خـداونـد عـزيـز و بـى نـيـاز، بـه مـنظور كمك به عزّت و كرامت انسان و نگهدارى او ازسقوط در ورطه ( بيخودى ) ، ( ستم پذيرى ) و ( دريوزگى ) ، اولياى خويش را برانگيخت تا در اوج عـزّت و سـرفـرازى ، نـمـونـه عـيـنـى آزاد منشى و بزرگوارى باشند و راه عملى آزاد زيستى ، شـجـاعـت و اعـتـمـاد بـه نـفـس را بـه مردم بياموزند و آنان را در برابر امواج سهمگين مصيبتها و مـشـكـلات و غـارت و هجوم جهانخواران مدد رسانند؛ سيره آن بزرگواران ، بدون استثنا، تربيت انـسـانهايى آزاده و بزرگمنش بود و در هيچ يك از رهنمودها و دستورالعملهاى آنان ، راهى براى انـظـلام و اسـتـرحـام ، بـازنـمـانده است تا دستاويز بزدلان ، مرفّهان و خشكه مقدّسان دنيا طلب باشد! به نمونه هاى زير، دقّت كنيد:
1 ـ وقـتـى پـيـروان حـضـرت مـوسـى عـليه السلام ، مورد تعقيب فرعونيان قرار گرفتند و در سـاحـل دريـا غافلگير و محاصره شدند، نزديك بود به ذلّت اسارت و تسليم تن دهند ولى آن رادمرد الهى ، با بصيرت و توكّل بر خدا، از شكستن روحيه آنان جلوگيرى كرد و روح استقامت و اميد را در ايشان دميد؛ در قرآن مجيد مى خوانيم :
( فـَلَمـّا تـَراءَ الْجـَمـْعـانِ قـالَ اَصـْحـابُ مـُوسـى اِنـّا لَمـُدْرَكـُونََ قـالَ كـَلاّ اِنَّ مـَعـِىَ رَبـّى سَيَهْدينِ) (418)
چـون آن دو گـروه (مـوسـويـان و فـرعـونـيـان ) هـمـديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: ( ما در مـحـاصـره قـرار گـرفتيم .) موسى گفت : ( هرگز! يقينا پروردگارم با من است و بزودى مرا راهنمايى مى كند.) 2 ـ رسـول اكـرم صـلّى اللّه عـليـه و آله بـا اينكه در بيشتر سالهاى رسالت از سوى دشمنان داخـلى و خـارجـى مورد حمله و اذيت قرار گرفت ، ولى هرگز سخن يا حركتى كه بوى تسليم و اسـتـرحـام دهـد، از او صـادر نـشـد؛ آن بـزرگـوار، هـمـواره تـلاش مـى كـرد اسـتـقـلال درخواستى نكند، چنان كه نقل شده است كه روزى به اصحابش فرمود: آيا با من بيعت نـمـى كـنـيـد؟ گـفـتـند: اى پيامبر! ما سالهاست كه با شما بيعت كرده ايم ! فرمود: بيعت كنيد (و قول بدهيد) كه هيچ گاه از مردم چيزى نخواهيد. سخن آن حضرت ، چنان بر آنان تأ ثير گذاشت كـه از آن پـس ، اگـر يـكـى از آنها سوار مركب بود و تازيانه از دستش بر زمين مى افتاد، به كسى نمى گفت ، تازيانه را به من بده ، بلكه خود، از مركب پايين مى آمد و آن را بر مى داشت .(419)
و نيز به پيروان خويش فرمود:
( اِسْتَغْنُوا عَنِ النّاسِ وَ لَوْ بِشَوْصِ السِّواكِ) (420)
از مردم بى نيازى بجوئيد، گر چه به يك تكّه چوب مسواك باشد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
وضـع مـالى يـكـى از اصـحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخت شد، همسرش به او گفت نزد رسـول خـدا(ص ) بـرو و از او درخواست كمك كن ، مرد خدمت پيامبر(ص ) رسيد، ولى پيش از آنكه سـخـنـى بـگـويد، آن حضرت فرمود: ( هر كس از ما چيزى بخواهد به او مى دهيم ولى اگر بى نيازى بجويد، خدا بى نيازش مى سازد.) مرد پيش خود گفت : حتما منظور پيامبر(ص ) من هستم ، از ايـن رو درخـواسـتـش را مطرح نكرد و به خانه بازگشت .
براى بار دوم و سوّم نيز به خدمت پـيامبر(ص ) رسيد و همان جمله را شنيد، از اين رو، تصميم گرفت تيشه و ريسمانى عاريه كند و در كـوهـسـتان اطراف به جمع آورى هيزم بپردازد تا از اين راه امرار معاش كند. پس از مدتى از هـمـيـن راه زنـدگـى اش تـاءمـيـن شـد. روزى نزد رسول خدا(ص ) آمد و داستان خود را باز گفت ، پـيـامـبـر فـرمـود: ( مـن كه گفتم : هر كس از ما چيزى بخواهد، به او مى دهيم و اگر بى نيازى بجويد، خدا بى نيازش مى سازد!(421)
3 ـ در دوران 250 سـاله امـامـت نـيز در همه ابعاد، خط 23 ساله نبوت تداوم يافت وامامان عليهم السلام همان سنّت جاويد پيامبر (ص ) را ادامه دادند و با سخن وسيره صحيح خويش به تربيت انـسـانـهـايـى والا هـمـّت گـمـاشـتـنـد و كـوشـش كـردنـد كـه آنـهـا را مستقل ، متكى به خويش و آزاده بار بياورند؛ اميرمؤ منان صلوات اللّه عليه به آنان مى فرمود:
( ساعَةُ ذُلٍّ لا تَفى بِعِزِّ الدَّهْرِ) (422)
ساعتى خوارى به يك عمر عزّت نمى ارزد!
سالار شهيدان (ع ) نيز مى فرمود:
( مَوْتٌ فى عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَياةٍ فى ذُلٍّ) (423)
مردن با عزت بهتر از زندگى ننگين است .
همچنين با شهادت خود نيز مكتب سرافرازى و آزادگى را براى بشريت بنيان نهاد.
سـرانـجـام ، امـام صادق عليه السلام شيعيان را از هر گونه اظهار عجز و ناتوانى و درخواست كمك و كوچكى منزّه دانسته ، مى فرمايد:
( شيعَتُنا لا يَهِرُّ هَريرَ الْكَلْبِ وَ لا يَطْمَعُ طَمَعَالْغُرابِ وَ لايَسْاءَلُ وَ اِنْماتَجُوعا) (424)
شـيـعـه مـا ـ اگـر از گرسنگى بميرد! ـ چون سگ زوزه نمى كشد و همانند كلاغ ، قارقار آزمندى سر نمى دهد و از كسى گدايى نمى كند!
مـفـضـّل بـن قـيـس مـى گويد: نزد امام صادق (ع ) از وضع خويش گله كردم ، امام كيسه اى حاوى چـهـارصـد ديـنـار بـه مـن داد و فـرمود: اين را بگير و به وضع خود سامان بده . عرض كردم : مـنـظـورم دريـافـت كـمـك مـالى نـبـود بـلكـه مـى خـواسـتـم درد دل كنم و شما برايم دعا خوار نشوى !) (425)