(1368/08/21)
بسماللهالرحمنالرحيم
از حضور شما در اينجا خيلي تشكر ميكنم و از زيارت دستهجمعي شما برادران و خواهران خوشحالم. اگرچه اين ديدار دستهجمعي موجب ميشود بهجاي اينكه من از اظهارات شما محظوظ بشوم، باز طبق معمول چنين اجتماعاتي، ما صحبت كنيم و شما مستمع باشيد; در حاليكه مايل بودم كيفيت ديدار بهگونهيي باشد كه حداقل به آن اندازهيي كه من صحبت خواهم كرد، شما هم افاده و صحبت كنيد.
آقاي زم گفتند كه برادران و خواهران قلبا محبت و اشتياق دارند كه ما ديدار داشته باشيم. بايد بگويم كه من هم اين اشتياق را همواره داشتهام كه با جمع هنرمندان انقلاب، در ديدارهايي خوب ـ چه كاري و چه تبادل نظري و چه انسي ـ ملاقات داشته باشم. پارسال هم به ايشان گفتم كه آماده هستم يك وقت با اعضاي حوزهي هنري ملاقات كنم. حالا هم خيلي خوشحالم كه لطف كرديد و تشريف آورديد.
جمع بزرگ شما به خاطر تراكمش، براي افرادي از قبيل ما كه مستمع هنر هستيم، كمتر قابل استفاده ميشود; چون هر كدام از شما در هر جا كه باشيد، جمع كثيري را مستفيض خواهيد كرد. وقتي همه با هم هستيد، تراكم و تجمع اين همه استعداد و فعليت، طبعا موجب ميشود كه نتوانيم فيالمجلس از شما استفاده كنيم و حقيقتا وقتي يك مجموعهي خوشاستعداد و خوش فعليت ـ مثل شما ـ يك جا جمع بشوند، سرمايهي خيلي بزرگي است و هر هنرمندي ميتواند كشور و بلكه دنيايي را با هنر خودش پوشش بدهد و ذهنيتهايي را بسازد و هدايتهايي را براي افراد بيافريند و يا لذتهاي روحي و معنوي را به كساني كه اهلالتذاذ هنري هستند، ببخشد.
نكتهيي را در خصوص اظهاراتي كه بيان شد و در حقيقت اظهارات اين جمع بود، يادآور ميشوم و آن اين است كه به نظر من، شما از كساني كه نميخواهند هنر اسلامي را بفهمند يا به آن اقرار كنند، نبايد خيلي متأثر بشويد. اينكه امكانات در اختيار يك مجموعه نگذارند، چيزي است كه انسان بايد تلاش كند تا اين مشكل را برطرف نمايد. امكانات را بايد در اختيار مجموعهيي بگذارند كه كار خوب ميكند. اشكالي ندارد كه به دنبال جلب امكانات باشيم و بگوييم كه چرا به ما امكانات نميدهيد تا ما اين كارها را بكنيم يا اين توسعه را در كارمان بدهيم ـ اين كار ايرادي ندارد و ما بايد تلاش خود را بكنيم ـ ليكن اگر كساني حاضر نيستند هنر ما و ما را كه هنرمنديم، قبول كنند، از زبان شما ميگويم كه اين اصلا چيز مهمي نيست، چيز بدي هم نيست. مگر ميشود همه با يك هنر برخاسته از يك انديشه و تفكر خاصي موافق باشند؟ لابد عدهيي مخالفند; اشكالي ندارد، مخالف باشند. لابد عدهيي با محتوا و جهتگيري مخالفت خواهند كرد. آدم كه نبايد اين مسأله برايش خيلي بزرگ بيايد. يك چيز است كه كسي با آن نميتواند مخالفت كند و آن خود هنر و مايهي هنري شماست.
