(1368/05/31 )
بسماللهالرحمنالرحيم
در ابتدا به آقايان عزيز و برادران خدمتگزار، خيرمقدم عرض ميكنم و بهخاطر زحمات و تلاشهاي حساس و ظريف و مهمتان، "خسته نباشيد" ميگويم.
در خصوص كار شما، دو مسأله قابل بررسي است: يكي اينكه در طول ده سال و عمدتا هشت سال گذشته، كه وزارت خارجه سروسامان و روال مرتب و منظمي داشته، سياست خارجي جمهوري اسلامي، در فضاي سياست بينالمللي چه مقدار توفيق داشته است؟ و ديگر اين كه بر اساس آن گذشته، آينده را چگونه و با كدام هدفها بايد دنبال كنيم؟ قاعدتا در سميناري كه شما برادران عزيز داشتيد و داريد و من هم تا حدودي با روال آن آشنا هستم و مسايل كلي مربوط به نمايندگيها را در جلسات طولاني و صميمي با شما گفتگو كردهام، جمعبنديهاي مفيد و نزديك به واقعيت در آن وجود داشته است.
در يك محدودهي كليتر، اين ده سال را بايد سالهاي مبارزهي سخت و ظريف ديپلماسي جمهوري اسلامي بهحساب آورد. اين مبارزه، از داخل وزارت امورخارجه و كارهاي تشكيلاتي اين وزارت و تدوين كليات و اصول سياست خارجي شروع ميشده و تا گزينش و پيدا كردن افراد براي فرستادن به خطوط مقدم اين جبهه ـ كه عمدتا كشورهاي خارجي است ـ و تغذيهي آنها با تفكرات و خطوط درست و هدايت پيدرپي نمايندگيها و سفارتخانهها و موضعگيريهاي ما در سراسر عالم ـ كه حقيقتا مبارزهي دشواري است ـ ادامه داشته و دارد.
اين مبارزه، فقط يك مبارزهي معمولي ديپلماتيك نيست. ديپلماسي، يك جنگ است. شما اين را بهخوبي ميدانيد و آن را مثل جنگهاي نظامي و برخوردهاي اقتصادي كه تاكتيك و عقبنشيني و حمله و جابهجايي و فريب جنگي دارد، لمس كردهايد. همهي ديپلماتهاي دنيا مشغول جنگند. ارزش و تأثير آن جنگ هم، گاهي از جنگهاي نظامي كمتر نيست; بلكه در مواردي هم بيشتر است. البته، هميشه اينگونه نيست. منظور من از جنگ، يك مبارزهي معمولي نيست; كه اين كار همهي ديپلماتهاست.
ما دچار يك جنگ تحميلي ناخواسته در عالم ديپلماسي شديم و آن، تمركز فعاليت همهي قدرتهاي مخالف اسلام و حتي دين ـ مثل صهيونيسم سياسي كه در رأس است و امريكا و ايادي و همپيمانهاي او در سراسر دنيا و نيروهاي خردهريزي چون عناصر ضدانقلابي ايراني مقيم خارج و مخالف با حضور اسلام در ايران ـ روي ديپلماسي ما بود. دستگاه ديپلماسي ما، يك تنه روياروي همهي اين تمركز بينالمللي بود. بخصوص در سالهاي آخر اين هشت سال، برخي كشورها مشكل ديپلماتيك با ما نداشتند و تا حدي مناسبات و ارتباطاتي با هم داشتيم; ولي بر سر مسايل مبنايي ـ چون اسلام ـ مستقيم و غيرمستقيم و در مواقع حساس، ضربهي خود را وارد ميكردند.
وقتي كه هر كس با هر قدرت و تشكيلاتي، بهجهت مخالفت با اسلام و جمهوري اسلامي، توان خود را بر ديپلماسي ما متمركز كرد، كار واقعا مشكل و دشوار ميشود. اين ديپلماسي، ديگر يك حركت معمولي در ميدان جنگ نيست; بلكه همچون رزمندهيي است كه در جنگ پايش را بستهاند و يا مسير حركتش را گل كرده باشند.
