پرويز رستگار
رجال روات مرد ص 44ـ 60
راويان مشترك، پژوهشي دربازشناسي راويان مشترك شيعه و اهل سنّت، حسين عزيزي، پرويز رستگار. و يوسف بيات، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي، پژوهشكد تاريخ و سير اهل بيت (ع)، ناشر، بوستان كتاب قم، 1380، 2 ج، 1023 ص ، وزيري
برآمدن خورشيد بيغروب دين اسلام و آغاز پيامبري واپسين فرستاد خدا، حضرت محمد مصطفي (ع) ، فصلي نوين در كتاب تاريخ زندگي آدميان گشود و امتي پا گرفت كه بر پرد گسترده و پرنقش و نگار علم، تحقيق و تمدن انساني، رنگهايي ماندگار زد.
اين امت مسلمان جدا از آن كه دانشهاي پاگرفت پيش از آشكار شدن اسلام را به پشتوان تشويقهاي گفتاري و كرداري پيامبر (ص) و جانشينان خدايياش (ع) ژرفايي بيشتر و نشاطي روز افزونتر بخشيد، شاخههايي شاداب و نوين از علم و كاوشهاي خردمندانه را نيز پايهگذاري كرد كه در دامان اسلام زاده شدند، باليدند و به بلوغ و كمال رسيدند.
يكي از نوآوريهاي ناب علمي كه برآيند تلاشهاي پيگير و گسترده دامن مسلمانان در ميدان خردورزي و دانشوري به شمار ميرود، بنا نهادن دانشهاي است كه فراگيري آنها، گامهاي نخستين تفقه و دينشناسي تلقي ميشود؛ دانشهايي كه ـ بيگمان ـ حديث و شاخههاي جانبي آن، مهمترين و عمدهترين بخش آناند.
پايهريزي دانش حديث، وامدار جايگاه بيهمانند رسول خدا (ص) در گرفتن پيامهاي آسماني وحي و رساندن آن به تودههاي مسلمان ـ افزون بر شرح و بسط آيهها و سورههاي فرود آمده و بازگويي زاويههاي گوناگون دين و احكام آن است. مسلمانان كه خود از حياتي بودن نقشآفرينيهاي اين «اسو حسنه» به خوبي آگاه بودند، از همان آغاز، به سخنان آن حضرت گوش جان سپردند، هم زير و بمهاي كردار و ـ حتي ـ خاموشيهاي گاه به گاه او را زير نگاههاي مو شكافان خود گرفتند و آگاهيهايي فراچنگ آيندگان رساندند كه بعدها با نامهاي «قول» ، «فعل» و «تقرير»، زير ساختهاي اصلي ساختمان دانش حديث را شكل دادند و در ميان «ادل اربع اجتهاد» ـ كتاب، سنت، عقل (يا قياس) و اجماع ـ مهمترين ابزار كار مجتهدان و فقيهان شدند.
اما اين جايگاه ويژ حديث، از آسيب ديدن سند و متن آن ـ جدا از تفسيرهاي ناهمگوني كه دو شاخ عمد گرايشهاي مذهبي مسلمانان از حديث دارندـ پيشگيري نكرد و روند فراگيري و پراكندن آن ـ به ويژه در ميان اهل سنت ـ به گونهاي بود كه دانشمندان بزرگ و خستگي ناپذيري از ميان شيعه و سني به پا خاستند تا با آسيب شناسي اين روند گسترده و ژرف، در هر چه بهداشتيتر كردن فضاي آن بكوشند و با بالاتر بردن ضريب اطمينان به نقل حديث، دغدغ خاطر كاربران اين عنصر حياتي اجتهاد را كاهش دهند.
در اين مسير، دو دانش محورين رجال و درايه، پايهگذاري و نوشتههاي بسياري از ديرباز آفريده شد كه آمارگيري و ـ به اصطلاح ـ كتاب شناسي آنها كاري است نيازمند آستان تحمل بالاي ويژ خود و ما در اين مقال كوتاه، يكي از نوآمدترين كالاهاي عرضه شده در بازار اين دو شاخه از دانشهاي اسلامي را به خوانندگان ارجمند ميشناسانيم.
داستان چگونگي جرقه زدن انديش تدوين كتاب «راويان مشترك» و آغاز به كار آن در پيشگفتار گويا و گسترده دامن آن به خوبي بازتاب يافته است و من در اين جا به گفتن چند نكت ناگفت ديگر كه چه بسا بازدارند برخي پيشداوريهاي نادرست باشد، بسنده ميكنم:
1-1. به ياد دارم، در پژوهشكد تاريخ و سير اهل بيت (ع) كه با مديريت متواضعانه و موفق جناب حجة الاسلام سيد محمد كاظم مدرسي يزدي، دوران رونق و دور از ركود خود را پشت سر مينهاد، كار فيش برداري و فيش خواني را با دوستان ارجمندم دنبال ميكردم. روزي ايشان مرا به دفتر خود خواندند و يادآور شدند ضرورت شتاب بخشيدن و هر چه زودتر به سامان رساندن پروژ «راويان مشترك» ايجاب ميكند به دنبال جدايي يا جا به جايي برخي نيروهاي دست اندركار پروژ ياد شده، بنده نيز به جمع دوستان اين بخش بپيوندم و همكاري خود را با مجموع پژوهشكد مربوطه، در قالب قلم زدن در قلمرو نگارش شرح حال راويان داراي اولويت ترجمه دنبال كنم.
1-2. ناگفته پيداست، تلاشهايي كه با پا درمياني دو يا چند تن آغاز ميشود، خواه ناخواه تا رسيدن به مرز بلوغ و جا افتادگي و پشت سر نهادن فاز استقرار نيروها و هماهنگي آنان با يكديگر، فراز و نشيبهايي را پيش روي خود دارد كه نامطلوبي آنها در رخ نمودن برخي كاستيهاي ناهمخوان با وحدت رويه و يكدستي نوشتهها بازتاب مييابد و چند گانگي چاپ يك عنوان كتاب مورد استناد، يكي از اين كاستيهاست. در آغاز، دوستان دست اندركار اين پروژه با مراجعه به كتاب خانههايي غير از كتاب خان محققين پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي، راويان بخشهاي نخستين جلد اول را ترجمه كردهاند و عدم تمركز نيروها در گرانيگاه كتاب خان پژوهشگاه ياد شده و آزادي عمل آنان سبب شده است، گاه شناسنامه و نيز نشاني كتابهايي كه از آن ها سود جستهاند، با آنچه در كتاب نام پايان جلد دوم شناسانده شده است، يكسان نباشد.
1-3. يكي ديگر از پيآمدهاي كار جمعي در دنياي نويسندگي، گزارش چند بار يك مطلب در متن يا پانوشت است؛ كاري كه گاه حتي در آثار قلم يك نويسنده ـ آن هم در يك نوشتهاش ـ نيز رخ مينمايد! تكرار اطلاعاتي دربار «قُلّزَم» ، «مُخَضْرَم» «مُخَضْرَميان» و از اين دست است.
1-4. چنان كه در پيشگفتار كتاب «راويان مشترك» نيز آمده است، «از ميان 1092 راوي مشترك، فقط 274 راوي، ترجمه شدند». لازم اين سخن و نيز جمع جبري دو عدد ياد شده آن است كه شمار راويان خارج از اولويت ترجمه، 818 تن باشد (818=274-1092) ، در حالي كه نام 817 راوي در فهرست پايان كتاب ثبت شده است.
به نظر ميرسد تنظيم كنند گرامي «فهرست راويان مشترك ترجمه نشده» به دليل درگيري با دغدغ قابل احترام پايان بخشيدن به پروژ در دست اجرا و سامان دادن به آن و برچيدن دامان اين كار كه چه بسا اگر با خونسردي و دريادلي برگزار ميشد، زمينگير و زمان بر ميبود، فرصت نداشتهاند راويان داراي اولويت ترجمه را با فهرست راويان خارج از چنين اولويتي مقابله كنند، چرا كه درنگ در اين دو به خوبي نشان ميدهد نام برخي راويان ترجمه شده در لا به لاي نام راويان ترجمه نشده نيز آمده است كه عبارتاند از: اسماعيل بن جعفر بن ابي كثير مدني ، جراح بن مليح رؤاسي كوفي حذيفة بن اسيد غفاري ، حكيم بن حزام، ربعي بن حراش عبسي، ربيعه بن عثمان تميمي ، زاذان [ابومحمد كوفي]، زراره بن اوفي ، زكريا بن اسحاق مكي، زيدبن اسلم عدوي مدني ، صفوان بن سليم ، عاصم بن حميد حناط كوفي، عبدالله بن ثعلبه بن صعير ، عبيده بن عمرو سلماني ، قيس بن ابي مسلم، قيس بن عاصم بن سنان منقري ، و ابولبابه (بشيربن عبدالمنذر).
بدين ترتيب، با كم شدن 17 راوي از فهرست راويان مشترك ترجمه نشده و افزودن 274 راوي ترجمه شده به آن، آمار درست راويان مشترك به 1074 تن خواهد رسيد [1074=274+(17- 871)].
1-5 پس از چندين و چند بار جدايي يا جا به جايي نيروهاي دست اندركار پروژ «راويان مشترك» و پيوستن نگارنده به اين مجموعه ـ با نگارش ترجم داوود بن ابي هند بن عذافر ـ هسته بازپسين، استوار قدم و هميشگي پروژ ياد شده شكل گرفت و با مديريت صميمانه، پرتلاش و باريك بينان دوست دانشمند ما، جناب حجةالاسلام آقاي حسين عزيزي و همگامي يار و وفادار و فاضل ما جناب حجة الالسلام آقاي يوسف بيات، تا به سر منزل مقصود ره سپرد.
1-6. بهتر ديدم پيش از آن كه يك (يا چند) تن از فرهيختگان اين سامان دست به قلم شود (شوند) و از حق طبيعي خود براي نقد و نقل كاستيهاي بيشمار اين اثر ناچيز بهره برد(برند) ، خود گام پيش نهم و به مصداق «اهل البيت ادري بما في البيت»، به شناساندن كوتاه و گذراي آن بپردازم و به نقدهاي محتمل آتي، نگاهي رژفتر و بينشي در خور كار ظريف و پيچيد نقادي ببخشم، چرا كه «رد كردن حرف ديگران مهم نيست؛ فهميدن حرف ديگران مهم است». در اين جا بايد از همفكريها و رايزنيهاي مديريت ارجمند پروژ «راويان مشترك»، جناب آقاي عزيزي نيز سپاسگزاري كنم.
در پيشگفتار كتاب «راويان مشترك»، كوتاه و گذرا به گوشههايي از روش نگارش شرح حال راويان داراي اولويت ترجمه اشاره شده است و بنده نيز فهرست وار به ناگفتههاي اين بخش ميپردازم:
2-1. از آن جا كه تلفظ برخي نامهاي اشخاص و اماكن، كنيهها و لقبها در ميان پارسي زبانان همواره همراه نوعي لغزش گفتاري و در اين زمينه، «غلط مشهور» عمدهترين پشتوانه بوده است (!) آنها را در عنوان برجست هر يك از ترجمهها يا در متن آن، حركت و تشديد گذاري و ـ به اصطلاح ـ وزن صرفي آنها را ضبط كردهايم تا خوانند گرامي يا در گام نخست، با تلفظ درست آنها آشنا شود و يا در گام دوم، ذهنيت خود را در اين باره بازسازي كند.
براي نمونه، بايد از راويان رديف 11، 25، 26، 31، 33، 34، 37، 52، 78،88، 97، 116، 185، 192، 193، 198، 218، 222، 248، 252، 261و 269 كه ـ به ترتيب ـ عبارت اند از:
اُبيّ بن كعب بن قيس، اُسَيد بن حُضَير، اَصبغ بن نُباتة بن حارث، بَراء بن عازب بن حارث، بريد بن معاويه، بُرَيده بن خضيب بن عبدالله، بِلال بن رَباح، جعفربن ابي طالب بن عبدالمطلب، حُكَيم بن سعد، خباب بن ارت بن جندله، رُشَيد هجري، سُدير بن حكيم، عبدالملك بن عبدالعزيز بن جُريج، عبيده بن عمرو، عثمان بن حنيف بن واهب، عَفّان بن مسلم بن عبدالله، فضيل بن عياض بن مسعود، قثم بن عباس بن عبدالمطلب، معاذ بن جبل بن عمرو، معمر بن راشد، نوح بن دَرّاج و يحيي بن معين بن عون ياد كنم كه بسياري از ايرانيان ـ حتي برخي «اهل عرف خاص» ـ گاه هنگام سخن گفتن از آنها ـ به ترتيب ـ نامهاي خود ساخت «اَبي»، «اَسيد بن حَضير»، «نَباته»، «بُراء»، «بَريد»، «بَريده»، «بَلال»، «عبدالمطلّب»، «حَكيم»، «خُباب»، «رَشيد هِجْري»، «سُدَيربن حكيم»،«ابن جَريح»، «عُبَيْده»، «حَنيف»، «عُفّان»، «فَضيل بن عياض»، «قَثَم»، «مَعاذ»، «مُعَمَّر»، «دُرّاج» و «مُعين» را به كار ميبرند و يا اساساً نميتوانند آنها را تلفظ كنند!!
2-2. نام هر راوي در عنوان ترجمه با نام پدر و حداكثر پدربزگش ثبت شده است جز در مواردي كه زنجير نسب به شجر مبارك خاندان عصمت و طهارت برسد يا در آن، يكي از راويان حديث حضور داشته و طبعاً با نوع كار اين كتاب، متناسب باشد . بر همين اساس، نام راويان رديف 114، 204و 239 ـ به ترتيب ـ زيد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب (ع)، علي بن عمربن علي بن حسين (ع) و محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن (ع) و نام راوي رديف 267، يحيي بن عبدالحميد بن عبدالرحمن بن ميمون ثبت شده است.
2-3. با رعايت نكت پيش از اين، نام هر راوي را به دور از آنچه بر سرزبانها مشهور شده است، در عنوان آورده و در اين جا نيز مانند چگونگي تلفظ نام راويان، از شهرت پيروي نكرده ، براي نمونه، محدثان رديف 13، 53 ، 87،118، 119، 145، 179، 184، 185، 211، 229، 242، 260 و 268 را ـ به ترتيب ـ با نامهاي احمدبن محمدبن حنبل، جندب بن جناده بن سفيان، خالدبن زيدبن كليب، سعدبن مالك بن اهيب، سعدبن مالك بن سنان، صخربن قيس بن معاويه، عبدربه بن اعين بن سنسن، عبدالملك بن سليمان بن ابي المغيره، عبدالملك بن عبدالعزيز بن جريج، عمرو بن ثابت بن هرمز، مالك بن حارث بن عبد يغوث، محمدبن علي بن ابي طالب، نعمان بن ثابت بن زوطي و يحيي بن عبدالله بن معاويه فهرست و ترجمه كردهايم با آن كه ـ به ترتيب ـ به احمد بن حنبل، ابوذر غفاري، ابو ايوب انصاري، سعد بن ابي وقاص، ابوسعيد خدري، احنف بن قيس، زراره بن اعين، فليح بن سليمان بن ابي المغيره، عمروبن ابي المقدام، مالك اشتر، محمدبن حنفيه، ابوحنيفه و اجلح بن عبدالله مشهورند.
2-4. به رغم نكت پيش از اين، نامها، كنيهها، نسبتها و لقبهايي را كه راوي در دست ترجمه بدانها شهرت يافته است، در كنار عنوان شرح حالش و در ميان پرانتز يادآور شدهايم تا خوانند ارجمند به نكت اين ـ هماني مورد نظر پي ببرد. بر همين اساس، در كنار عنوان ترجمههاي رديف 4، 13، 14، 22،32،40، 43، 53، 65، 66، 73، 112، 118، 119، 145، 151، 162، 163، 181، 184، 185، 211، 213، 217، 229، 260 و 268 عبارتهاي ـ به ترتيب ـ ابورافع، احمدبن حنبل، ابن عقده، حِمْيري، اُمِّ اَيمَن، ابوحمز ثُمالي، ابوجهم، ابوذر غفاري، حسن مثلث، حسن مثني، ابوساسان بصري، ابوطلح انصاري، سعد بن ابي وقاص، ابوسعيد خدري، احنف بن قيس، ابوالاسود، اوزاعي، ابوصلت، ابن مسعود، فُلَيح بن سليمان بن ابي المغيره، عبدالملك بن جريج = ابن جريج، عمرو بن ابي المقدام، ابو اسحاق سبيعي، ابونعيم، اشتر، ابوحنيفه و اجلح بن عبدالله را افزودهايم.
2-5. در برخي موارد، براي پيشگيري از لغزش خواننده در مقام تطبيق با راوي مورد نظر و يا به دليل پراكنده گويي و اصطكاك نظر اصحاب تراجم و رجال، ناگزير عنوان ترجمه را نه با نام پدر راوي كه با كنيهاش آورده و بدين ترتيب، راويان رديف 3، 60، 182، 195و 273 را با عناوين ابان بن ابي عيّاش، حبيب بن ابي ثابت، عبدالملك بن ابي سليمان، عروه بن ابي الجعد و يونس بن ابي اسحاق ترجمه كردهايم.
2-6. در مواردي كه اصحاب تراجم و رجال دربار تعيين نام يا كنيهاي اختلاف كردهاند، ترجمه را با ثبت يك عنوان از عناوين احتمالي آغاز و در ادام شرح حال، به اختلاف ياد شده اشاره كردهايم مانند راويان رديف 34، 92و 263 كه با عنوانهاي بريده بن خضيب بن عبدالله، داوود بن ابي هندبن عذافر و ابوهريره ترجمه شدهاند.
2-7. در مواردي كه به دليل اختلاف دانشمندان، گزينش و تعيين نام راوي يا پدرش شدني نبود، هر دو يا چند احتمال را با افزودن يك ممّيز ميان آنها، در عنوان ترجمه ثبت كردهايم مانند راويان رديف 4، 44،58، 68، 78 و 83 كه با نامهاي ابراهيم / اسلم، جابربن عبدالله بن عمرو / عَُمر، حارثة بن نعمان بن نفع / رافع، حسن بن صالح بن صالح / حّيّ، حُكَيم بن سعد / سعيد و حُمران بن اَعيَن بن سُنسُن / سُنبُس ترجمه شدهاند.
2-8. در صورت تكرار شدن نام اختلاف برانگيز ياد شده در نكت پيش از اين، هر دو يا چند احتمال مطرح در آن را تنها در نخستين مورد ثبت شدنش در عنوان ترجمه، يادآوري و از تذكر دو يا چندبار آن خودداري كردهايم.
2-9. نام يا كني پدر يا پدربزرگ برخي راويان را با افزودن پرانتز در كنار آنها، تفسير و تبيين كردهايم مانند راويان رديف 17، 43، 81، 121، 196، 217، 232، 240 و 247 كه با عناوين اسحاق بن راهويه (ابراهيم) بن مَخْلَد، ثُوَيربن ابي فاخته (سعيد) بن علاقه، حمّادبن ابي سليمان (مسلم) بن يزيد، سعيدبن ابي سعيد (كَيْسان)، عطاء بن ابي رباح (اَسلم)، فضل بن دُكَين (عمرو) بن حمّاد، محمد بن ابي بكر (عبدالله) بن ابي قحافه (عثمان)، محمدبن عبيدالله بن ابي سليمان (ميسره) و يحيي بن عبدالحميد بن عبدالرحمن بن ميمون (بَشْمين) ترجمه شدهاند.
2-10. نام راويان زن را ـ برخلاف سليق بسياري از ارباب تراجم و رجال ـ در لابه لاي نام راويان مرد و بر اساس ترتيب حروف الفبا آوردهايم.
2-11. با افزودن كليشههاي عليه السلام، عليهما السلام و عليهم السلام ، شمار معصومان موجود در عنوان ترجمه يا متن آن را يادآور شدهايم. توجه به اين نكته سبب ميشود خوانند گرامي ابراهيم بن محمد بن علي (ع) راوي ترجمه شد رديف 8 را با دو تن ديگر به همين نام ـ يكي نواد عبدالله بن عباس و ديگري نواد جعفربن ابي طالب ـ خلط نكند؛ لغزشي كه براي برخي نويسندگان معاصر پيش آمده، راوي ياد شده را با نواد ابن عباس خلط كرده، سال در گذشتش را 131 ه . ق دانستهاند!
2-12. از آن جا كه دانستن تاريخ زادن و جان سپردن هم چهرههاي تاريخ ساز ـ از جمله، راويان ـ در پذيرفتن يا رد آنچه بدانها نسبت ميدهند، نقشي گاه حياتي دارد، زير عنوان هر راوي در دست ترجمه، تاريخ تولد و مرگش را با گشودن و بستن پرانتز درج كردهايم و در صورت اختلاف يا خاموشي دانشمندان از يادآوري آنها ، به كمك قرينهها يا جمع جبري سال مرگ با طول عمر، آنها را ـ تا حد امكان ـ استخراج و ثبت كردهايم.
2-13. برخي مطالب كه مهمتر به نظر ميآمدهاند و نيزتاريخ درگذشت هم راويان و نكات جانبي آن را با يادآوري آدرسهاي مورد نياز، در پانوشتها مستند كردهايم.
2-14. شرح حال راويان را حداكثر در سه تيتر عمد « و اهل بيت (ع)» ، « دانشمندان مسلمان» و «طبقه و منزلت روايي » گرد آورده و در صورت فقدان مطلب براي هر كدام، آن را حذف كردهايم.
2-15. براي پرهيز از طولاني شدن تيترهاي ياد شده در نكت پيش از اين، آنها را تنها با نام كوچك راوي و بدون ذكر كنيه، لقب يا نام پدرش يادآور شدهايم.
2-16. از يادآوري مجدد منابعي كه از آنها در پانوشتها نام بردهايم، خودداري ورزيديم و منابع باقي مانده را با عنوان «منابع ديگر» در پايان هر ترجمه و ـ چنان كه در پيشگفتار كتاب «راويان مشترك» نيز يادآوري شده است ـ با رعايت ترتيب سال در گذشت پديد آوردندگانشان آوردهايم.
2-17. به دليل بهرهوري از دو چاپ متفاوت كتاب «قاموس الرجال» ، جديد يا قديم بودن آن را در هر بار مراجعه به منبع ياد شده، در كنار آن يادآوري كردهايم.
عمليات اجتهاد ـ مانند ديگر تلاشهاي عقلاني آدميان ـ كاري ظريف، پيچيده و انرژي بر است كه در آن، دو عنصر نقش عمده و تعيين كنندهاي دارند: عنصر انساني (مجتهد) و عنصر ابزاري (اطلاعات و دادهها). از يك سو، پارامترهايي كه جنبههاي گوناگون شخصيتي يك انسان را ميسازند ـ مانند خاستگاه خانوادگي، محيط زندگي، رشد و بالندگيهاي علمي و توانمنديهاي فردي چون جودت ذهن، سرعت انتقال، دقت نظر و ديگر عوامل ژنتيكي ـ در ايجاد زاوي نگاه و توان پردازش دادهها و تركيب مطلوب آنها موثرند و از سوي ديگر، تنوع، عمق و اصالت اطلاعات كه بر دو دست عمدهاند: آگاهيهاي درون متن (قرائن متصله) كه دستيابي به آنها آسانتر مينمايد و آگاهيهاي بيرون از متن (قرائن منفصله) كه بسي ظريفتر و پيچيدهترند و فراچنگ آوردن آنها دشوارتر است. مجموع اين دو نوع آگاهي، شكل هندسي كثيرالاضلاعي را ميماند كه دست يابي به هر دانش و داد عقلاني نو، ضلعي جديد به آن ميدهد، نظم و چينش پيشين را برهم ميزند و در نتيجه، نظمي ديگر، شكلي نو و برداشت نويني ميآفريند.