اگر شما يك نوشته و شعر و آهنگ و نقاشي و يا محصول خوب هنر را كه سرشار و برخوردار از مايهي هنري است، عرضه كرديد، هيچكس نميتواند بگويد كه اين بد است. هيچكس نميتواند با آن مخالفت كند; زيرا مثل همان دشمني با خورشيد ميشود:
اگر من هنر شما را ستايش كردم، در حقيقت از خودم ستايش كردم. كسي كه از هنر شما تعريف كند، بر سر شما منتي ندارد. اگر كسي به هنر شما تهاجم كرد، در حقيقت خودش را خراب نموده و به خودش حمله كرده است. وقتي صحبت از ستايش هنر ميشود، يك اثر هنري برجسته به معني آثار استثنايي تاريخ، مورد نظر نيست; بلكه برخورداري از مايهي كافي هنر مورد نظر است. مگر ميشود كسي اين واقعيت را انكار كند؟ كساني كه اهل انصافند، اين آدم را تخطئه خواهند كرد.
من ميخواهم از اين نكته چنين نتيجه بگيرم كه شما ـ چه به عنوان شخص هنرمند و چه به عنوان مجموعهي حوزهي هنري سازمان تبليغات ـ بايد به افزايش مايهي هنري بپردازيد، تا مايهي هنري شما بيننده را خاضع كند و كسي را كه مدعي و مستفسر حالات و منتظر رهآورد شماست، قانع نمايد كه در اينجا، مايهي هنري موجود است.
شكي نيست كساني كه تفكرات يا انگيزهها يا اهواي غلط دارند، از هنر استفاده خواهند كرد. هنر چيزي است كه همهي ذيشعورهاي عالم ـ عامل و مستمع ـ با بهكار بردن و با التذاد به آن، ميخواهند استفاده كنند. اصلا در دنيا كسي وجود دارد كه صاحب عقل باشد، ولي نخواهد از هنر استفاده كند؟ طبيعي است كه همه ميخواهند از هنر استفاده كنند. يكي از انواع استفاده هم اين است كه يكنفر، انديشهي ناپاكي را با يك وسيلهي هنري در ذهنها بريزد. بنابراين، آن فرد هم ميخواهد از هنر استفاده كند ـ اصلا جاي ملامت نيست ـ مثل پول و سلاح كه از آن استفاده ميكنند.
جلوي صاحبان انديشهها و روشهاي ناپاك را نميشود گرفت. كاري كه ميشود كرد، اين است كه بياييم آن چيزي را كه صاحب انديشهي ناپاك ميخواهد استفاده بكند يا كرده است، در اختيار سرپنجهي مقتدر انديشهي مقدس و پاك و والا قرار بدهيم; والا اگر آن انديشهي پاك و مقدس و والا نتوانست از اين مايه استفاده كند، شكي نداريم كه عقب خواهد ماند.
كسي كه ميخواهد فسادي را در نقطهيي از دنيا بهوجود آورد، از وسيلههاي تندرو ـ مثل هواپيما و اتومبيل ـ استفاده خواهد كرد. او پول دارد، وسيله كرايه ميكند و در آن مينشيند و ميرود مثلا دزدييي را در آن نقطه سازماندهي كند و يا قتلي راه بيندازد. شما هم كه ميخواهيد مانع او شويد و به آنجا برويد تا احياي نفوس بكنيد، بايد سوار همين هواپيما بشويد و راه بيفتيد. اگر شما خيلي آدم خوب و قوييي هستيد و دلتان هم خيلي ميخواهد، كار خوب انجام بگيرد و احياي نفوس بشود، بايد زودتر يا لااقل هماهنگ با او و بلافاصله بعد از او به آنجا برسيد; اما اگر خودتان را با اين هواپيماي تندرو، پاي كار نميرسانيد، قهري است كه عقب ميمانيد.
همهي صحبت من بدين معنا و در اين جهت است كه شما ـ چه به عنوان مجموعهي حوزه كه بحمدالله همه نوع هنري در اين مجموعه ميگنجد و چه بهعنوان غيرمجموعهي حوزه ـ وقتيكه هنري را در خود يافتيد و آن را دنبال كرديد و ريشه و چشمهي هنر را در خودتان به جوشش درآورديد، بايد كوشش كنيد مايهي هنري را غليظ نماييد تا بتوانيد اين انديشهي مقدس و اين روح پاك امروز دنيا ـ يعني انقلاب اسلامي ـ را كه مثل روح و انديشهي معصومي، در دنياي ناپاك افكار غلط و در روزگار سياه ما، بالاخره جاي خودش را در دنيا باز ميكند، تقويت نماييد و گسترش دهيد.
