بعد فرمود : آيا مى دانى مامون چه موقع از اين كارش پشيمان مى شود ؟
( " قال : اذا سمع احتجاجى على اهل التوراه بتوراتهم و على اهل الانجيل بانجيلهم و على اهل الزبور بزبورهم و على الصابئين بعبرانيتهم و على اهل الهرابذه بفارسيتهم و على اهل الروم بروميتهم و على اصحاب المقالات بلغاتهم . . . علم المامون الموضع الذى هو سبيله ليس بمستحق له فعند ذلك يكون الندامه " )
وقتى مامون همه اينها را ديد از كار خودش پشيمان مى شود . علت پشيمانى اش هم اين است كه در ذهن مردم چنين فكرى پيش مىآيد كه وقتى در مملكت چنين مردى هست پس چرا مامون اينجا نشسته است ؟
داستان خيلى مفصل است من آن قسمتهايى را كه مربوط به اين آيه است و با اين آيه تناسب دارد عرض مى كنم .
در يك جا حضرت به آن عالم يهود خطاب مى كند :
( " يا يهودى اقبل على اسئلك بالعشر الايات التى انزلت على موسى بن عمران " )
من تو را قسم مى دهم به آن ده معجزه اى كه بر موسى نازل شد آيا در تورات خبر محمد صلى الله عليه و آله و امت او هست يا نه ؟
آيا با عنوان ( " اتباع راكب البعير يسبحون الرب جدا جدا تسبيحا " ) نيامده است ؟
و آن وقت به بنى اسرائيل دستور داده شده است :
( " فليفرغ بنواسرائيل اليهم و الى ملكهم لتطمئن قلوبهم " )
دستور داد مخالفت نكنند ( " فان بايديهم سيوفا ينتقمون بها من الامم الكافر فى اقطار الارض " ) در دست آنها شمشيرهايى است كه از همه ملتهاى روى زمين انتقام خواهند گرفت .
( " اهكذا هو فى التوراه مكتوب ؟ " )
آيا چنين چيزى در تورات هست ؟
تصديق كرد و گفت : بله .
بعد خطاب به جاثليق فرمود:
آيا از كتاب شعيا اطلاعى دارى ؟
گفت : حرف تا حرفش را مى دانم .
گفت : آيا در آنجا اين كلام نيست :
( " انى رايت صوره راكب الحمار لابسا جلابيب النور و رايت راكب البعير ضوء مثل ضوء القمر ؟" )
در مكاشفه خودش گفت :
من آن الاغ سوار (يعنى عيسى) را ديدم در حالى كه جلبابها و روپوشهايى از نور به خودش گرفته بود و آن شترسوار را ديدم در حالى كه نورش مانند نور قمر مى درخشيد ؟