اين نكته است كه : تاوقتى روابط ميان دو جنس ( زن و مرد ) حالت اعتدال و ثباتىنيافته و بر اثر نظريه هاى گوناگونى كه درباره ء جنس زن ابراز ميگردد اين روابط نيز ميان دو قطب افراط و تقريط در حال نوسان است و اصولا تا آنگاه كه اين روابط بر مبناى جهالت وضعف و هوس پى ريزى مى شوند ( نه بر مبناى واقعيات و حقايق زندگى ) محال است كه زندگى انسانها روى آرامش و ثبات و اعتدال بخود ببيند .
سامان كلى جهان و همچنين بناى اخلاق انسانيت با آن قلمرو وسيع و مرز پهناور بر روى دو پايه استوار است يكى همين روابط دو جنس است و ديگرى سيستم اقتصاد و چگونگى تقسيم ثروت .
و نظر درباره ء چگونگى ايندو يعنى چگونگى روابط زن و مرد وكيفيت روابط اقتصادى مبتنى بر كيفيت نظر و بينش درباره ء انسان است كه ما تا آنجا كه وضع اين كتاب اجازه ميداد در صفحات پيشين از آن سخن گفتيم .
ولى از آنجا كه اين موضوع يعنى چگونگى روابط زن و مرد داراى اهميتى بسزا است ناگزير بايد در اين بحث با توضيح بيشترى از آن سخن گوئيم .
اسلام كه برنامه ء الهى زندگى انسانها است همت بر اين گماشته كه در مورد جنس زن بينشى صحيح ارائه دهد و روابط ميان زن و مرد را بر اساس حقائقى كه در فطرت آدمى نهفته است مقرر سازد و اين روابط را در هر يك از فروع عملى يا روانىاش