و نيز اصل تساوى بين تمام افراد نوع انسان با قطع نظر از زبان و رنگ و نژاد را مطرح فرمود و ملاك برترى ميان مردم را صفات درونى و قلبى آنها، يعنى تقواى الهى كه بر كردار و عمل شايسته استوار باشد، معرفى نمود.
در خصوص اين اصل، هيچ گويندهاى قبل از اسلام هرگز بدان اشاره نكرده است؛ زيرا مردم و حتى برخى از فلاسفه در حد بسيار زيادى به نژاد خود مىباليدند، آيا اين افلاطون نبود كه گفت:
من خدا را بر سه چيز سپاس مىگويم؟ يكى اين كه مرا انسان آفريد و حيوان خلق نكرد، دوم اين كه مرا يونانى قرار داد و از نژاد ديگرى مقرر نداشت و سوم اين كه مرا در دوران سقراط به وجود آورد؟!
و سرانجام آنگاه كه رسول اكرم(ص) مناسك حج را به جا آورد به مدينه باز گشت(1) وزمانى كه اين شهر را ديد سه بار تكبير گفت و فرمود:
«لا اله الا الله وحده لاشريك له، له الملك و له الحمد و هو على كل شيء قدير، آيبون، تائبون، عابدون، ساجدون، لربنا حامدون، صدق الله وعده، و نصر عبده، و هزم الأحزاب وحده».
1- مؤلف، در ماجراى حجة الوداع به حادثه بزرگ غدير كوچكترين اشارهاى نكرده، ولى به برخى از مسائل جزئى كه با مذاق او سازگار بوده، اهتمام ورزيده است. در صورتى كه تنها 353 تن از علماى اهل سنت، واقعه غدير را در كتب خود نقل كردهاند و إسناد آن را به 110 تن از اصحاب رسول خدا(ص) رساندهاند و 26 تن از علماى برجسته اسلام درباره إسناد و طريق اين حديث، كتب مستقلى نوشتهاند از جمله: ابوجعفر طبرى كه در دو جلد از كتب خويش به اين مسأله پرداخته است. «ج».