ما در كتاب «راويان مشترك» تلاش كردهايم در چارچوب طرحي كه در پيشگفتار آن بيان شده است، آگاهيهايي را ـ در حد توان ـ به خوانند ارجمند خود ارائه ونشان دهيم شناخت راويان و درك هر چه عميقتر ميراثهاي حديثياي كه با نقش پردازيهاي آنان به دست ما رسيده، كاري است در خور درنگ و دوري از سهلانگاري و شتاب ورزي
از آن جا كه داوري راستين در ميزان كاميابي ما در اين آوردگاه با خوانندگان گرامي و فرهيخت ماست، نگارنده محتواي اين بخش از مقاله را به منظور دور ماندن از دام دلدادگي به اثر قلم خود و دو دست دانشمندش و نيز پرهيز از بيماري «حب الشيء يعمي و يصم» ، به كوتاهي، گذرا و فهرستوار گزارش ميكند:
3-1. زندگي نام امامان معصوم (ع):
3-1-1. بررسي شرايط سياسي ـ اجتماعي عصر آن بزرگواران و اشاره به مظلوميت آنان و شيعيانشان ـ ازجمله، در عرص دانش و نقل حديث از آنها ـ با استناد عمده به منابع اهل سنت؛ شرايطي كه امام علي (ع) در صف مقدم كساني است كه بار سنگينترين حجم بدخواهيها و نامردميهاي آن را در سالهاي تلخ زندگي به دوش كشيدهاند.
3-1-2. مشي سياسي آن حضرات.
3-1-3. رابط راويان با اهل بيت (ع) كه نشان دهند انداز وفاداري مسلمانان به پيام حديث «ثقلين» يا دور شدنشان از آن است.
3-1-4. مستند سازي فضايل و برجستگيهاي آن بزرگواران، به ويژه در رابطه با حديث غدير.
3-2. زندگي نام راويان و محدثان مسلمان:
3-2-1. يادآوري نكات ريز و فراواني از زندگي شخصي آنان.
3-2-2. بيان فضاي سياسي حاكم بر زندگي و جايگاه و نقش سياسي آنان.
3-2-3. گزارش پند آموز سختيها و فراز و نشيبهاي زندگي چهرههاي برجست دانش حديث.
3-2-4. ترسيم فضاي فرهنگي و فكرياي كه راويان در آن تنفس ميكردند.
3-2-5. گزارش جايگاه ممتاز موالي در دنياي دانش و سياست.
3-2-6. يادكرد جايگاه راويان در كتابهاي مادر حديثي اهل سنت و شيعه و يادآوري بسامد رواياتشان در اين كتابها.
3-3. دادههاي بسياري در رابطه با دانشهاي گوناگون:
3-3-1. ملل و نحل ، تحليلي از پا گرفتن و دگرگوني انديش ارجاء و بررسي و نقد تاريخ رفض ورافضي گري.
3-3-2. جغرافيا.
3-3-3. لغت.
3-3-4. حديث،تدوين و گردآوردن آن، نقش پردازان اين عرصه و صاحبان اصول و تصانيف.
3-3-5. تاريخ قرائت و تجويد قرآن كريم و دانشمندان آن.
3-3-6. تفسير قرآن كريم و برجستگان اين عرصه.
3-3-7. ادبيات و شعر عرب و پيشتازان اين ميدان
3-3-8. كلام و متكلمان بزرگ و برخي مباحث كلامي مانند عدالت صحابه.
3-3-9. دراية الحديث.
3-3-10. فقه و فقهاي برجسته.
3-3-11. اصول فقه.
3-3-12. نسب شناسي شامل:
3-3-12-1. تفسير و توضيح پاگرفتن برخي نسبها، نامها، لقبها و شهرتها.
3-3-12-2. دانشمندان برجست علم انساب.
3-3-13. تاريخ شامل:
3-3-13-1. مغازي رسول خدا (ص) و رخدادهاي سدههاي نخستين اسلامي.
3-3-13-2. يادآوري برخي لغزشهاي گزارشي مورخان و سستي بعضي كاركردهاي تاريخي رجاليان.
3-3-13-3. سيري در نگارش سيره و مغازي و شناساندن گذراي كتاب سيره و مغازي ابن اسحاق.
3-3-13-4. تحليلي از حضور قيس بن سعد در نبرد جمل.
3-3-14. رجال و جرح و تعديل راويان شامل:
3-3-14-1. معرفي دانشمندان بزرگ رجالي.
3-3-14-2. بيان برخي مباني رجالي براي جرح و تعديل راويان مانند عضويت در «اصحاب اجماع» يا روايت «اصحاب اجماع» از كسي ، وقوع راوي در اسناد علي بن ابراهيم يا ابو قولويه و
3-3-14-3. شرح مباني رجالي وحي دانشمندان چون مامقاني ، خوئي و شوشتري ، و شرحي از آنها.
3-3-14-4. اشاره به تشابه نام و مشترك آنها در يك نام.
3-3-14-5. نقد برخي جرح و تعيينها
3-3-14-6. پرداختن به نقاط مبهم وحي راويان مثبت كه از آنها ـ به نادرستي به بدي ياد شده است.
3-3-14-7. يادآوري برخي نكات
3-3-15. شرح برخي اصطلاحات متنوع ياد شده به كار ميروند.
من هر بار که نقد يا نقض نوشته يا نويسندگي را مي خوانم يا خود را در مسير چنين کارهايي مي يابم به ياد سخن حکيمانه يکي از دانشمندان اهل سنت مي افتم :( ...........يصّح کتابه ؛خداوند خواسته است تنها کتاب او قران بي کم و کاست باشد » به همين ، دليل هر جا پاي ...... همه سستي ها و کوتاه دستي هايش از نگاه همه جنبه اي جمع و صف به يک محور بحث و پژوهش ـ در ميان باشد ...... هرگز نمي تواند از نگاه نقادانه و جستجوي کاميابانه ...... ضعف و اشکال ايمن باشد و اين ، نه به معناي بي ارزشي ....... .....اثر خلق شده و نه به معناي عصمت و توانايي شکست نا پذير انتقادگر است ، چنان که در نگاه خردمندان ، پا فشاري بر ..... بي قيد و شرط از محصول هن و انديشه يک .......... و خط قرمزي پيرامون آن کشيدن، کاري کودکانه بيش نيست .
كتاب «راويان مشترك» نيز محصول تلاشهاي بيادعاي انسانهايي است كه از داير نكت گفته شده بيرون نيستند و كامل نبودن و نياز همار آن به حك و صلاح چندين و چند باره، چشمداشتي دور از انتظار نيست!
نگارنده در اين جا، در كنار پاسداشت رنجهايي كه نويسندگان، ويراستار و ديگر دستاندركاران تهيه تدوين و نشر اين اثر به خود ديدهاند، خود پيش قدم شده، برخي نارساييهاي نگارشي، ويرايشي و حروفچيني را به اميد زدوده شدن آنها در چاپهاي آينده، يادآور ميشود و بر خود بايسته ميداند ـ به ويژه ـ از كوششهاي پيگير دوست با فضل و كمال خويش، جناب حجة الاسلام آقاي سيد حسين اسلامي كه ويرايش اين اثر سرشار از نامها، اصطلاحات، تاريخ رخدادها، كليشهها، بازگردانهاي به فارسي و را بر عهده داشتهاند، سپاسگزاري كند.
4-1-1 برخي ارجاعات نادرست به كتاب التاريخ الكبير ، ميزان الاعتدال ، اعيان الشيعة ، اختيار معرفة الرجال ، لسان الميزان ، المعارف ، شذرات الذهب ، تهذيب الكمال والكافي .
4-1-2. ضبط ناصواب كلماتي مانند كيْسان (كَيْسان)، اُسَيد (اَسيد)، ابوقُتاده (اَبوقَتاده) ، سلََم (سَلْم) ، حطمي (خَطْمي) خُطَمي (خَطْمي) ، جَلَولاء (جَلُولاء) ، ابوضُمره (ابوضَمره) ، زَربّن حَبيش (زرّبن حُبَيْش ) ، سُلَّمي (سُلَمي) ، رُبَيْعَه (رُبَيِّعه ) ، نُسيبه (نَسيبه) ،نُووَي (نَوَوي)، قلزم (قلزم) ، ابوقُبيصه ، (ابوقَبيصه) ، قُرظي (قرَُظي)، عَمُره (عَمْره) ، اُبَلَّه (اُبُلّه) ، جلولا ، (جلولاء) ، رِباح (رَباح ) ، سشمّاك (سِماك)، .
4-1-3. برخي افتادگيها مانند «بن» ، « نَسب ؟» ، «الله» ، «حديث» ،«روش» ، «تهذيب الكمال 32/488» ، «سعيد اللحّام»، «اَزْدي» ، «طبقه و» «= ابوعبدالرحمن سلمي» ، «(ناتمام)» ، «شركة العلماء بمساعدة» ،«مؤسسة الرسالة»، تيترهاي «عباد و دانشمندان مسلمان» و «طبقه و منزلت روايي عبّاد» ، آدرس معجم البلدان و تعداد جلد كتاب «طبقات اعلام الشيعة».
4-1-4. ناتمامي برخي گزارشهاي تاريخي مانند تولد راوي رديف 57 در سال 17 ه . ق . ، از سابقين در اسلام بودن اسامة بن زيد ، نبودن ابو و كيع در سند روايات كتب اهل سنت ، درگذشت امام باقر (ع) در سال 116 ه . ق. ، درگذشت عبّادبن صهيب در سال 202 ه . ق. ، تعيين «طيّار» به عنوان لقب عبدالله بن جعفر ، حركت مختار به سوي مكه براي آزاد كردن محمد بن حنفيه ، تولد وكيع بن جرّاح در سال 129 ه . ق. و درگذشت ابراهيم بن محمدبن علي(ع) در سال 131 ه .ق.
4-1-5. برخي ضعفهاي تأليفي مانند ترجم «حبّ» به «دوست» ، كنيه دانستن «ابوالمساكين» ، ذكر نام امام علي (ع) در ميان راويان حذيفه ، ترجم «وجدّاً از پيشينيان است» ، توجيه لقب «انصاري» ، عدم ثبت طبق ابوصلت هروي ، ادعاي مبهم بودن چرايي لقب «ضرير»، ايهام عبارت «از آن جا كه وي در اسناد روايات تفسير قمي نيز قرار دارد، از نظر علي بن ابراهيم قمي و آية الله خوئي نيز وثاقت دارد»، ترجم «مشتي شن برداشت»، لقب دانستن «اسدي» ، نسب دانستن «يماني» و لقب دانستن «هَْمداني» .
