اخـلاق در اصـطـلاح عـبارت از هياءت خاصّى است كه براى نفس پيدا مى شود و در آن رسوخ مىكـنـد و بـه كـمك آن كارها به آسانى و بدون نياز به فكر و انديشه از انسان صادر مى شود.هـرگـاه هـيـاءت مـزبـور بـه طـورى ظـهـور پـيـدا كـند كه كارهاى شايسته و مورد پسند شرع وعـقـل از آن ناشى شود، آن را (اخلاق و) خوى نيك مى نامند؛ و اگر برخلاف انتظار، از آن كارهاىنكوهيده سر بزند، آن را خوى زشت مى گويند.(1)
مـديـريـت يـعـنـى مـجـموعه اى از آگاهى هاى شكل يافته جهت ايجاد هماهنگى در يك سازمان براىبارورى بهتر برنامه ها و نيل به هدف هاى مطلوب .(2)
واژه (مديريت ) در متون اسلامى نيامده ، ولى از اصطلاحاتى مانند امامت ، امارت ، ولايت ، سياست، ريـاست ، سيادت و... استفاده شده كه مفهوم مديريت از آن ها فهميده مى شود و مى توان مديريترا در سيماى آن ها جست و جو كرد. برخى ، مديريت اسلامى را چنين تعريف كرده اند:
مـديريتى كه زمينه رشد انسان به سوى (اللّه ) را مطابق كتاب و سنت و سيره پيامبر(ص ) وامامان معصوم (ع )
و نيز دستاوردهاى علوم و فنون و تجارب بشرى فراهم نمايد.(3)
اخـلاق را مـى تـوان در يـك تـقسيم بندى به دو نوع اخلاق عمومى و صنفى تقسيم كرد.منظور ازاخـلاق عـمـومـى ، شـنـاخـت فـضـايـل و رذايـل ، و آراسـتـگـى بـهفضايل و پيراستگى از رذايل است كه عموم مردم مسلمان بايد بدان آراسته شوند. امّا همين اخلاقعـمـومـى ، در اقـشـار مـختلف ، برجستگى ها، حساسيت ها و ملاحظه هاى ويژه اى مى طلبد. كه بهمجموعه اين برجستگى ها و ويژگى ها (اخلاق صنفى ) مى گويند.
روايـات اسـلامـى ، بر برخى از فضايل براى گروه خاصى از جامعه تاءكيد بيشترى دارند.بـه عـنـوان نـمـونـه بـه ذكـر يـك روايـت اكـتـفـا مـى كـنـيـم .رسول خدا(ص ) مى فرمايد:
(اَلْعـَدْلُ حـَسـَنٌ وَ ل كـِنْ فـِى الاُْمـَر اءِ اَحـْسـَنُ؛ اَلسَّخ اءُ حـَسـَنٌ وَل كـِنْ فـِى الاَْغـْنـِي اءِاَحـْسـَنُ؛ اَلْوَرَعُ حـَسـَنٌ وَ ل كـِنْ فـِى الْعـُلَم اءِ اَحـْسـَنُ؛ اَلصَّبـْرُ حَسَنٌ وَل كـِنْ فـِى الْفـُقـَر اءِ اَحـْسـَنُ؛ اَلتَّوْبـَةُ حَسَنٌ وَ ل كِنْ فِى الشَّب ابِ اَحْسَنُ؛ اَلْحَي اءُ حَسَنٌ وَل كِنْ فِى النِّس اءِ اَحْسَنُ.)(4)
عـدالت نيك است ، ولى از زمامداران نيكوتر است ؛ سخاوت نيك است ، ولى از اغنيا نيكوتر است ؛تقوا نيك است ولى از علما نيكوتر است ؛ صبر نيك است ، ولى از فقرا نيكوتر است ؛ توبه نيكاست ، ولى از جوانان نيكوتر است ؛ شرم نيك است ، ولى از زنان نيكوتر است .
بـا تـوجـّه بـه اين مقدّمه مى توان گفت (اخلاق مديريت ) نوعى اخلاق صنفى است ومنظور از آنبرخى ضرورت هاى اخلاقى است كه مديران بيشتر بدان نيازمندند. تجلّى اخلاق در مديران باتـجـلّى آن در افـراد عـادّى مـتـفـاوت اسـت . هـمچنين ويژگى ها و دقّت هاى اخلاقى مديران نيز باويژگى ها و دقّت هاى اخلاقى افراد عادى تفاوت دارد.
در بينش اسلامى ، اخلاق با مديريت رابطه تنگاتنگى دارد و مى توان گفت پاسدارى از موازيناخـلاقـى در مـديـريـت از ضرورت بيشترى برخوردار است ؛ زيرا مديريت و رهبرى بدون رعايتاخلاق و ارزش هاى انسانى ارزش ندارد. اخلاق در مديريت اسلامى به جهت اسلامى بودنش رنگ وجلوه بهترى دارد و بايد جلوه هاى انسانيت و موازين اخلاقى در آن بارزتر باشد.
خـداونـد بـزرگ رسـالت هـدايـت و رهـبـرى بـشـر را به انسان هايى سپرده كه در جنبه اخلاق وپـاسـدارى از ارزش هـا سـرآمـد و بـرگـزيـده انـد. چنان كه پيامبر اكرم (ص ) نيز چنين بوده وخـداونـد آن حـضـرت را با تاءييدات خود تربيت كرده ، سپس مديريت و سياست امور بندگان رابه ايشان سپرده است . خداوند متعال خطاب به آن حضرت مى فرمايد:
(وَ إ نَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظي مٍ)(5)
و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى .
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(إ نَّ اللّ هَ عـَزَّوَجـَلَّ اَدَّبَ نـَبـِيَّهُ... ثـُمَّ فـَوَّضَ اِلَيـْهِ اَمـْرَ الدّي نِ وَالاُْمَّةِ لِيـَسـُوسَ عـِبادَهَ)(6)
خـداونـد بـزرگ ، پـيـامـبـر خـود را پـرورش داد و تـربـيـت نمود... سپس امر دين و امّت را به اوواگذار كرد تا بندگان خدا را تدبير كند و پرورش دهد.
امير مؤ منان على (ع ) مى فرمايد: