بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
قال الله الحكيم :
( يا ايها الناس كلو مما فى الارض حلالا طيبا : اى مردم از آن چه در زمين حلال و پاكيزه است را تناول كنيد ) (296)
قال الكاظم عليه السلام :
ان الحرام لاينمى و ان نمى لم يبارك فيه : حرام نمو نمى كند و اگر نمو كند مبارك نخواهد بود (297)
خوردن حلال عاقبت بخيرى و عافيت همراه دارد، و انبياء و اولياء هيچگاه حرام نمى خوردند، و امت خودشان را به كسب حلال و پرهيز از حرام سفارش مى كردند.
حرام خورى قلب را قسى مى كند كه بزرگترين مرض براى قلب است حتى اثرش در نسل و دودمان ظاهر مى گردد، و با خدا سر جنگ پيدا مى كند!!
كسى كه آخرش به چند متر كفن و قبرى احتياج دارد چرا حرام جمع كند و براى ديگران بگذارد و وزر و وبال آنان هم بشود.
اما در طلب حلال از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است كه عبادت هفتاد جزء دارد افضل آن طلب حلال است (298)
كه باعث نورانيت قلب ، و قبولى عبادات مى شود و انسان هميشه در حافظت حق تعالى مى باشد.
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
هنگامى كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله هفت ساله بود، يهوديان (كه نشانه هايى از پيامبرى را در او ديدند در صدد بعضى امتحانات برآمدند) با خود گفتند:
ما در كتابهايمان خوانده ايم كه پيامبر صلى الله عليه و آله اسلام از غذاى حرام و شبهه ، دورى مى نمايد خوب است او را امتحان كنيم ، بنابراين مرغى را دزديدند و براى حضرت ابوطالب فرستادند تا همه به عنوان هديه بخورند، همه خوردند غير پيامبر صلى الله عليه و آله كه به آن دست نزد.
علت اين كار را پرسيدند، حضرتش در پاسخ فرمود:
اين مرغ حرام است و خداوند مرا از حرام نگه مى دارد.
پس از اين ماجرا، مرغ همسايه را گرفته و نزد ابوطالب فرستادند، به خيال اينكه بعد پولش را به صاحبش بدهند.
ولى آن حضرت باز هم ميل ننمود و فرمود: اين غذا شبهه ناك است .
وقتى يهود از اين جريان اطلاع يافتند، گفتند:
اين كودك داراى مقام و منزلت بزرگى خواهد بود.(299)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
ايامى كه ( امام باقر ) عليه السلام در حبس ( منصور دوانيقى ) (دومين خليفه عباسى ) بود غذا كم ميل مى كردند. روزى يكى از زنهاى صالحه كه دوستدار اهل بيت بود، دو عدد نان از حلال درست كرد و به نزد امام فرستاد تا ميل كند.
زندانبان به امام عرض كرد:
فلان زن صالحه كه دوستدار شماست اين دو عدد نان را به رسم هديه فرستاده و سوگند مى خورد كه از حلالست و التماس دارد كه امام آن را تناول كند.
امام قبول نفرمود و به نزد آن زن فرستاد و فرمود:
او را بگوئيد كه ما مى دانيم طعام تو حلال است ، اما چون بر طبق حرام پيش ما فرستادى ، خوردن آن ما را روا نيست .(300)