكوة و هم راكعون ، ولى امر و ياور شما تنها خدا و رسول و مومنانى هستند كه نماز به پا مى دارند و به فقيران در حال ركوع زكات مى دهند. (238) ناگاه ديدم آن حضرت در يك حالت خلسه فرو رفته ولى در عين حال زبان او همچنان بر املاى آيات مشغول است من نيز آنچه را مى شنيدم همه را مى نوشتم تا اينكه كار كتابت سوره پايان گرفت .
در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از آن حالت خلسه بيرون آمد و فرمود: بنويس آنگاه شروع كرد و از آغاز همان آيه اى كه در لحظاتى قبل در خلسه رفته بود، تلاوت كرد، به او گفتم : مگر شما هم اينك اين آيات را تا پايان سوره املا نكرديد و من تمام آنها را نوشتم ديدم صداى حضرت به تكبير بلند شد و فرمود: آن كسى كه اين آيات را بر تو املا مى نمود جبرئيل بوده است . لذا على (عليه السلام ) با املاى جبرئيل ايمن كار كتابت اين سوره را به اتمام مى رساند. (239)
در جنگ احد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم با سپاه خود وارد منطقه جنگ كه در حاشيه كوه احد بود شدند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى جلوگيرى از حمله دشمن از پشت عبد الله بن جبير را به همراه 50 نفر از تيراندازان ماهر را ماءمور حفاظت از دهانه شكاف كوه كرد و تاءكيد فرمودند: به هيچ وجه تنگه را رها نكنند، بعد از اينكه جنگ شروع شد و لشكر دشمن رو به فرار گذاشت ، مسلمين به جمع آورى غنائم پرداختند و محافظين كوه به جز 10 نفر پستهاى خود را براى جمع آورى غنائم ترك كردند. ابوسفيان قبلا خالد بن وليد را ماءمور اينكار كرده بود تا در موقع مقتضى از پشت حمله نمايد لذا او با حمله به عبد الله آنها را كشت و از پشت به لشكر اسلام حمله كرد در همين موقع سردار رشيد اسلام حضرت حمزه (عليه السلام ) و بعضى ديگر از ياران پيامبر (عليه السلام ) شهيد شدند و عده اى نيز پروانه وار پيامبر (عليه السلام ) را مراقبت مى كردند بيشتر از همه على (عليه السلام ) بود كه هر حمله اى را از جانب دشمن دفع مى كرد. على (عليه السلام ) آنقدر جنگيد كه شمشيرش شكست پيغمبر شمشير خود را كه به ذوالفقار معروف بود، به على (عليه السلام ) داد، و خود در جايى سنگر گرفت . على (عليه السلام ) از آن حضرت دفاع مى كرد، آنچنان كه بيش از شصت زخم بر سر و صورت و بدنش وارد شد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و گفت : اى محمد (عليه السلام )، معناى مواسات همين است . پيامبر عليه السلام فرمود: على (عليه السلام ) از من است و من از اويم . جبرئيل گفت : من هم از هر دوى شما، و نيز جبرئيل در همان وقت گفت : (لافتى الا على لا سيف الا ذوالفقار) بطورى كه همه اين صدا را شنيدند.
بدر در شام احد، تصوير كيست ؟ در غلاف لافتى شمشير كيست ؟(240)
جنگ احد كه بنام كوهى است نزديك مدينه ، در سال سوم هجرى روى داد و هفتاد تن از مسلمانان نيز در آن به شهادت رسيدند، اين جنگ بنابر ضبط مورخين روز شنبه هفتم شوال رخ داده در اين جنگ تيرى بر پاى حضرت امير على (عليه السلام ) خورد. (241) بعد از جنگ هر چه مى كردند به علت ناراحتى شديد امام نمى توانستند تير را از پاى حضرت خارج نمايند تا اينكه منتظر شدند حضرت وارد نماز شود، در حين اقامه نماز تير را از پاى حضرت خارج كردند بعد از نماز حضرت ديد درد زخم كمتر شده است و محل نماز خون آلوده شده است بعد