در حقيقت، جنگ ديپلماسي ما، يك جنگ مضاعف است. شما آقاياني كه در كشورهاي مختلف هستيد، اگر يك نگاه سطحي به برخوردهايي كه از سوي رسانهها و ديپلماتهاي آن كشور، در مقايسه با ديپلماتهاي مقيم ساير كشورها با شما شدهاست، بيندازيد; يك مبارزهي پنهاني دايمي با تلاش يك تشكيلات بينالمللي را به نيكي درمييابيد. تا وقتي پايبندي اسلامي ما محفوظ است، اين مبارزه وجود دارد; گرچه ممكن است در آينده مجبور به عقبنشيني شوند. اين، ترسيم دورهي دشوار ديپلماسي ماست كه گذراندهايم.
از كاري كه شما كرديد، دو نتيجه ميتوان گرفت: اول، پرورش ذهني و سياسي خوبي كه بحمدالله دستگاه ديپلماسي پيدا كرده است. اگرچه به قول آقاي دكترولايتي، از صفر شروع كردهايد; ولي خوشبختانه امروز نيروهاي بسيار خوب و زبده با برجستگيها و درخشندگيهاي خوب، در ميان شما يافت ميشوند. اين را بايد قدر دانست. دوم، اين است كه ميدانداري سياسي و موضعگيريهاي وزارت خارجه در طول اين چند سال، راه صحيح ديپلماسي انقلابي و اسلامي را ترسيم كرده است. به همين دليل، همواره مورد تأييد امام و مسؤولان هم قرار ميگرفت. يعني اگر ما براي جامعهي انقلابي و اسلامي، به ديپلماسي انقلابي و اسلامي قايل هستيم، بايد در درجهي اول جهتگيري اسلامي حفظ شود و گستاخي و شجاعت در مقابل تهديدهاي دشمنان و قدرتهاي بزرگ و نيز حاكميت عقل و منطق بر تصميمگيريها و حركات، مورد توجه قرار بگيرد. اين، خط درست ديپلماسي است.
براي خيليها كه بين انقلابيگري و برخورد منطقي منافات ميبينند، عمل انقلابي همراه با تشكيلاتي منطقي و دقيق و حساب شده، قابل جمع نيست. ما مشاهده ميكنيم كه اينها ميتواند با هم جمع شود. انقلابيگري به اين نيست كه ما آن جايي كه نبايد پرخاش كنيم، بيخودي پرخاش كنيم. انقلابيگري به آن است كه ما مواضع اسلامي و انقلابي را قاطعانه و بدون رودربايستي و مرعوب شدن و خام شدن در مقابل برخي از چهرههاي اميدبخش كاذب، حفظ كنيم.
وقتي توانستيم خط روشن مواضع انقلابي و اسلامي را دقيقا حفظ كنيم و مرعوب قدرتها نشويم و با كسي رودربايستي نداشته باشيم و فريب نخوريم، در حقيقت به ممشاي انقلابي و اسلامي توجه كردهايم. خوشبختانه، در طول اين هشت سال، اين خط به مرور رو به سمت تكامل بوده و محفوظ ماندهاست. لذا امام بزرگوارمان(رضواناللهتعاليعليه) ـ آن شخصيت حكيم والاي دورانديش نافذالبصيره ـ با رضايت از وزارت خارجه و خط كلي ديپلماسي، از ما جدا شدند و دنيا را ترك كردند. ما بارها احساس رضايت ايشان را شنيده بوديم.
