بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
در ميان فرزندان امام حسن مجتبى عليه السلام كه ( منصور دوانيقى ) آنها را زندانى كرد و در زندان فوت شد يكى ( على عابد ) (على بن حسن مثلث ) بود، كه از نظر عبادت و ياد خدا و صبر ممتاز بود.
هنگامى كه ( منصور سادات و بنى الحسن ) را در زندان حبس كرد، به قدرى زندان تاريك بود كه روز و شب معلوم نمى شد مگر به واسطه اذكار و مستحبات همين على عابد بود، زيرا چنان مرتب و متوالى بود كه دخول وقت نمازها را مى فهميدند.
يك روز ( عبدالله بن حسن مثنى ) از سختى زندان و سنگين بودن زنجير بى اندازه ناراحت شده و به على عابد گفت :
ابتلاء و گرفتارى ما را مى بينى ، از خدا نمى خواهى ما را از اين بلاء نجات دهد؟
على عابد كمى مكث كرد و آنگاه فرمود: عمو جان براى ما در بهشت درجه اى است كه به آن نمى رسيم مگر صبر به اين بلاها و يا شديدتر از اينها؛ و براى منصور جايگاهى است در جهنم كه به آن نمى رسد مگر آن چه درباره ما روا مى دارد.
اگر بر اين گرفتارى و شدائد صبر كنيم ، به زودى راحت خواهيم شد، چون مرگ ما نزديك شده است . اگر ميل دارى ، براى نجات خود دعا مى كنيم ، لكن منصور به آن مرتبه اى كه در جهنم دارد نخواهد رسيد، عبدالله گفت :
صبر مى كنيم .
سه روز نگذشت كه على عابد در حال سجده از دنيا رفت . عبدالله گمان كرد در خواب است ، گفت پسر برادرم را بيدار كنيد، همين كه او را حركت دادند ديدند بيدار نمى شود و فهميدند از دنيا رفته است .(167)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
حضرت هود پيامبر صلى الله عليه و آله اشتغال به كشاورزى داشت . عده اى به درب خانه او آمدند كه او را ديدار كنند.
زنش درب را باز كرد و گفت : كيستيد؟
گفتند: ما از فلان شهر هستيم ، قحطى ما را از پاى در آورده است ، آمده ايم نزد حضرت هود كه دعا كند تا باران بر ما نازل شود.
زن هود عليه السلام گفت :
اگر دعاى هود مستجاب مى شد براى خود دعا مى نمود كه زراعتش از كم آبى سوخته است .
گفتند: او الان در كجاست ؟
گفت : در فلان مكان است . آن گروه به نزدش آمدند و حاجت خود را بيان داشتند.
حضرت هود نماز خواند و پس از آن دعا كرد و فرمود: برگرديد كه باران بر شهرهاى شما نازل شده است .
عرض كردند: هنگام ورود به خانه شما، زنى را ديديم كه مى گفت :
اگر هود دعايش مستجاب مى شد براى خودش دعا مى كرد!
حضرت فرمود: اين همسر من است و من دعا مى كنم كه خداوند عمر او را طولانى كند.
گفتند: براى چه چيزى ؟
فرمود: خداوند مؤ منى را خلق نكرده جز آنكه دشمنى برايش مقرر نموده است كه او را اذيت نمايد. اين زن دشمن است و دشمنى كه من مالك وى باشم بهتر از دشمنى است كه او مالك من باشد.(168)