جماعتها و دستههايى كه با منش توحيد و اقدامات تبليغى، مروج تعاليم الهى ودعوت انبيا بودهاند.
اصحاب كهف گروهى از انسانهاى وارسته زمانهاى دورند كه براى حفظ باورها و آرمانهاى الهى خود، تمام مظاهر و جلوههاى دنيا را كنار گذاشته و ديار خويش را ترك گفتند. جوانمردانى كه جانهايى سرشار از ايمان و حياتى لبريز از هدايت داشتند؛
إنّهم فِتْيَةٌ آمنوا بِرَبِّهِمْ وَزِدناهُم هُدىً؛(1)
آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم.
قرآن با ستايش فراوان از ايشان ياد كرده و گوشههايى از زندگانى افتخارآميز آنان را بهزيبايى به تصوير كشيده است.
هفت تن از جوانان خوشفكر و پيشتاز شهر افهسوس از بت پرستى حاكم بر زمانه بيزاربودند و در عهد دكيوس يا دقيانوس برپا خاستند كه دعوت به توحيد و تركبتپرستى كنند. مىتوان حدس زد كه امپراطورو اطرافيان او ترسيدهاند كه اين دعوت معناى سياسى محض پيدا كند و تاج و تخت او را به خطر اندازد و لذا جوانان را تعقيب و آزار كردند و آنان به غارى گريختند.(2)