4-1-6. لغزش در ثبت برخي نامها مانند ابراهيم رمضاني (رمضان)، عمران بن قحطان (حطان)، ابوبكر منجويه (بن منجويه)، ابن جريح (ابن جريج)، اثرم (أثرم) ، حكم بن عيينه (عتيبه)، قهبائي (قهپائي)، عبدالله جدلي (ابو عبدالله) ، عطا (عطاء)، ملائن (ملائي)، مطيع بن أياس (اياس) ، غاب (غابه)، جمادي (جمادي الآخره)، شاسي كبير (شاشي)، بني دهني (بني دهن)، موج راهط (مرج راهط) ، ابوبكر بن ابي عيّاش ، (بن عيّاش)، بان بن عيّاش (ابان بن ابي عيّاش) ، سلّولي ، (سلولي)، فزاري (فزاري)، يونس بن ابواسحاق ، (بن ابي اسحاق)، الاووط (الارناؤوط)، براجستراسر (برجستراسر)، النشر في قراأت العشر (القراءات)، تاريخ صحابة (الصحابة)، ابوعمر (ابوعمرو)، ابن عتبه (ابن عنبه) ، ثروت عكاشه ، (ثروه)، ابن قتيبه دينوري (ابن قتيبه الدينوري)، مطبعه المباركه (المطبعه)، الشيري (شيري)، نديم (ابن نديم) ،تاريخ البخاري الكبير (كتاب التاريخ الكبير)، تاريخ البخاري الصغير (التاريخ الصغير)، شهاب (شهاب الدين)، ابي الطيب محمد آبادي (محمد عظيم آبادي)، زغلون (زغلول)، طناوي (طناحي)، الرضي بن الحسن (الحسين)، فرّوح (فرّوخ)، ابوعلي امين الاسلام فضل بن حسن (ابو نصر حسن بن فضل بن حسن)، احمد الاحمد(احمد محمودي)، الاسلاميه التعابعة «كوشان بور» (الاسلامية لكوشانبور)، شيخ الشريفه (شيخ الشرف)، قلعة جي (قلعجي)، ليثي ، (كتبي) ، ممقاني (مامقاني) ، هيثمي (هيتمي) ، شبير (بشير)، رواسي ، (رؤاسي)، عبدالعزيز بن دراوردي ، (عبدالعزيز دراوردي)، قادري (قاري) و ابراهيم بن محمدبن عبدالله بن عباس (ابراهيم بن محمدبن علي بن عبدالله بن عباس).
4-1-7. اندكي كاستي در به كارگيري برخي علائم ويرايشي مانند به كار بردن علامت مميّز ميان كنيههاي راويان رديف 62 و 74 و به كار نبردن آن بين عددهاي نشان دهند سال مرگ راوي رديف 76.
4-1-8. ثبت نادرست برخي كلمات يا اعداد مانند «نويسنده» ، «المطبعة العلمية» ، «المهدي» ، «موالي» ، «4 ج» ، «نقد السيد» ، «نقلة» ، «8 ج» ، و «آل بحر العلوم».
4-1-9. برخي جا به جاييها.
4-2. نارساييهاي ويرايشي:
4-2-1. لغزش در به كارگيري يا ترك نشانههاي ويرايشي و علائم سجاوندي:
4-2-1-1. به كارگيري نا به جاي تيره تشديد ، نقطه ويرگول گيومه ، پرانتز ، ويرگول ، علامت سؤال و تعجب و همز نمايند صداي ياء.
4-2-1-2. ترك نا به جاي تيره نقطه ويرگول علامت مدّ دو نقطه نقل قول مستقيم پرانتز و نشان اختصاري «قبل از هجرت» (ق. ه ).
4-2-2. گزينش نامناسب كلماتي مانند «چنان چه» ، «مبلغان آن» ، «هجرت كرد» ، «توصيف» ، «قضاوت» ، «بلندي اندام» و «به جاي آورد».
4-2-3. عدم رعايت برخي موارد تعريف و تنكير مانند «حافظ قوي» ، «مزاح كننده» ، «روزگار دراز» و «شخص».
4-2-4. فقدان وحدت رويه در فصل و وصل واژهها مانند «بيزاري» و «بيزار» ، «دانشمند» ، «دانشمند» ، «دانشمندان» و «دانشمندان» ، «همچنين » و « همچنين» ، «آنجا» و «آن جا» و «كتابنامه» .
4-2-5. زيادي بودن برخي كلمات و حروف يا كمبود آنها مانند «آنان» ، «سپاهاش» زائد بودن حرف واو و كمبود آن و زائد بودن «كه».
4-2-6. برخي لغزشهاي املايي مانند «نماز ميگذاري» (ميگزاري)، «فاطمه» (فاطمة) ، «عايشه» (عائشه)، «المؤنة» (المؤونة )، «الماة» (المائة)، «الصلوة» ، (الصلاة)، «قراأت» (قراءات يا قرائات ) ،«بن» (ابن) ، «فييء» (فيء)، «علل الشرايع»، (الشرائع)، «دستوار» (استوار)، «تافته» (تاخته)، «حج گذارد» (گزارد)، « هواخان» (هواخواهان)، «برميخواست» (برميخاست)، «قبايل» (قبائل)، «مرآت العقول» (مرآة)، «محيالدين» (محيي) و «مجمع الزوايد و منبع الفوايد» (الزوائد و الفوائد).
4-2-7. نارسايي در برخي جملهبنديها و به كارگيري نشانههاي ويرايشي.
4-2-8. تكرار برخي مطالب.
4-3. كاستيهاي حروفچيني:
4-3-1. به دنبال هم نبودن كلمات.
4-3-2. افتادن علامت ادام مطالب.
4-3-3. فاصله حروف يك كلمه.
4-3-4. دوري يا نزديكي بيش از انداز حركات يك كلمه .
بيگمان آفريد دست و دل آدمي زاد هيچگاه از بهسازي و نوآمد كردن بينياز نيست. از اين رو، نگارنده جدا از آن كه چشم به راه پيشنهادهاي سازند داوران راستين نوشتههاي ديگران ـ خوانندگان ارجمند ـ است، نكاتي را براي هر چه بهتر شدن كار كتاب «راويان مشترك» يادآور ميشود تا اگر در آينده ـ از آن جا كه «آرزو بر ميانسالان عيب نيست!!» ـ اين اثر بازسازي و تجديد چاپ شود، فراروي دست اندركاران اين تلاش خداپسندانه باشد.
5-1. از آن جا كه نگارش و ويرايش اين اثر بر اساس زبان و ادبيات فارسي است، همزههاي قطع بسياري كه در آن به كار رفته 327، حذف شود.
5-2. حرف كاف ـ در همه جا ـ مناسب رسم الخط فارسي باشد نه عربي.
5-3. تشديد ـ جز در جاهاي گريز ناپذير ـ حذف شود (به ويژه از حرف ياء نسبت كه در نگارش فارسي، بدون تشديد است).
5-4. كلم «اسحاق» - در همه جا - با الف باشد.
5-5. كنيهها - در همه جا - با «ال» ثبت شود.
5-6. كتاب نامه ـ از آن جا كه در پانوشتها تنها نام و نشاني كتابها آمده است و نامي از نويسندگان در ميان نيست ـ بهتر است بر اساس نام كتابها تنظيم شود تا پيدا كردن آنها آسانتر باشد.
5-7. به جاي ثبت تعداد جلدهاي هر عنوان كتاب در كتابنامه، تنها به جلدهاي مورد استناد اشاره شود( به ويژه در مورد كتابهايي مانند مختصر تاريخ دمشق، سير اعلام النبلاء، الوافي بالوفيات و بحارالانوار كه جلدها و محققهاي متعددي دارند).
5-8. عبارت پردازي فهرست راويان مشترك ترجمه نشده و نيز كتاب نامه يا به فارسي باشد يا عربي نه آميختهاي از اين هر دو.
5-9. قيد «بي چا» در كتاب نامه، به جاهاي مورد نياز افزوده شود.
5-10. براي ايجاد هماهنگي با موارد مشابه، حركتهاي تيتر «طبقه و منزلت روايي» در ترجمههاي رديف 7 و9 حذف شود.
5-11. براي ايجاد هماهنگي با موارد مشابه، واژ «الامام» از عنوان ترجم راوي رديف 170 حذف شود.
5-12. در همه جا، واژ «داوود» يا با دو حرف واو ثبت شود يا با يكي.
5-13. مانند ديگر موارد، كني راوي رديف 710 نيز ميان پرانتز باشد.
5-14. براي جلوگيري از تلفظ نادرست نامها، بهتر است موارد زير حركت گذاري شود:
مسيّب (مُسَيب) ، كهيل بن حصين (كُهَيْل بن حُصَيْن)،سماك (سِماك) ، صوحان بن حجر (صُوحان بن حُجر)، عدي (عَدي)، عباده ، (عُباده) ، نهيك (نَهيك)، زراره (زُراره)، خثيم (خُثَيْم) و عبّاد (عبّاد).
5-15. ضبط كلم «زُهري» ـ بدون گذاشتن علامت سكون بر روي حرف هاء - كافي نيست، زيرا اين اندازه حركت گذاري براي جلوگيري از تلفظ «زُهري» كه از قضا بسيار رايج نيز هست، سودمند نيست.
5-16. بهتر است به نام نويسند رديف 220 در كتاب نامه ، «بن رستم» افزوده شود تا از نويسند رديف218 آسانتر تميز داده شود.
5-17. نام پدر بزرگ راوي رديف 243 در «فهرست مطالب»، «خلّاد» است و بايد اصلاح شود.
6-1. از آن جا كه شهرت سبب شده است ذهن همگان با نام ويژهاي از راويان آشنا باشد ـ و مثلاً همگان «عبدربّه بن اعَيَن» را با نام «زُراة بن اَعيَن» بشناسند. قرار اوليه ما براي تنظيم فهرست نام راويان ترجمه شده آن بود كه هر راوي را ـ هم در فهرست و هم در متن ـ بر اساس نام مشهورش و در رديف الفبايي آن بياوريم و سپس خواننده ارجمند را به ترجم اوذيل نام غير مشهورش ارجاع دهيم (مثلاً زُراره بن اعيَن عبد ربّه اعين يا احمد بن حنبل احمد بن محمد بن حنبل). متأسفانه اين قرار به دليلي كه نميدانيم، در مراحل پس از نگارش و ويرايش، رعايت نشد!
6-2. در كتاب راويان مشترك، ج2، ص 799 ميخوانيم: «وي در شمار كساني است كه از هيچ يك از امامان دوازدهگان شيعه روايت نكرده است» و در ص 800 آمده است: «وي از امام صادق (ع) روايت كرده است».
بايد دانست، ميان اين دو ادعا تناقضي نيست، زيرا مطلب نخست به لحاظ روايت مستقيم و بلاواسطه و مطلب دوم به لحاظ روايت غير مستقيم و مع الواسطه است.
6-3. «رفاعة بن رافع» كه به عنوان راوي رديف 98 ترجمه شده است. ، غير از راوي ديگري به همين نام در فهرست راويان مشترك ترجمه نشده است.
7-1. چنان كه در پيش گفتار كتاب «راويان مشترك» نيز آمده است ، ما خود به وجود كاستيهاي بسياري در اين اثر ناچيز معترف و خواهان نگاه مهربانانه و منصفان خوانندگان فرهيخته و ارجمند خود هستيم.
انصاف بايد داد چشم داشت بر كنار ماندن از هر گونه لغزش و نابه ساماني در كار نگارشهايي از اين دست كه در فضايي از منابع متنوع، پراكنده، پراكندهگو و گاه ـ حتي ـ تناقض آميز و سرشار از نامها و تاريخها و پيچيدگيهايي در اين رديف، انجام ميشود، نادرست و بيرون از توان مرزبندي شد انسانهاست، چنان كه ما نيز در داير تاب و توش خود بر آن بودهايم كه در نگارش مطالب، از مسير مبارك انصاف بيرون نشويم و رنجش خاطر هيچ يك از برادران ديني را فراهم نياوريم. بسيار تلاش كرديم اگر لحن نوشتههاي ما اديبانه نيست، دست كم مؤدبانه باشد و چنانچه در اين سمت و سو ـ كم و بيش ـ كامياب نبودهايم، پيشاپيش از همه پوزش ميخواهيم.
7-2. در اين جا بايد سپاسگزاريهاي صميمان خود و ديگر نويسندگان كتاب «راويان مشترك» را نثار حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاي سيد محمد كاظم مدرسي يزدي ـ مدير وقت پژوهشكد تاريخ و سير اهل بيت (ع) ـ كنم، چرا كه ايشان در هم مراحل انجام كار و نيز پاسداشت حق معنوي مؤلفان اين اثر، پشتيبان و ماي دلگرمي ما بودهاند و بيگمان سهم بزرگي از اجر و ارج اين كتاب كه به آهنگ بزرگداشت و ياد نيكوي امامان مظلوم اهل بيت (ع) نوشته شده، از آن اين عالم جليلالقدر است.