اين نكته را هم اضافه كنم كه برادران عزيز! هرچه بر پايبندي به اصول اسلامي و روشهاي آن بيشتر تأكيد بورزيد، موفقتر خواهيد بود. موفقيت امروز ديپلماسي ما كه دنيا، و حتي مخالفان ما، بدان اذعان دارند، در درجهي اول مديون تقيد و پايبندي شما دستاندركاران است. اين را حفظ كنيد. بخصوص سفراي ما در نمايندگيهاي خارجي، بر حفظ صددرصد تقيدات و ظواهر اسلامي نسبت به خود و خانوادهها و همكارانشان مراقبت كنند و اين مسأله را در گزينشها رعايت نمايند. بههيچ وجه در اين مسأله انعطاف و نرمش نشان ندهيد كه قوام شخصيت شما و شخصيت ديپلماسي ما، به اين است.
جايي كه ما پايبندي و اعتقاد ديني قوييي نشان دهيم، دشمن در ما چيزي از قدرت را احساس خواهد كرد كه چون او را درست نميشناسد، ابهت آن در دلش جاي خواهد گرفت. چنين اعتقاد و اقتداري ابهت است; والا اين اقتدارهاي معمولي و ظاهري ـ چون پول و ثروت و علم و تسليحات و ... ـ قابل فهم و تشخيص است و خيليها هم بيشتر از ما از آن برخوردارند.
چيزي كه در ما استثنايي است و توجه دنيا و احترام ديگران را جلب ميكند، همين پايبندي ما به يك فكر و اعتقاد الهي است كه آن را نشان ميدهيم. در راه آن، هيچگونه رودربايستي و گذشت و انعطاف و معامله، وجود ندارد. اين اعتقاد و پايبندي را هر چه ممكن است حفظ كنيد و اين كار، با ظواهر و امانت اسلامي و پايبنديهاي شديد اسلامي تأمين خواهد شد ولاغير. اين معنا را خيلي رعايت كنيد. البته، من بحمدالله در موارد متعددي شاهد بودهام كه اينها رعايت ميشده است. يعني هر جا رفتيم، يا از نزديك ديديم و يا مشاهدات و خبر كساني را كه فرستاديم، خوب بوده است; ليكن هر چه بيشتر رعايت كنيد و اصلا كوتاه نياييد.
سفير ما در يك كشور، بايد انساني مستغني و متدين و آزاد و بدون شايبهي مبتلابه ديگر سفرا و همكاران شما در محل مأموريت باشد. شما رفتار سفراي همكار را در محل مأموريت به نيكي ميدانيد. بايد اينگونه تلقي شود كه سفير ما از جنس آنها نيست و چيز ديگري است. البته، در برخوردهاي تبليغاتي ممكن است شما را مرتجع و عقبافتاده بخوانند; ولي قضاوت باطني آنها چيز ديگري است و از شما در ذهن رجال سياسي آن كشور، شخصيت انقلابي نفوذناپذيري ترسيم خواهد كرد. بههرحال، هر چه ميتوانيد بر تقيدات اسلامي و پايبندي مذهبي، بيشتر تأكيد داشته باشيد.
و اما نسبت به آينده، مكرر گفتهام كه سياست خارجي ما نسبت به گذشته هيچ تفاوتي نكرده و نميكند. ما در گذشته هم تصريح كردهايم و الان هم ميگوييم كه براي ايجاد ارتباط سالم و دور از تكلف و تحميل، آمادهايم با هر كشوري ـ بهجز چند استثنا كه دلايل خاص و واضح خودش را دارد ـ ارتباط داشته باشيم. دولتهاي استثنا شده، مثل دولت نامشروع صهيونيستي است كه در اين مراوده، اصولا در طرف مقابل كسي وجود ندارد و اينكه هست، غيرقانوني است. انسان، توپ را براي گرفتن پرتاب ميكند و اين واقعيت كه بر اساس اعتباري غلط، تحقق پيدا كرده است، مثل لاواقعيت است و وجود غيرقانوني او كالعدم و نامشروع ميباشد. آفريقاي جنوبي و امريكا هم، همين وضعيت را دارند.