ما در اين مورد، خيلي صاحب مسأله نيستيم. صاحب مسأله خود خداست كه اين فكر را پيش ميبرد. اين سنتهاي الهي است، ما هم يكي از آن كسان و مجموعههايي هستيم كه اين سنت را عمل كرديم. نه اينكه حالا خيال كنيم و اين شبهه يكباره براي ما به وجود آيد كه ما بوديم اسلام را در دنيا به اين ابهت رسانديم و اكنون كه در آفريقا و اروپا و در همه جا، مسألهي اسلام براي استكبار جهاني، يك مسألهي خطرناك شده و از آن احساس خطر ميكند، پس ما هستيم كه بهعنوان خودمان استكبار جهاني را ميترسانيم و ميلرزانيم و اسلام چنين كاري را نكرده است!!
سنت الهي در تاريخ اقتضا ميكرد كه تفكر اسلامي و انديشهي پاك الهي، در يك نوبت روبيايد، و آن نوبت اكنون آغاز شده است و معلوم ميشود كه يكي از نشانههايش ماييم. يكي از نشانههايش، لبنان و آفريقا و كشورهاي گوناگون اسلامي است. يكي از نشانههايش، احساس ضعف دنيا در مقابل تفكر الهي و توحيدي است كه وجود دارد و در حال بهوجود آمدن است. در اين مجموعه و در اين حركت عظيم، اين فكر پاك و مقدسي كه در دنيا بهوجود آمده است ـ فكر انقلابي و توحيدي و الهي ـ در صفآرايي با فكر شيطاني و اهريمني قرار گرفته است. ما كه اهل هنريم ـ شما را ميگويم و از زبان شما حرف ميزنم ـ بايد اين مايهي هنر را بهكار ببريم و غليظ كنيم و شاعر و نويسنده و هر گونه هنرمند ديگري، در خدمت اين تفكر مقدس قرار بگيرند و از هنر و مايهي هنر و ابزار هنر، حداكثر استفاده را بكنند. البته، حالا اين بحثها را كه آيا هنر ابزار است يا خير و اصولا تعبير ابزار براي هنر درست است يا نه، براي كساني كه اهل اين مباحثند، بگذاريم. معلوم است كه مقصود من چيست. خواهش ميكنم خواهران و برادراني كه در مجموعهي حوزهي هنري كار ميكنند، اين را مهم بشمارند.
پيشرفت شما خيلي خوب بوده است. البته، هرچند شما برادران و خواهران را غالبا از نزديك نميشناسم و نميتوانم بگويم پيشرفت شما و پيشرفت هنر متعهد و انقلابي، خوب بوده است. انسان كه كارهاي شما را ميبيند، اين پيشرفت را احساس ميكند. مطمئنم كه اگر تلاش بكنيد و امكانات هم ـ همانطور كه گفتند ـ فراهم بشود، هنر حقيقي و پرجوشش در كشور ما كه پايگاههاي خيلي زيادي هم دارد، واقعا خواهد توانست در آيندهي نزديكي، فكر صحيح و تفكر انقلاب و تفكر توحيدي را بر جو اين جامعه مسلط كند و آن انديشه را عمق ببخشد.
دو سه سال قبل از اين، يكي از اين نشريات شما را ميخواندم كه يكي از نوشتههاي خوب و با قوت آن، بهقدري من را تحت تأثير قرار داد كه به گريه افتادم. گفتم: پروردگارا! واقعا اين جوانهاي ما چهقدر بهخاطر تو و به بركت ايمان به تو پيش رفتهاند و با چه قدرت و جرأتي اين مطالب را مينويسند. در همان جا نقدي نوشته شده بود كه به نظرم خيلي جالب آمد. از اينكه هنر و ادبيات انقلاب اينگونه رشد ميكند، واقعا تحت تأثير قرار گرفتم. آن چيزهايي كه ما به عنوان يك مستمع ميتوانيم برداشتي داشته باشيم، الحمدلله روزبهروز بهتر شده است و شايد در بعضي از بخشها، خيلي هم بهتر شده باشد كه ما خيلي توفيق استفاده و درك آن را نداشته باشيم.