در همين جا شايست يادآوري ميدانم، بر اساس روند طبيعي كار و با پيگيريهاي مدير محترم پروژ «راويان مشترك» ، بايد نام آن بزرگوار در پايان بخش «سخني با خواننده»، با سِمَت «مدير وقت پژوهشكده » درج ميشد كه متأسفانه با غفلتي كه پيش آمد، چنين نشد و ـ ان شاء الله تعالي ـ اين كوتاهي در چاپهاي آينده جبران خواهد شد.
7 ـ 3. همچنين، بايد از حسن استقبال و ابراز شادماني مدير كنوني پژوهشکد تاريخ و سير اهل بيت (ع) ؛ جناب آقاي علي رضا واسعي در ارتباط با چاپ و نشر كتاب «راويان مشترك» و نيز فراخوان ايشان از مؤلفان و تقدير از آنان در جمع همكاران ارجمندمان در پژوهشكد ياد شده، سپاسگزاري كنم.
7-4 در پايان، بايد سپاس فراوان خود را به پيشگاه هم دست اندركاران چاپ و نشر كتاب« راويان مشترك» ـ به ويژه آنان كه در صفح «قدرداني» ياد شدهاند ـ پيش كش كنم و از خداي بزرگ، كاميابي و سربلندي هم آنها را خواستار باشم.
و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمين.
.لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوالله و اليوم الآخر؛ «بي گمان براي شما ـ آنان كه به خدا و روز بازپسين اميدوار باشند ـ الگويي نيكو در پيامبر خدا وجود دارد» (احزاب/21). . و از همين رهگذر بود كه كتابهاي بسياري ـ از جمله، صحاح ششگان اهل سنت و كتب اربعه شيعه ـ به انگيز گردآوردن گفتههاي رسول خدا (ص) و نيز كساني دررديف آن حضرت نوشته شد. . بازخورد اين موشكافيها، نگارش كتابهاي بسياري دربار زواياي متعدد و ظريف زندگي آن حضرت بود كه «كتب سيره» نام گرفتهاند و سير ابن اسحاق، ابن هشام، ابن سيد الناس، ابن كثير و ذهبي و نيز نوشتههايي چون الصحيح من سيره النبي الاعظم ـ اثر قلم سيد جعفر مرتضي عاملي ـ نمونههايي از آنهايند. . براي نمونه، ر. ك : مصطفي افندي كاتب چلبي، كشف الظنون عن اسامي الكتب و الفنون ، ج1، بيچا، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا، ص 635 و 834 و آقا بزرگ تهراني، الذريعة الي تصانيف الشيعة، ج6، بيچا، بيروت، درالاضواء، بيتا، ص 301، ج8، ص 54 و ج 10، ص 80. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، راويان مشترك، ج1، چاپ اول، قم، بوستان كتاب قم، 1380 ش ، ص 47. .همان. .همان، ج 2، ص 999. .ازهمين رهگذر، شناسنام كتابهايي مانند «صفة الصفوة» و «العقد الفريد» كه درترجم اسامة بن زيد بن حارثه به كار رفتهاند (ر. ك : همان، ج1، ص 91)، با آنچه كه در ادام كارها بدانها استناد شده و در كتاب نامه آمده است، همخواني ندارد. .همان، ج2، پانوشت صفحه 787 و پانوشت صفح 795. .همان، ج1، ص 361، 452 و 480. .همان،ص 307، 450 و ج2، ص 563. .همان، ج1، ص 47. .همان، ج2، ص 997 - 965. .رديف 92 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان اسماعيل بن جعفربن ابي كثير راوي ترجمه شده رديف 20 است. .رديف 192 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان جراح بن مليح بن عدي (= ابووكيع) راوي ترجمّ شده رديف 20 است. رديف 249 از راويان مشترک ترجمه شده که همان حذيفة بن اسيد بن اغوس ( = ابو سريحه ) راوي ترجمه شد رديف 62 است . رديف 249 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان حكيم بن حزام بن خويلد راوي ترجم شده رديف 77 است. .رديف 342 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان ربعي بن حراش بن جحش راوي ترجم شده رديف 92 است. بايد دانست، مرحوم آية الله العظمي خوئي نام پدر اين راوي را «خراش» ثبت كرده كه نادرست است. (نك: سيد ابوالقاسم موسوي خوئي، معجم رجال الحديث، ج7، چاپ سوم، بيروت، نشر مدينه العلم، 1403 ق، ص 161). . رديف 347 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان ربيعه بن عثمان بن ربيعه راوي ترجم شد رديف 96 است. گفتني است، مرحوم آية الله خوئي اين راوي را با ربيعة بن ابي عبدالرحمن ـ استاد ابوحنيفه، چهر نامدار مكتب راي و قياس ـ خلط كرده است (نك: همان، ص 177 و 178) با آن كه به تصريح هم ارباب تراجم و رجال، پدر ربيعه، فرّوخ نام داشت ( براي نمونه، ر. ك: محمدبن حسن طوسي، رجال الطوسي، چاپ اول، نجف اشرف، المكتبة و المطبعة الحيدرية، 1380 ق، ص 89). آنچه ماي اين لغزش شده، آن است كه در برخي نسخههاي كتاب رجال شيخ طوسي (نك: همان، ص 88)، از ربيعة بن عثمان به عنوان استاد ابوحنيفه ياد شده و آقاي خوئي نيز فقدان اين تعبير را در ديگر نسخهها يادآور شده است (نك : سيد ابوالقاسم موسوي خوئي، پيشين، ص 177). .رديف 355 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان زاذان راوي ترجمه شد رديف 100 است. گفتني است، كني اين راوي در هيچ يك از كتابهاي ياد شده در كنار نامش (ر. ك : حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 979)و «ابومحمد» نيست. .رديف 356 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان زرارة بن اوفي راوي ترجمه شده رديف 103 است. البته اين يگانگي بر اين اساس است كه مراد تنظيم كنند ارجمند فهرست راويان مشترك ترجمه نشده از اين راوي همان راوي رديف 5728 در كتاب مستدركات علم رجال الحديث باشد (نك: علي نمازي شاهرودي، مستدركات علم رجال الحديث، ج3، چاپ اول، تهران، نشر فرزند نويسنده، 1414 ق، ص 425) و گرنه، راوي رديف 5257 (نك: همان) از مجاهيل است نه از راويان مشترك و نيز راوي ترجمه شده در تهذيب التهذيب همان است كه در كتاب «راويان مشترك» ترجمه شده (نك: ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، ج3، چاپ اول، حيدرآباد دكن، دائرة المعارف النظامية، 1325 ق (افست دار صادر) ، ص 322) وبايد از ليست راويان بدون اولويت ترجمه خارج شود. .رديف 358 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان زكريا بن اسحاق راوي ترجمه شد رديف 104 است. .رديف 370 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان زيدبن اسلم راوي ترجمه شد رديف 108 است. .رديف 440 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان صفوان بن سليم راوي ترجمه شد رديف 147 است. .رديف 455 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان عاصم بن حميد مولي بني خليفه راوي ترجمه شد رديف 154 است. .رديف 503 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان عبدالله بن ثعلبة بن صعير راوي ترجمه شد رديف 166 است. .رديف 553 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان عبيدة بن عمرو راوي ترجمه شد رديف 192 است. .رديف 637 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان قيس بن ربيع راوي ترجمه شد رديف 223 است. .رديف 638 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان قيسبنعاصمبنسنان راوي ترجمه شد رديف 225 است. . رديف 796 از راويان مشترك ترجمه نشده كه همان رفاعة بن عبدالمنذر (= ابولبابه) راوي ترجمه شد رديف 99 است. گفتني است، شيخ طوسي اين راوي را در دو جاي كتاب رجالي خود ـ با دو نام «بشير» و «رفاعه» ـ در ميان اصحاب رسول خدا (ص) ياد كرده (نك : محمدبن حسن طوسي، پيشين، ص 9 و 19)، اما اين دو ـ چنان كه يكي از دانشمندان بزرگ معاصر نيز تصريح كرده است (ر. ك : محمد تقي شوشتري، قاموس الرجال، ج2، چاپ دوم، قم، موسس نشر اسلامي، 1410 ق، ص 349)ـ يك نفرند و بنابر اين بايد اين راوي را نيز از ليست راويان مشترك ترجمه نشده بيرون دانست. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج1، ص 297. . همان، ص 47 به بعد. .ميمون ـ پدر جدّ راوي ياد شده ـ از راويان خاندان خود به شمار ميرفت (نك : همان، ج2، ص 942). .اين اصطكاك با شهرت سبب ميشود خوانند گرامي پس از رويا رويي با شوك پي بردن به خطاي چندين و چند سال خود، به فراگيري نام يا تلفظ درست آن بپردازد و به دنبال متحير ماندن از بيكرانگي دانش در هر زمينهاي، از پافشاريهاي آينده بر روي يافتههاي خود خويشتنداري كند. .البته اين روند در رابطه با راويان رديف 9، 90، 95، 196، 230 و 240 رعايت نشده است. .نك : راويان رديف 83، 179 و 183، راويان رديف 68 و 203 و راويان رديف 160 و 232 (با عنايت به پانوشت بعدي). .جا داشت اين كار پيشتر از اين، در عنوان راوي رديف 160 ـ عبدالرحمن بن ابي بكر بن ابي قحافه ـ انجام ميشد. .مانند محمد بن سعد كاتب واقدي، كتاب الطبقات الكبير، ج8 ، بي چا، بيروت، دار بيروت، 1405 ق، ص 5 به بعد و ابوالحجاج مزّي، تهذيب الكمال، ج 35، چاپ اول، بيروت، موسسة الرسالة، 1413 ق، ص 123 به بعد. . در يك عنوان و نيز در متن ترجم پارهاي از راويان، مطابقت اين كليشهها با شمار معصومان پيش از آنها، با دقت كافي همراه نبوده است (نك : حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات،پيشين، ج1 ، ص 209 ، 472،474، 530 و ج2 ، ص 551،562، 568، 569، 580، 583، 596 (در عنوان ترجمه )، 640، 723، 828، 840، 841، 842، 845، 846، 847، 851، 858، 902، 907و 932). . نك : د. عبدالغفار سليمان بنداري و سيد كسروي حسن، موسوعة رجال الكتب التسعة، ج1، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1413 ق، ص 69. اين لغزش در ثبت تاريخ درگذشت راوي مورد بحث، متأسفانه در كتاب «راويان مشترك» نيز رخ داده است. .در اين باره، براي نمونه، نك : راويان رديف 61، 71، 91و 114. .اين خاموشي بيشتر دربار تاريخ تولد راويان ديده ميشود. .از كاربري روش جمع جبري و كم كردن سالهاي زندگي از تاريخ مرگ به منظور به دست آوردن سال به دنيا آمدن، دربار راويان رديف 15، 16، 28،37،39، 44، 50، 52، 122، 125، 133، 139، 141، 147، 161، 175، 194، 197، 218، 226، 253 غفلت شده است. .بر همين اساس است كه ترجم راويان رديف 5، 6، 8، 10و .... بدون پا در مياني هيچ يک از سه تيتر ياد شده انجام شده است . . اين رويه در مواردي اندك ـ در ترجم راويان رديف 32، 57،62، 73، 87، 99، 119، 134، 154، 161، 168، 176و 179 ـ و نيز در ترجم راوي رديف 4 از سر ناگزيري و اختلاف دانشمندان در تعيين نامش ناديده گرفته شده است. .مگر آن كه در صفحه يا جلد ديگري ـ غير از آنچه در پانوشت آمده است ـ مطلبي وجود داشته باشد كه در هيچ پاورقياي بدان استناد نشده باشد. .