گذری بر توسعه از دیدگاه امام خمینی (قدس سره)

محمد تقی رضایی

نسخه متنی
نمايش فراداده

گذرى بر توسعه از ديدگاه امام خمينى (قدس سره)

محمد تقى رضايى

رسالت، 7/3/1379

ادبيات توسعه از سال 1950 و پس از جنگ دوم جهانى آغاز شد و از همان آغاز، مبنا را بر توسعه اقتصادى قرار دادند. هدف از اين كار نيز آماده كردن بستر لازم براى ورود و گسترش سرمايه دارى آمريكايى بود. توسعه غربى به معناى سمت گيرى نظام سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در جهت رشد اقتصادى است و به عبارت ديگر بايد اقتصاد زيربناى همه برنامه ريزى ها باشد. بينش خاصى كه جهان را مادى تفسير مى كند اساس اين نگرش در توسعه است. در خاورميانه نيز مفهوم توسعه به تدريج با غربى شدن يكسان انگاشته شد و تقليد از ارزشها و شيوه هاى زندگى غربى رواج يافت. اما در نظام اسلامى هدف، فربه شدن جامعه در بعد مادى نيست; بلكه جنبه هاى روحى نيز مدّنظر است; از اين رو سيستم اقتصادى اين مكتب در جهت رشد معنوى انسان است. از نگاه حضرت امام(قدس سره)، توسعه در اسلام به معناى ارتقاى كلّ جامعه و نظام اسلامى به سوى زندگى انسانى تر است. براى تدوين اهداف توسعه اقتصادى ابتدا بايد هدف غايى نظام تبيين شود تا توسعه اقتصادى در ربطى منسجم با هدف غايى و تحت سيطره آن شكل گيرد. امام خمينى(قدس سره) هدف غايى نظام را همان هدف انبيا(عليهم السلام)، يعنى تربيت انسان و اساس هر چيزى را سير الى الله و شكستن بت نفس مى دانند و معتقدند توسعه اقتصادى يك راه است; نه هدف. به اعتقاد امام، هيچ كس حق ندارد از اسلام كه هدف اساس است بگذرد.

پيش شرطهاى توسعه

1. فرهنگ توسعه:

هيچ ملتى نمى تواند به توسعه دست يافته، عدالت را حاكم كند، مگر آنكه پيش از آن، شرايط و زمينه هاى لازم را فراهم كند. فرهنگ توسعه اين است كه جامعه را براى پذيرش اصول و اهداف توسعه آماده كنيم و راه را براى حاكميت و نهادينه شدن آن فراهم سازيم. به فرموده حضرت امام(قدس سره) تا اين ملت بنا را بر اين نگذارد كه بايد همه چيز از خودمان باشد و قطع رابطه اقتصادى و فرهنگى از خارج كنيم، نمى توانيم استقلال پيدا كنيم.

2. توسعه فرهنگى:

فرهنگ دامنه اى گسترده دارد و تحول در بخشهاى ديگر، تابعى از اين متغيّر اصلى است. استقلال فرهنگى نشانه حيات، قدرت، استقلال و موجوديّت يك جامعه است. از ديدگاه امام خمينى(قدس سره) توسعه ابعادى فراتر از بعد اقتصادى دارد و محور توسعه نيز انسان و پروش او است. در نگاهى وسيعتر مى توان گفت توسعه اقتصادى و تكنولوژيكى حتى در ديدگاه غرب و بلوك شرق نيز مبتنى بر ساختار فرهنگى و تعريف انسان است، با اين تفاوت كه ديدگاه اسلام از انسان و جهان با ديدگاه ديگران تفاوت دارد. توسعه غربى بر مبناى ليبراليسم انسان مدار است; امّا در اسلام مسأله تعالى معنوى، تهذيب نفس، مبارزه با فساد، تقوا، عدالت اجتماعى، روح اخوّت اسلامى، ارزشهاى دينى، آزادى از قيد و بندها، سير الى الله و حيات طيّبه انسانى مطرح است. لفظ «توسعه اقتصادى» را در فرهنگ امروزى به معناى تكامل مى گيرند; امّا از آنجا كه اسلام براى روح مجرد و فطرت الهى اصالت قائل شده است، توسعه اقتصادى و تكامل هم معنا نيستند; بلكه تكامل در رسيدن به عبوديت الهى است; بنابراين روشن است كه اگرچه توسعه اقتصادى لازم است، اما رسيدن به مقام عبوديت لزوماً با توسعه اقتصادى همراه نيست; بلكه برعكس، با قناعت و زهد ملازمه دارد. اگر حكومت اسلامى مى خواهد براى تكامل به معناى وسيع آن برنامه ريزى كند، بايد در مرحله اول موانعى كه راه تعالى روحانى بشر را به سوى خدا سدّ كرده اند از سر راه بردارد كه يكى از آنها فقر مادى است. هدف حكومت اسلامى در مبارزه با فقر نيز دستيابى به عدالت اجتماعى است.

در يك جمع بندى كلى مى توان به اهميت اين امور اشاره كرد: وسعت مفهوم توسعه از ديدگاه اسلام، اثرپذيرى توسعه اقتصادى، اجتماعى و سياسى از توسعه فرهنگى، لزوم بيدارى و عدم خودباختگى در برابر تهاجم فرهنگى غرب، مقابله با تمايلات افسار گسيخته انسان غربى، آينده نگرى و مبارزه براى حاكميت اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه وآله وسلم) و تربيت و هدايت مغزها.