چيزي كه خيلي مهم ميباشد، اين است كه بهكار بردن هنر بايد مثل همهي ابزارهاي ديگر كه حامل يك فكر هستند، جهتگيريش خيلي دقيق و روشن و درست بوده باشد و دچار اشتباه در جهتگيري نباشد. پيامبر اسلام(ص) از همهي ابزارها، حتي ابزار هنر، براي حمل همين فكر ـ كه حالا شما دنبالش هستيد ـ استفاده كرده است; آن هم در راقيترين و فاخرترين حله و پوشش خودش، يعني قرآن.
واقعا قرآن مايهي هنري خيلي عجيبي دارد كه اصلا براي ما قابل تصوير نيست. اگر از اول تا آخر قرآن و همينطور بيانات رسول اكرم(ص) را ملاحظه كنيد، خواهيد ديد توحيد و دشمني با شرك و بت و شيطان ـ كه مظهر شر و بدي و پليدي است ـ وجود دارد و موج ميزند. همچنين تصميم بر تلاش و كار و خسته نشدن و محبت به مردم و تكريم انسان و انسانيت موج ميزند. به عبارت ديگر، اصول اسلامي و چيزهايي كه پايههاي انقلاب هستند، در تمام قرآن و از اول تا آخر ادبيات صدر اسلام و ادبيات درست اسلامي ـ يعني همين رواياتي كه از ائمه(ع) رسيده و نيز نهجالبلاغه ـ موج ميزند.
در اين منابع، حركت زيگزاگي وجود ندارد كه مثلا يكروز جهتگيريمان طوري باشد كه به طرف چپ برويم و روز ديگر به طرف راست بپيچيم! اين، غلط است. نميشود به مجوز هنرمند بودن، اين حالت تذبذب را براي خودمان روا بدانيم و بگوييم چون فلاني هنرمند است، نسبت به اصول با ديگران متفاوت است; يعني كأنـه بعضي از اصول زندگي هست كه براي همهي مردم اصل است، ولي اينها براي هنرمند اصل نيست و هنرمند به خاطر لطافت و رقت روحش و به خاطر ظرافت انديشه و برداشتش، از اصول معمول زندگي مستثناست! نه، اصلا چنين چيزي نيست. هنرمند به خاطر آن ظرافت و لطافت و حساسيت، حقيقت را بهتر و زودتر ميفهمد و بهتر بيان ميكند و نسبت به آن پايبندتر ميماند; نه اينكه حالا چون حقيقت را زودتر از ديگران بهدست آورده، يا لطيفتر و ظريفترش را بهدست آورده است، آسانتر از دست ميدهد. مگر چنين چيزي ممكن است؟!
اصلا اين اهانت به هنر است كه ما تذبذبهايي را كه در ذات خودمان است و يا ناشي از احساسات غلطي است كه در خودمان وجود دارد، به پاي هنر ببنديم; كمااينكه در گذشته، اين هنرمندها غالبا اعتيادهاي بدي داشتند و به انواع و اقسام آلودگيها معتاد بودند. در آن وقت، من بعضي از آنها را ميشناختم و بعضي را هم از دور ميشناختم و ميدانستم كه در چه وضعيتي هستند. يك وقت به يكنفر گفتم كه چرا همهي آنها اينگونهاند و هر كس را كه ما شنيديم و فهميديم و ديديم، معلوم شد كه يك طور گرفتار است. گفت: هنرمند است ديگر!! واقعا به نظر من هيچ اهانتي به هنر بالاتر از اين مطلب نيست. او به عنوان اهانت، اين اظهارنظر را نميكرد; بلكه او به عنوان عذرخواهي ميگفت! ميخواست بگويد بالاخره هنرمند آدم لطيفي است و دچار چنين چيزهايي ميشود; در حالي كه اين اصلا مجوز نميشود.