از ثبت قيد «ديگر» در ترجم راويان رديف 125 ،131، 268و 270 غفلت شده است. بايد دانست، در ترجم راويان رديف 176، 263 و 269 ـ عبدالله بن عباس بن عبدالمطّلب، ابوهريره و يحيي بن معين بن عون ـ از «منابع ديگر» يادي نشده است، زيرا در پانوشتها به هم منابع مورد نياز اشاره شده و چيزي براي يادآوري در «منابع ديگر» باقي نمانده بود. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج1، ص 48 .اين رويه در ترجم برخي راويان ـ مانند رديفهاي 1 ،2 ، 3 ، 9 ،10، 22 ،23، 43 و 53 رعايت نشده است. . بر همين اساس بايد از منابع ترجم راوي رديف 53،آدرس (2/354) كه پس از نام آخرين منبع آمده است و نيز آدرس ميزان الاعتدال 1/5 از منابع ترجم راوي رديف 59 حذف شود. .شايد به همين دليل باشد كه روايات بيشماري را از امامان اهل بيت (ع) دربار ارجمندي و دشواري درايت آثار و سخنان آن بزرگواران گزارش كردهاند. .«اجتهاد البته شرايط و مقدمات زيادي دارد. مجتهد بايد راستي از تفسير و از حديث ـ يعني از چندين هزار حديث كه در طول 250 سال صادر شده ـ و محيط صدور اين احاديث آگاهي داشته باشد اگر كسي فتواهاي فقها را با يكديگر مقايسه كند و ضمناً به احوال شخصيه و طرز تفكر آنها در مسائل زندگي توجه كند، ميبيند كه چگونه سوابق ذهني يك فقيه و اطلاعات خارجي او از دنياي خارج در فتواهايش تأثير داشته، به طوري كه فتواي عرب بوي عرب ميدهد و فتواي عجم بوي عجم. فتواي دهاتي بوي دهاتي ميدهد و فتواي شهري بوي شهري» (نك : مرتضي مطهري، ده گفتار، چاپ نهم، قم، انتشارات صدرا، 1373 ش، ص 120 و 122) .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين. .براي نمونه، نك : همان، ص 112، 113، 115، 116، 118، 120، 122، 136، 147، 207، 218، 224، 288، 306، 315، 436 و 481. .براي نمونه، ر. ك : ترجم راويان رديف 64، 65، 68، 114، 236 و 239. .در اين باره ميتوانيد به تيتر « و اهل بيت» در فهرست مطالب كتاب «راويان مشترك» مراجعه فرماييد. .براي نمونه ، ر. ك : ترجم راويان رديف 2، 3، 4، 7، 8 ، 11، 13، 14، 17، 18، 26، 28، 31، 44، 50، 59، 62، 68 و 99. .براي نمونه ، نك : ترجم راوي رديف 235 .براي نمونه، نك : ترجم راويان رديف 95 و 179 .در اين باره، براي نمونه، به ترجم راويان رديف 83، 125، 131، 134، 140، 148، 150، 179، 183، 185، 196، 212، 227، 260، 261و 269 مراجعه فرماييد. .در اين باره، براي نمونه، به ترجم راويان رديف 5، 11، 15، 26، 28، 31، 34، 44، 53، 60، 73، 75، 82، 92و 95 مراجعه فرماييد. .براي نمونه، به ترجم راويان رديف 2، 5، 9، 14، 40، 42، 45، 48، 54، 65، 68، 70، 76، 92، 95، 100، 170، 179، 235، 242، 254 و 260 مراجعه فرماييد. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 233. .همان، ص 368-365. .همان، پانوشت صفحههاي 78، 91،138،184، 188، 201، 211، 214، 220، 243، 265، 400، 434، 476 و . .همان، ص 429، س 1 و پانوشت صفحههاي 89، 208، 277، 317، 321 و ج 2، ص 625و. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 1، 4، 7، 9، 12، 13، 14، 26، 40، 44، 45، 46، 56، 64، 64، 70، 75، 76، 79، 80، 81، 92، 95، 144، 154، 178، 181، 185، 213، 228، 233، 235، 244، 252، 263 و مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 20، 29، 34، 47، 53، 63، 71،74، 79، 80، 83، 84، 102، 153، 169، 181، 185، 213، 231، 235 و مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 21، 40، 92، 102، 108، 149، 150، 176، 181، 228، 231، 239 و مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجمه راويان رديف 22، 26، 80،83، 91، 102، 134، 138، 142، 151، 153، 173، 176، 243 و مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 68، 83، 92، 95، 114، 156، 162، 163، 179، 235، 260 و مراجعه فرماييد. . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج1، ص 123، 227، 233، 318، 326، 329، 379، 382، 383، 500، 517، و ج 2، ص 654، 920، 930 و . .همان، ج1، ص 87 (پانوشت)، 120، 205، 249، 253، 346، 535 و ج 2، ص 559،633، 636، 663، 789، 827، 837،930، 932 و .در اين باره، به ترجم راويان رديف 9، 44، 45، 53، 55، 56،57، 60، 66، 68، 70، 75، 76، 80، 81، 94،95، 125، 170، 176، 178، 181، 185، 228، 231، 235، 260 و مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 138، 235 و 260 مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 2، 7، 9، 10، 11، 12، 13، 14، 17، 19، 20، 21، 46، 71، 82، 88، 89، 100، 114، 121، 134، 144، 145، 148، 177، 208، 223، 229، 236، 268 و مراجعه فرماييد. . در اين باره به ترجم راويان رديف 166، 176، 185، 199 و 234 مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 25، 28، 29، 31، 34، 40، 41، 52، 62، 63، 70، 73، 77، 95 و مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 41، 55 (ص 190)، 57 (ص 197)، 58، 72، 73، 76، 79 (ص 259 و پانوشت ص 260)، 96، 98، (ص 317، پانوشت 2) ،125 (ص 407)، 128، 133 (ص 421) ، 155 ( ص 493)، 156 ( ص 497)، 157(ص 500)، 158 (ص 503،163(ص528)، 164(ص534)، 166(ص537)، 168(ص545، ) پانوشت 1)، 174 (ص 565)، 176 (ص 575-574 و 592-584)، 185 ( ص 632) و نيز ص 651 (پانوشت 3)، 663، 680، 685 (پانوشت 2)، 690 ( پانوشت 1)، 732، 750 (پانوشت 1)، 757 ( پانوشت 4) ،793 ( پانوشت 2)، 822 (پانوشت 1)، 883، 901، 935، 940 و مراجعه فرماييد. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج2، ص 805 - 803. .همان، ص 750 ( پانوشت 4) تا ص 753 ( پانوشت). .در اين باره، به ترجم راويان رديف 130، 142، 213، 233، 235، 265 و 269 مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 2، 71، 75،76،82، 179و 197 مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 2، 5، 7،45، 116، 147، 156، 157،169، 175، 181، 210، 262 و 265 مراجعه فرماييد. .همان و نيز ر . ك : ترجم راويان رديف 74، 123،129، 182، 184،184، 203 و 205. .ر. ك : پانوشت شمار 84 و نيز نك : حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ج1، ص 147 ، 294 و ج 2، ص 569. گفتني است، يكي از شيوههاي تخلف ناپذير اين مرجع بزرگ معاصر براي نپذيرفتن برخي گزارشهاي تاريخي كه در زمين جرح يا تعديل راويان طرح ميشوند، بهان «ضعف سند» است (ر. ك : حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، همان، ج 1، ص 116، 272، 369، 431، و ج 2، ص 686).ايشان بر همين اساس، به دفاع از شخصيت زرارة بن اعين برخاستهاند (نك : سيد ابوالقاسم موسوي خوئي، پيشين، ص 232 - 230، 236 - 234 و 245 - 238) و بيرون از اين چارچوب كه بيشتر رنگ و بوي يك بحث فقهي را دارد تا يك نقد و تحليل تاريخي، به قرائن و شواهد ديگري كه بيانگر محيط زندگي يك راوي و نشان دهند عوامل دخيل در ساخته شدن و شكل گرفتن شخصيت رواني و فكري اوست، توجهي نداشتهاند، با آن كه چنين توجهي ميتواند همگان را از برخي توجيههاي تكلف زا آسوده و راه را براي دست يابي به افق ديد گستردهتري هموار كند (براي نمونه، نك: حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج2، ص 608). .در اين باره، به ترجم راويان رديف 123، 135، 184، 212 و 213 مراجعه فرماييد. .در اين باره، براي نمونه، به نقد چندين و چندبار محقق شوشتري در رابطه با مبناي مرحوم مامقاني در ترجم راويان رديف 123، 129، 184و 203، مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 5، 8، 19، 39، 41، 44، 69، 72، 94، 96، 110 (و نقد آن)، 128 و 182 مراجعه فرماييد و نيز نك : حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 637 (پانوشت)، 807 (پانوشت 2)، 837 (پانوشت 2) و 853. .در اين باره، به ترجم راويان رديف 43، 56، 83 و 125 مراجعه فرماييد. .در اين باره، به ترجمه راويان رديف 33، 107، 114، 125، 155، 157، 159، 174، 175، 176، 179،199،234، 242و 260 (ص 903، دربار شافعي) مراجعه فرماييد. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج1، ص 145، 167، 186،210188، 217 (سطر پاياني) تا 218 (سطر نخست)، 283، 293، 301 (پانوشت 2)، 320، 343، 371، 388، 393، 423، 425، 483 و ج 2، ص 548، 727، 749 ( پانوشت 2) و 761. .مانند «شرطه الخميس» ، «عثماني» ، «اسندعنه»، «سنت و بدعت»، «مخضرم»، «مخضرميان»، «سنة الفقهاء»، «فتنه» و «خشبيه» (نك : همان، ج1، ص 246، 258، 260، 263، 307، 331،361،397، 445، 450،452 ، 480 و ج 2، ص 563، 601، 734 و ). .البته از آن جا كه تعيين و تشخيص پارهاي از لغزشهاي مرحل حروفچيني كمي دشوار به نظر ميرسد، گناه اين مقدار نارسايي نوع سوم را ـ به ناچار (!) ـ نگارنده و ديگر دوستان نويسندهاش بر عهده ميگيرند!! .البته شمار اين لغزشها در كنار حجم انبوه و سنگين نشانيها، نام كتابها،اصطلاحات، اعراب گذاريها و اعداد به كار رفته در كتاب «راويان مشترك» ناچيز است. .ر. ك : پانوشت 94!! .آدرس درست اين كتاب 2/141 است (نك: حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج1، ص 140) .آدرس درست اين كتاب 1/10 است و مطلب ادعا شده در صفح 15 ديده نميشود (نك : همان، ص 57، پانوشت 4). .شمار جلد اين كتاب 4 است (نك : همان، ص 195، پانوشت 4). .مطلب ادعا شده در متن، در آدرس ياد شده به چشم نميخورد (نك: همان، ص 492، پانوشت 2) .آدرس درست اين كتاب 3/252 - نه ش 252 ـ و نيز 3/231 است (نك: همان، ص 498، پانوشتهاي 3 و 4) .آدرس درست اين كتاب، ص 212 است (نك: همان، ج 2، ص 554، پانوشت 4). .آدرس درست اين كتاب 1/ج1/ (نك: همان، ص 808، پانوشت 2 و ص 934، پانوشت 3) و نيز 1/ج1/216 است (همان، ص 946، پانوشت 1). .آدرس درست اين كتاب 24/59 است (نك: همان، ص 759، پانوشت 3). .شمار جلد اين كتاب 2 است (نك: همان، ص 874، پانوشت 2). .همان، ج1، ص 476. .البته اين نام در جاهاي بسياري از كتاب «راويان مشترك» به درستي ضبط شده است (نك: همان، ص 393 و ج2، ص 604، 634، 648، 714، 738، 780، 807، 837، 874). .همان، ج1، ص 210، 490، 494 و ج2، ص 975. .