تحقيق و نگارش در زمينه شيوههاى تبليغ و معرفى الگوهاى اسلامى بهويژه در زبان فارسى سابقه چندانى ندارد و بررسىها در اين باره مراحل ابتدايى خود را طى مىكند؛ درحالى كه منابع اوليه اسلامى مملوّ از ارايه و معرفى اسوههاى ناب و نمونههاى انسان ايدهآل است.
به عنوان پيشينه اين تحقيق، به طور مشخص مىتوان تنها به كتب و مجموعههايى تحت عناوين سيره و قصص قرآنى يا داستان انبيا اشاره كرد كه با نگرش صرف تاريخى و وقايع نگارى نگاشته شده، و لذا پژوهش قرآنى در اين زمينه از زاويه تبليغى سابقهاى ندارد، كه ما در حدّ توان در صدد آغاز آن هستيم، چرا كه با توجه به جامعيت كلامالله و ضرورت استنطاق از قرآن، نمىتوان به برداشت داستانى و شرح حوادث آن بسنده نمود.
از سوى ديگر، تفاسير و كتب تبليغ و ارشاد نيز به صورت پراكنده به تبيين فعاليتهاى تبليغى برجستهترين اسوههاى قرآنى و شيوههاى تربيتى و تبليغى آنان اقدام نمودهاند كه بهكار خواهد آمد.
فرضيههايى كه در آغاز اين تحقيق مورد نظر بوده و به محك بررسى و پژوهش سپرده مىشوند عبارتند از:
الف) قرآن مجيد در زمينههاى اجتماعى و سياسى، اسوههاى تمام عيارى را به جامعه بشرى عرضه نموده است؛
ب) شيوههاى تبليغ اسوههاى قرآنى در مقايسه با شيوهها و مكانيزمهاى تبليغى در جهان امروز پايدارتر و مؤثرتر مىباشند؛
ج) در عرصه تبليغ قرآنى، كاربرد روشهاى غير مستقيم بيش از روشهاى مستقيماست؛
د) نصح و اصلاح، دو استراتژى عمده تبليغ اسوههاى قرآنى را تشكيل مىدهند.