من ميگويم حالا كه در دوراني زندگي ميكنيم كه آن آلودگيها و گرفتاريها كمشده و يا در معيارهاي موجود زندگي ساقط شده است و در معيارهاي دوران بعد از انقلاب، اين حرفها بيش از گذشته عيب است، نبايد چيزهاي ديگري را به حجت و مجوز هنرمند بودن، جايگزين همان گرفتاريها بكنيم. به اعتقاد من، غرض اين است كه آن خط اصيل اسلامي و ناب و قرآني كه همان خط انقلاب اصيل و خط امام ماست، حفظ شود.
هويت هنري امام، بعد از رحلتشان براي همه آشكار شد. شايد خيليها اصلا نميدانستند كه امام اهل شعر يا شاعر است; آنهم شعر با اين مايه از لطافت عرفاني وآن سوخته حالي مخصوص يك انسان عارف دلباخته. اين بزرگوار، با آن روح عرفاني، همان كسي است كه صدايش قويترين صداها عليه استكبار جهاني بود. يعني لطافت روحي با قوت ارادهي آنچناني همراه ميشود و بزرگترين كارهاي روزگار ما را انجام ميدهد.
واقعا تشكيل جمهوري اسلامي، فقط تشكيل يك حكومت جديد و از بين بردن يك حكومت قديم نبود; كار خيلي مشكلتر از اين بود. در دنيايي كه همه چيز در جهت ماديت است و شايد حدود دويست سال است كه بهطور برنامهريزي شده، عليه اديان و بخصوص عليه اسلام كار ميشود، تأسيس حكومت اسلامي در يكي از حساسترين نقاط دنيا، واقعا كار معجزهآسايي بود. آن بزرگوار، با قوت ارادهي خودش توانست همهي نيروهاي عظيم مردمي را بهكار گيرد و اين معجزه را به كمك پروردگار تحقق ببخشد.
خيلي مهم است كه آن روح لطيف، در طول سالهاي متمادي مبارزه ـ كه مشكلات فراواني به همراه داشت ـ با قوت اراده و استقامت در راه، يك سر مو به چپ و راست نرفت. بهنظر من، ايشان براي همهي ما و شما بهعنوان هنرمندان متعهد و مؤمن و براي هر قشري به عناوين مختلف، الگو هستند و بايستي از ايشان تعليم گرفت.
شخصا به شما بهخاطر ارزشهاي زيادي كه در وجودتان است و من برخي از آنها را احساس و ادراك ميكنم و به خاطر سرمايهيي كه در وجود شماست و براي ملت و مردم و كشور و انقلاب و تاريخ ما، يك چيز فوقالعاده ضروري و لازم است، محبت و علاقهي زيادي دارم. خواهش ميكنم كه اين سرمايه را در خودتان تقويت كنيد و آن را هرچه بيشتر در خدمت هدفهاي پاك و مقدس قرار بدهيد.
دستگاههاي مختلف بايستي به شما كمك كنند و موانع را از سر راهتان بردارند، تا انشاءالله بتوانيد پايه و هستهي مركزي هنر صحيح و اصيل اسلامي را هرچه قويتر و ريشهدارتر پايهگذاري كنيد و شكل بدهيد. ديگران هم كه هنرمندند، اما فكر و روحيهي آنان چيز ديگر و طور ديگري است، بايد بدانند كه حقيقتا دريغ و حيف است كه آن سرمايه و هنر، در راه چيزي غير از راه خدا و معنويت و انقلاب و نجات انسانها و كمك به محرومان و مستضعفان بهكار برود و نيز حيف است كه در مصارف و راههاي خيلي كم ارزشي كه متأسفانه آن مبتذلات بهكار ميروند، بهكار رود.
يكبار ديگر، از اينكه اين توفيق را به من داديد كه زيارتتان كنم، تشكر ميكنم. البته، مقصودم از اين ديدار اين نبود كه مثل هميشه براي شما صحبت بكنم; مقصود اين بود كه بيشتر از شما بشنويم و استفاده كنيم كه آنهم طبعا در چنين جمعي ميسور نيست و انشاءالله بايستي آقاي زم براي اين كار برنامهريزي خوبي بكنند.
والسلام عليكم و رحمهالله و برکاته