دو تن از رجاليان برجسته راوياني را كه «اسيد»و آناني را كه «اَسيد» نام دارند، از هم تميز داده، نام بردهاند (ر. ك : ابوالحجاج مزّي، پيشين، ج3، ص 256-236 و ابن حجر عسقلاني، پيشين، ج1، ص 349-343). .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج1، ص 188. .ابوالحجاج مزّي، پيشين، ج23، ص 498، 518، 520، 521و ج 34، ص 194 و 197. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 57. .همان، ص 195. اين نام را يكي از دانشمندان معاصر، «خطيمي» ثبت كرده كه نادرست است (نك : سيد محسن امين، اعيان الشيعة، ج4، بيچا، بيروت، دارالتعارف، 1403 ق، ص 365). .ابوالحجاج مزي، پيشين، ج16، ص 302. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 216. .ر. ك : پانوشت 114. . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 412. .گفتني است، «جلولا» ـ با فتح لام اول و الف مقصوره ـ در قارة آفريقا قرار دارد (نك : محمد بن عبدالمنعم حميري، الروض المعطار في خبر الاقطار، بيچا، بيروت، دار صادر، بيتا، ص 168). . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 469. .ابوالحجاج مزّي، پيشين، ج3، ص 349. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 486 و 487. .همان، ص 331. .همان، ص 486 و 487. .ابوالحجاج مزي، پيشين، ج14، ص408 . .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ج2، ص 548. -ابوالحجاج مزّي، پيشين. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 555. .ابوالحجاج مزّي، پيشين ، ج 35،ص 315 و 372. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 623. .همان، ص 675، گفتني است، اين واژه در همين مصدر، ص 787 و ص 795 درست به كار رفته است. .ياقوت حموي، معجم البلدان، ج4، بيچا، بيروت، دار صادر، بيتا، ص 387. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 758. .ابوالحجاج مزي، پيشين ، ج 24، ص 58 . .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ،ص 886 . .همان، ص 893 . .ابوالحجاج مزي، پيشين ج29، ص 411 . .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 953. .ياقوت حموي، پيشين ، ج1، ص 76. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 598. .ر. ك : پانوشت 118. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 661. .گفتني است، اين واژه در جاهاي بسياري از كتاب «راويان مشترك» به درستي به كار رفته است (نك : همان، ص 634، 714، 717، 792، 835 و و ابوالحجاج مزي، پيشين، ج20، ص 69). .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ج1، ص 114. .ابوالحجاج مزي، پيشين ، ج3، ص 246. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 512 (پيش از «ابي قحافه» در عنوان ترجمه) و ج 2، ص 830 (محمد حنفيه محمد بن حنفيه)، 979 (زيد خالد زيد بن خالد ) و 980 (سعيد مسلمه سعيد بن مسلمه ) . .همان، ج1، ص 59 و ج2، ص 957 و 961 .همان، ج2، ص 1009 ( آية العظمي آيه الله العظمي). .همان، ص 609 (از شمار از حديث شمار). .همان، ص 633 (همانند ديرين خود همانند روش ديرين خود). .همان، ص 961 ( پيش از «الكامل في التاريخ» به «منابع ديگر» افزوده شود). .همان، ص 100 ( به محقق كتاب «صفه الصفوه» افزوده شود). .همان، ص 718 ( بايد به عنوان نسب دوم افزوده شود. .همان ، ج1، ص 517. .همان، ج2، ص 548 (كنار عنوان ترجمه بيايد). .همان، ص 1018 (رديف 243، پس از «11 ج» افزوده شود). .همان، ص 1022 (رديف 308، پس از «تحقيق و تصحيح» افزوده شود). .همان، ص 1023 (رديف 313، پس از «بيروت» افزوده شود). .در جاي مناسب ترجم راوي رديف 157 بيايد. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 787، پانوشت 4 (4/387 افزوده شود) .همان، ص 999 (رديف 3). .همان، ج1، ص 196 (با توجه به 85 سال زندگ اين راوي، تاريخ تولدش 17 ق. ه . خواهد بود). .همان، ص 88 (با توجه به سن اندك و جوان بودن او هنگام درگذشت رسول خدا (ص)، پذيرفتني نيست و به نظر ميرسد نويسند ارجمند آنچه را يكي از دانشمندان سد سوم هجري دربار پدر اسامه ـ هنگام ترجم اسامه بن زيد ـ آورده، با شرح حال خود او خلط كرده باشد. (نك : محمدبن سعد كاتب واقدي، پيشين ، ج4، ص 61). .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، همان، ص 167 (در ادام ترجم اين راوي ـ در ص 168 ـ به آمدن رواياتش در كتب اهل سنت تصريح شده است). .همان، ص 250 (سال 114 ه . ق . درست است). .همان، ص 498 (تاريخ مرگ اين راوي سال 212 ق است). .همان، ص 538 (لقب پدر عبدالله است). .همان، ج2، ص 595 (خود مختار نيامد، بلكه سپاهي را به سركردگي ابوعبدالله جدلي گسيل داشت). .همان، ص 912، سطر دوم ترجمه (سال 128 ق كه زير عنوان ترجمه هم آمده، درست است، زيرا هم با عمر 69 ساله و تاريخ مرگش همخوان است و هم جانبداراني در ميان صاحبان نظر دارد ( نك : ابوعبدالله ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 9، چاپ چهارم، بيروت، موسسه الرساله، 1406، ق ، ص 141). .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، همان، ج1، ص 68 چنان كه در پايان ترجم اين راوي ـ در ص 69 ـ هم آمده، وي در حدود سال 100 ق در گذشت و سال 131 ق تاريخ درگذشت ابراهيم بن محمدبن علي ـ نواد عبدالله بن عباس ـ است (نك : ابوعبدالله ذهبي، همان، ج5، ص 379) .اين واژه گرچه به لحاظ لغوي، هم معناي اسم فاعلي و هم معناي اسم مفعولي دارد، اما در اين جا، به معناي «محبوب» است (ر . ك : ابن اثير جزري، النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج1، بيچا، بيروت ، المكتبه العلميه، بيتا، ص 327 - 326). افزون بر اين، معمولاً تعبير «دوست» دربار افراد همطراز و همدوش به كار ميرود، در حالي كه سن و سال اسامه و پدرش تناسبي با عمر شريف رسول خدا (ص) نداشت. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 178 (با توجه به مطالب بعدي ترجمه در ص 179، لقب است) .همان، ص 216 (راوي به شمار آوردن آن حضرت ـ به ويژه با عنايت به نكت شماره يك پيشگفتار ـ همان، ص 47، نادرست است) .همان، ص 454، س 10-9 ( ترجم درست، «او از پيشگامان يا پيشتازان نقل حديث است» ميباشد و چنين ترجمهاي هم با پرسشي كه پيش از اين عبارت آمده، سازگاري دارد و هم با بخش پاياني آن (ر. ك: ابوالحجاج مزي، پيشين ، ج12، ص 453). .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 503، س 22-21 (عبارت سطرهاي ياد شده براي توجيه لقب «انصاري» ، غلط انداز بلكه غلط، و به اصطلاح ـ از تناسب دليل و مدعا بيبهره است.). .همان، ص 527 ( با توجه به مطالب آيند ترجمه ـ در ص 529 ـ طبقة راوي ياد شده، نهم يا دهم خواهد بود). .همان ، ج2، ص 549، س 3 ( چنين ادعايي جا ندارد، زيرا هشت سطر بعد، رمز لقب «ضرير» بيان شده است). -همان، ص 550، س 17-16 ( ظاهر اين عبارت آن است كه علي بن ابراهيم قمي نيز مانند آية الله خوئي، راوي مورد نظر را به بهان وقوعش در اسناد تفسير قمي، موثق ميداند، با آن كه اين كتاب نوشت خود اوست نه ديگري). -همان، ص 653، س 20 («مشتي ريگ برداشت» درست است، زيرا هم با تاريخ بنا نهادن مسجد النبي (ص) و مصالح به كار رفته در كف آن همخواني دارد و هم آن كه كوچكي ذرات شن با خون آلود كردن سر و صورت كسي متناسب نيست). .همان، ص 718 (نسب است نه لقب). .همان، ص 917 (لقب است نه نسب). .همان، ص 906 (نسب است نه لقب). .همان، ص 1000 (رديف 20). -همان، ج1، ص 177. .همان، ص 275. .همان، ص 399. .همان، ص 454 .بنابر اين كه ثبت همز قطع ضرورتي داشته باشد. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 479. .بسياري از نويسندگان و «اهل عرف خاص» اين نام را نادرست مينويسند يا بر زبان ميآورند (در اين باره، نك: محمد تقي شوشتري، پيشين ، ج3، ص 620). .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 493. .همان، ص 492. .همان،ج2، ص 663. .همان، ص 727. .همان، ص 728، 965 (رديف اول)، 970 (رديفهاي 119 و 121). .ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، ج13، چاپ اول، قم، دارالثقافه، 1414 ق، ص 274. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 749. .همان، پانوشت ص 752، س 9. .همان، ص 767، پانوشت 1. .همان، ص 867. .همان، ص 895. -ابوعبدالله ذهبي، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير والاعلام، حوادث و وفيات 80-61 ق، چاپ اول، بيروت، دارالكتاب العربي، 1410 ق، ص 262. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 944، س 5 و 12. .ابوالحجاج مزي، پيشين ، ج 31، ص 420 و محمدبن حسن طوسي، الامالي، چاپ اول، قم ، دارالثقافة، 1414 ق، ص 321. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 956. .ابوالحجاج مزي، پيشين ، ج 32، ص 262. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 961. .ابوالحجاج مزي، پيشين ، ص 488. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين. .ابوالحجاج مزي، پيشين ، ص 489. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ص 962. .همان، ص 999 (رديف 9). .همان، ص 1000 (رديف 15). .همان (رديف 16). .همان، ص 1001 (رديف 24). .همان ، ص 1003 (رديف 56). بايد دانست، در چاپ دارالكتاب العربي، كني «ابوعمر» درپشت جلد ـ نه در داخل آن ـ به اشتباه درج شده است. .همان (رديف 58). -نك : سيد محسن امين، پيشين ، ج3، ص 40. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 1004(رديف 65). .همان. .اگر قرار باشد در اين مورد هم مانند ديگر موارد كتاب نامه، رسم الخط عربي رعايت شود. -حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين (رديف 70). .همان، ص 1005 (رديف 78). .همان (رديف 79). .چنان كه مشهور است!. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 1007 (رديف 112). .همان (رديف 113). .همان، ص 1009 (رديف 143). .همان، ص 1010 (رديف 156). بايد دانست، نام صاحب تعليق بر كتاب ياد شده در پشت جلد آن، به خطا ثبت شده است. .همان، ص 1011 (رديف 167). . همان، ص 1013 (رديف 180). .همان، ص 1014 (رديف 195). .همان، ص 1015 (رديف 209). .همان (رديف 215). .همان، ص 1016 (رديف 220). .همان. .همان، ص 1017 (رديف 237). .همان (رديفهاي 238 و 240). .همان، ص 1019 (رديف 263). .