مساله نظام تكوين ربطى به مساله تكليف و قوانين و شرايعى كه به انسانها تعلق دارد ندارد (1)
در باب نظام تكوين آيا اين طور بايد فكر كنيم كه اشيا كه عمل مى كنند و حوادثى كه واقع مى شود العياذ بالله عليرغم خواست خداست ؟
زلزله اى مىآيد و شهرى را خراب مى كند . اين زلزله يك سلسله علل طبيعى دارد :
در جوف زمين فعل و انفعال هايى رخ مى دهد و در زيرزمين ريزشهايى صورت مى گيرد كه باعث زيروروشدن قسمتهايى از زمين مى شود .
ممكن است كسى حوادث را با الغاى نظام حكيمانه اسباب و مسببات درنظر بگيرد و بگويد :
اين زلزله را خدا خواست اما به اين معنا كه خدا ملكى را فرستاد و گفت :
اين زمين را تكان بده و او هم تكان داد و يا خود خدا به طور مستقيم آمد زمين را تكان داد و زلزله پديد آمد . نه اين طور نيست .
نيز ممكن است كسى معتقد شود كه قضيه برعكس است :
خدا عالم را بر اساس نظامى خلق كرده است . اين عالم بدون اشيايى كه الان وجود دارند امكان پذير نبود . آتش بايد در عالم باشد آب بايد در عالم باشد هوا بايد در عالم باشد .
همه اينها كه در عالم باشند آن وقت قانون جاذبه بايد در عالم باشد قوانين ديگر بايد در عالم باشد و اينها هم كار خودشان را مى كنند چه خدا بخواهد و چه خدا نخواهد . خدا دستگاهى را خلق كرده است و در آن دستگاه حوادثى واقع مى شود كه خود خدا هم نمى خواسته ولى مى شود .
خدا كه نخواسته زلزله بشود ولى وقتى اين طبايع وجود داشته باشد طبايعى كه وجودشان لازم هم هست و خيرشان بر شرشان مى چربد خواه ناخواه چه خدا بخواهد و چه خدا نخواهد اين حوادث رخ مى دهد . اين هم يك طرز تفكر كه اين نيز غلط است .
1. درباره نظام تكوين و تشريع توضيحات بيشترى خواهد آمد .