البته، امريكا از مصاديق و مواردي است كه ما ارتباط با او را قبول نداريم و رد ميكنيم. سؤال ميشود تا كي؟ پاسخ اين پرسش را، هم امام(ره) و هم همهي كساني كه دراينباره صحبت كردهاند، گفتهاند: تا وقتي كه سياستهاي مبني بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهوري اسلامي و حمايت از دشمنان جمهوري اسلامي و پشتيباني بيقيد و شرط از دولت صهيونيستي خاتمه پيدا كند. امام فرمودند: "تا وقتي كه آدم بشود". يعني اين روشهاي غلط را اصلاح بكند. البته، حقيقتا ما در جبين آن كشتي، نور رستگاري هم نميبينيم و هياهوي رابطه و مذاكره هم، حرف مفتي است و هيچكس هم نگفته است.
البته، تفاسير خارجي ميگويد كه در ايران، بين مخالفان و موافقان اين مسأله، شكاف وجود دارد! خير، بحمدالله دشمنان ما در همهي مسايل داخلي اشتباه ميكنند و كج و غلط ميفهمند. البته، اينطور هم نيست كه در همه جا غلط بفهمند. خير، يك وقتهايي هم درست ميفهمند كه چه خبر است; منتها در مقام تبليغات، مصلحت اين است كه روي شخصيتها و چهرهها و جريانها اظهاراتي بكنند كه نفس آن اظهارات، برايشان مهم و مؤثر است وگرنه، اظهارات آنها حاكي از عقيدهشان نيست. حال در اين قضيه، چه از روي عقيده و چه ـ به قول ما طلبهها ـ مصلحت در انشا باشد، خلاف واقع و ترفند است و ما آن را رد ميكنيم.
آنها، بحمدالله هيچ چيز از مسايل داخلي ما را درست تشخيص ندادهاند. اين را هم درست تشخيص نميدهند. در ايران، هيچكس طرفدار و متمايل به مذاكره و ارتباط با امريكا نيست. اين حرفهايي كه گفته ميشود، حرفهاي ديگري است كه اصلا ربطي به رابطه و مذاكره ندارد. ما از امريكا طلبكاريم كه بايد آن را به ما پس بدهد. شكي نيست كه اموال ما در آنجا مسدود است و بايستي آنها را باز كند و حق را به حقدار بدهد. طلب ما از امريكا و مسدود بودن اموالمان در آنجا، ربطي به ارتباط سياسي ندارد. بايد حق را به صاحبش بدهند.
غير از اين استثناها، ما در ايجاد ارتباط باز عمل ميكنيم و هيچ شرطي جز ارتباط سالم مبتني بر منافع طرفين و عدم ابتنا بر زورگويي و سلطهگري نداريم. اصل سياسي و زيربناي "نه شرقي، نه غربي" ما هم به هر حال محفوظ است. بر اساس اين اصل، سياست ما تابع هيچ ركني ـ نه شرق و نه غرب ـ نخواهد شد و اين جزو اصول و مباني ماست و هيچ شكي هم در اين نيست و تغييرپذير هم نيست. اين، اصلا سياست نيست; بلكه مبنا و پايهي نظام است و منافاتي هم با ارتباط ندارد. آقايان در اين جهت حركت بكنيد و ارتباطات را بر مبناي تفكر و اعتقاد و راه اسلامي، مستحكم نماييد.
اميدواريم خداوند به شما توفيق بدهد و اين راه را برايتان هموار كند. انشاءالله برادران زحمتكش و خدمتگزار ما در وزارتخارجه و همهي شما را كه در اطراف و اكناف جهان، مشغول عملي كردن و پيشبرد اين سياستها هستيد، توفيق بدهد و تأييد كند، تا بتوانيد اين خدمت بزرگ به اسلام و مسلمين را ادامه دهيد.
والسلام عليكم و رحمهالله و برکاته