قرآن مى فرمايد :
( " زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا " ) .
( " زعم " ) را معمولا به " گمان كرد " ترجمه مى كنند . در زبان عربى چند لفظ ديگر هم داريم كه معانى آنها به معناى " زعم " نزديك است مثل " حسب " و " ظن " . " زعم " با " ظن " و با " حسب " فرق مى كند .
" زعم " را معمولا در جايى مى گويند كه اظهار يك ادعا باشد غير از اين است كه مثلا انسان در مورد چيزى فقط در ذهن خودش گمان مى كند و خيالى در ذهنش مى چربد . معنى " زعم " اين نيست كه اينها در دل خودشان خيال مى كنند و اين خيال در ذهنشان مى چربد اگر مقصود اين مى بود كلمه " ظن " به كار برده مى شد بلكه " زعم " يعنى چيزى را كه به آن يقين ندارند اظهار مى دارند. درواقع " زعم " در اينجا يعنى ادعا مى كنند.
در نهج البلاغه حضرت راجع به عمروعاص كه بحث مى كنند مى فرمايند :
( " عجبا لابن النابغه يزعم لاهل الشام ان فى دعابه " ) (1)
يعنى شگفتا و عجبا از پسر نابغه كه مقصود عمروعاص است كه در برابر مردم شام چنين ادعا مى كند نه اينكه در دل خودش گمان مى كند . او در عيب جويى از من چنين ادعاى پوچى مى كند كه من صلاحيت خلافت ندارم براى اينكه من انسان خوشرو و مزاحى هستم و انسانى كه خليفه است بايد عبوس و خشمگين باشد تا مردم از او بترسند !
ادعاهايى را كه بى مبنا و براساس تخيلات پوچ باشد " زعم " مى گويند . " به زعم فلان كس " يعنى به ادعاى خيالى و پوچ او ادعايى كه هيچ اصل و مبنايى ندارد . بنابراين معناى ( " زعم الذين كفروا " ) اين است كه كافران ادعا مى كنند ولى ادعايى كه هيچ مبنا و اصلى ندارد ادعاى پوچ .
كافران چه ادعا و چه اظهارى مى كنند ؟
( " زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا " )
چنين ادعا مى كنند كه هرگز مبعوث نخواهند شد و هرگز بعث و برانگيختن و حشرى نخواهد بود .
1. نهج البلاغه خطبه . 84