«كتبي» درست است و بايد كتاب «فوات الوفيات» ـ بر اساس اين گونه تنظيم كتاب نامه ـ به حرف كاف منتقل شود. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ص 1022 (رديف 296). .بدين ترتيب، بايد رديف كتاب «تنقيح المقال» جا به جا شود. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 1001 (رديف 34). .همان، ص 996 (رديف 796). .همان، ص 972 (رديف 192). .همان، ص 833 . . همان، ص 907، س 4. .نك : خيرالدين زركلي، الاعلام، ج5، چاپ دهم، بيروت، دارالعلم للملايين، 1992 م، ص 12. .حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ج 1، ص 69. .در اين دو مورد بايد ويرگول به كار رود (نك: همان، ص 210 و 245). .در اين مورد بايد علامت مميز (114/115) به كار رود (نك: همان، ص 251). .همان، ص 42، س 5(«ديگر نويسندگان» درست است). .همان، ج2، ص 1002 (رديف 50) . بايد به جاي آن ، «موسسه انتشارات علامه» درج شود. .همان، ج1، ص 494 (ادام پانوشت صفحه قبل). بايد در مصرع سوم، كلم «الهدي» به كار رود. .همان، ج2، ص 909 ، بايد يا كلمه «موالي» و يا «مُواليان» به كار رود. .همان، ص 1005، رديف 82 (تعداد جلدها سه تا است ) و ص 1002، رديف 49 (تعداد جلدها در چاپ دارالاضواء با محاسب جلد فهرستها پنج تاست). .همان، ص 1013، رديف 183 ( «تقدمه السيد» درست است). .همان، ص 1018، رديف 242 («نقله» درست است). .همان، ص 1023، رديف 313 (تعداد جلدها هجدهتاست). .همان، ص 1013، رديف 183 (كلمه «آل» زيادي است) .همان، ص 991 (ترتيب الفبايي رديفهاي 665 و 667 به هم خورده است )، ص 1000، رديف 11 (بايد طبق روال تنظيم كتاب نامه، تعداد جلدها پيش از محل نشر بيايد)، ص 1014، رديف 193 (نام كتاب بايد پيش از نام محقق درج شود) و رديفهاي 196 و 197 (به لحاظ نام نويسنده بايد پيش از رديف 195 درج شوند) ، ص 1020 (رديف 276 بايد پس از رديف 274 بيايد، زيرا تنها در نوع چاپ با آن متفاوت است) ، ص 1000 (رديفهاي 16 و 17 بايد پيش از رديف 15 قرار داشته باشند) و ص 981 (ترتيب الفبايي رديفهاي 416 تا 421 به هم خورده است). .همان، ص 931، س 10 (يا اساساً نبايد باشد و يا بايد بسته شود)، ص 619، س 9 (پس از «تاريخ نگاران» بسته نشده )، ص 719، دو سطر پاياني (هر دو زائد است)، ص 931، س 10 (بسته نشده) و ص 1018، رديف 254 (زائد است). .همان، ص 549، س 3 (در كلم «اتصاف»). . همان، ص 581، پايان سطر نخست (نقطه كافي است). .همان، ص 764، س 13 (پس از كلم «ندارد» نبايد بسته شود). . همان، ص 864، س 10 (زائد است). همان، ص 881 (در عنوان ترجمه و پس از «نافع» زائد و در موارد مشابه نيز به كار نرفته است) و ص 1009، رديف 140 (بايد پس از «الدين» باشد.). . همان، ص 950، س 7 ( به اين صورت درست است :؟!). . همان، ص 956، س 10 (در دو كلم «صدوق» و «ثبت»). . همان، ص 744 (زير عنوان ترجمه وبين تاريخهاي تولد و مرگ). . همان، ج 1، ص 118، س 2 (بين جملههاي اول و دوم). . همان، ص 226 (پس از «هَمْداني» در تيتر «نسب» ) و ج2، ص 759، س 9 (پس از «بودند» و به جاي نقطه )، ص 865 ( پس از «حِمْصي» در تيتر «لقب» ) و ص 1004، رديف 73 (سه مورد). . همان، ج2، ص 1002 (رديفهاي 49 و 50) ، ص 1009 (رديف 137) و ص 1010 (رديف 145). . همان، ج1، ص 478 ، س 5 (پس از «هشام گفت»). .همان، ج2، ص 668 (پرانتز زير عنوان ترجمه باز نشده است) و ص 828، سطرپاياني (پرانتز بسته نشده است). . همان، ص 670 (زير عنوان ترجمه بايد «43 ق. ه » باشد)، ص 674 (زير عنوان ترجمه بايد «حدود 30 ق .ه .» باشد) و ص 917 (زير عنوان ترجمه بايد «18 ق. ه . باشد). . همان، ج1، ص 224 ، سطر پاياني («چنان كه» درست است). . همان، ص 499 ، سطر دوازدهم ترجمه («مبلغان آنان» درست است). . همان، ص 89، س 1 («هجرت كردند» درست است). .همان، ص 174، 205، 225، 407 و ج 2، ص 819 («وصف» درست است). . همان، ج1، ص 407، 425، 473، 535 و ج2، ص 546، 591، 706، 865، 901، 909، 910، 912، 913 («داوري» بهتر ـ يا درست ـ است. دهخدا در اين باره ميگويد:« در تداول فارسي زبانان به معني قضاء. رجوع به قضا شود. نك: علي اكبر دهخدا، لغت نامه، ج11، چاپ اول، تهران، دانشگاه تهران، 1372ش، ص 15539، اما دكتر معين سخن ديگري دارد:« اين غلط چندان متداول گرديده كه حتي برزبان و قلم دانشمندان نيز جاري است و بنابر اين، بزرگان در استعمال آن، اشكالي نميبينند. ر. ك : دكتر محمد معين، فرهنگ فارسي، ج2، چاپ هشتم، تهران، اميركبير، 1371 ش، ص 2686). . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، ج2، ص 697 («بلندي قد» يا «بلند بالايي» درست است). . همان، ص 771، س 5 («به جاي آوردن» درست است). . همان، ج1، ص 429، س 9 («حافظهاي قوي» درست است). . همان، ص 515، س 14 («مزاح كنندهاي» درست است). . همان، ج2، ص 658، سطر پاياني («روزگاري دراز» يا «روزگار درازي» درست است). . همان،ص 826، س 2 («شخصي » درست است). . همان، ج1، ص 500، س 4 و 8. . همان، ج2، ص 604 (تيتر اول اين صفحه و سطر زير آن)، ص 612 (سطر هفتم ترجمه)، ص 614 (دو سطر مانده به پايان)، ص 619، س 19، ص 622 (سطر پاياني)، ص 629 ( سه سطر مانده به پايان)، و . . همان، ج1، ص 531، س 1 (طبق سليق ويراستار، بايد منفصل باشد). . همان، ج2، ص 658 (سطر پاياني) و ص 660، س 2. . همان، ص 999 (طبق سليق ويراستار، بايد منفصل باشد). . همان، ج1، ص 52، س 16 (زيادي است). .همان، ص 66، سطر هفتم ترجمه (زائد و بدون مفهوم است). . همان، ص 203، سطر نخست ترجمه (پس از «بنابر» زيادي است ) و ج2، ص 900، پانوشت 3 (پيش از «كتاب المجروحين» تكرار شده است). . همان، ج2، ص 619، سطر پاياني (بين «محيط» و «فضاي»). . همان، ص 683، سطر نخست ترجمه (زيادي است). . برخي از اين موارد ـ بيگمان ـ ميتواند مربوط به مرحل حروفچيني باشد. . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ج1، ص 91، س 8. . همان، ص 99، س 10 (دو مورد). . زيرا تركيبهايي مانند «فاطمه بنت علي» و «فاطمه بنت حسين» عربياند، چنان كه «عروة بن زبير» (همان، س 9) نيز چنين است. . همان، ص 89، 113، 116، 454، 462، 479، 481، 510 و ( در بسياري موارد ديگر، به درستي ثبت شده است). . همان، ص 466، س 2 ( هر چند به لحاظ املاي عربي، درست است ، اما با توجه به جمله و سجع به كار رفته در آن، بايد«المؤونة» باشد.؟ -. همان، ص 503، پانوشت 2. .همان، ص 506، سطر پاياني و ج2، ص 958، س 1. . همان، ج2، ص 1000 (رديف 16). . اگر كتابت عربي ملاك باشد. . اگر كتابت فارسي ملاك باشد. . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين، ص 545، سطر سوم پانوشت 1، ص 565، س 3، ص 738، آغاز س 19، ص 926 (دو سطر مانده به پايان)، ص 951، س 19 و ص 1017 (رديف 237). . زيرا در ابتداي سطر و بيرون از موقعيت قرار گرفتن بين دو عَلَم است. . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 581، س 5. . همان، ص 701، س 7، ص 814، س 10 و ص 1015 (رديف 208). . همان، ص 764، س 16. . همان، ص 905، سطر پاياني. .همان، ص 921، س 8. . همان، ص 880، س 14. . همان، ص 931، س 12. . همان، ص 1019(رديف 256). . همان، ص 1020 (رديف 268). . همان، ص 1022 (رديف 308). . همان، ص 1023(رديف 314). . همان، ج1، ص 174، س 16 (جمل «ليكن كردهاند» با ما قبل و مابعد خود چندان هماهنگ نيست) و پانوشت 2، س 2 (جمل «با اين كه سرپيچي نمود» هم به لحاظ ويرايش و هم به لحاظ جمله پردازي، ناتمام است) ، ص 215، س 16 (جمل «و من امام آنان» كه حذف فعل در آن ـ به بهان قرين لفظي ـ نادرست است)و ج 2، ص 598، س 5 ( بايد پس از جمل «پيراهن خود را دكمه نكرده»، حرف عطف حذف و به جايش ويرگول به كار رود)، ص 764، س 12 (در جمل «از تو ميخواهم كه بدي كارهايم را » ، «كارهايم مرا » درست است)، ص 823، ششمين سطر ترجمه (پس از جمل «وي كه از مردم بصره» ، بايد فعل «بود» به كار رود) و ص 882 ، س 6 (جمل «همين را درست است» ناتمام است). . همان، ج 1، ص 90، پانوشت 3 (تكرار پانوشت 2 است و بايد به «همان» تبديل شود)، ص 181، س 13و 20 (تكرار تاريخ شهادت جعفر) و ج2، ص 918، پانوشت 4 (تكرار مطالب پانزدهمين سطر متن است) و ص 1005، رديف 80 (تكرار رديف 79 است و بايد حذف شود). . همان، ج1، ص 35، رديف 245 (ادام عنوان به سطر بعدي منتقل شده است) و ص 174 ، س 8 (بايد ادام س 7 باشد). . همان، ص 493، پانوشت 6. . از جمله، نك: همان، ج2، ص 1002، رديف 41 (در كلم «ابوعمرو»). . همان، ج1، ص 51، 88، 89، 90، 252، 256، 375، 428، 460، 490، 514 و ج 2، ص 661، 731، 734، 782، 786 و . . همان، ج1، ص 47، 58، 154، 211، 462، 480 و . . براي نمونه، نك: همان، ص 114، شماره 25. . براي نمونه، نك: همان، ص 62، 226، 507 و . . براي نمونه، نك: همان، ص 490. . همان، ص 66 و 70. . همان، ج2، ص 551. . به فهرست راويان ترجمه شده و ترجمه نشده مراجعه فرماييد.. . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 993. . همان، ج1، ص 402. . به ويژه كه ـ بر اساس برخي گزارشها ـ سيعد از تلفظ نادرست نام پدرش با فتحه ، ناخشنود بود (نك : ابن حجر عسقلاني، تبصير المنتبه بتحرير المشتبه، ج4، بيچا، بيروت ،المكتبه العلميه، بيتا، ص 1287). . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 420. . همان، ص 439. .ابوالحجاج مزي، پيشين ، ج12، ص 115. . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ص 358. . اين كار در مورد مشابه انجام شده است (نك: همان، ص 464). . همان، ص 206 و ج 2، ص 567 و 656. .همان، ج2، ص 748. 343ـ از اين کار در موارد مشابه ، کوتاهي نشده است ( نک : همان ؛ ج1 ، ص 377 و 502) . . همان، ج 2، ص 761. . همان، ص 606. .. همان، ج1، ص 304. .. همان، ص 499. .. از اين كار در مورد مشابه، كوتاهي نشده است (نك: همان، ص 496). . همان، ج2، ص 850. . همان، ص 1016. . همان. . اين نكته را بايد در رابطه با عبارت سطرهاي 8 و 15 (همان، ج2، ص 824) نيز در نظر داشت. . همان، ج1، ص 317. . همان، ج2، ص 996 (رديف 802). . نك: ابوالحجاج مزي، پيشين، ج9، ص 203 و ج 34، ص 300. . حسين عزيزي، پرويز رستگار و يوسف بيات، پيشين ، ج1 ، ص 50.