اين مطلبى است كه قرآن با يك لطافت مخصوص بيان كرده است و ما به حكم اينكه قرآن براى حضرت عيساى مسيح عظمت و جلالت قائل است براى ايشان جلالت قائل هستيم و او را يكى از پنج پيغمبر بسيار بزرگ عالم مى شماريم ولى در عين حال اين نكته بايد مشخص باشد كه عيسى عليه السلام همين دو جنبه را داشت :
مصدق و مويد تورات بود با تغييرات بسيار كمى :
( " و لا حل لكم بعض الذى حرم عليكم )( " 1)
و ديگر اينكه مبشر بود آمده ام براى اينكه به شما آمدن پيامبرى را كه بعد از من خواهد آمد نويد دهم و لهذا تواريخ در اين جهت اتفاق دارند و فرنگيها هم اين مطلب را قبول دارند كه دوره ماموريت حضرت عيساى مسيح براى ابلاغ رسالت بسيار كوتاه بوده است .
حضرت عيسى همان طور كه خود مسيحيها هم اعتراف دارند تا سى سالگى رسالت خود را هيچ ابراز نكرد و در سى سالگى رسالت خود را ابراز كرد . بعد يا در سى و سه سالگى به قول بعضى و يا در سى و شش سالگى و حداكثر سى و هفت سالگى عيسى به قول آنها كشته شد مى گويند بعد از سه سال و يا شش سال و يا هفت سال كشته شد .
عيساى مسيح دوره زيادى نداشت علتش اين است كه تعليمات زيادى نداشت كه دوره زيادى بخواهد آمده بود براى تصديق و تاييد تورات و براى اصلاح مردم براساس شريعت موسى و بعد هم براى همين بشارت و لهذا نام كتاب عيسى عليه السلام انجيل (2) در اصل افاده معناى بشارت مى كند .
از اينجا مى توان فهميد كه چقدر مساله بشارت در رسالت عيسى عليه السلام اساسى بوده و ركن رسالت ايشان بوده كه اصلا اسم كتاب ايشان " بشارت " است كه همان جنبه مقدميت را مى رساند .
1 . ال عمران 50 2 . بعدها حواريين " اناجيل " نوشتند كه در مورد اين كتابها خيلى حرفها هست . قرآن اناجيل نمى گويد
انجيل مى گويد
چون كتاب عيسى يكى بيشتر نبوده كه همان انجيل است . حواريين تعليمات عيساى مسيح را با
فاصله خيلى زياد نوشتند . اينها كه نوشتند چطور نوشتند ؟
اينها از حافظه خودشان نوشتند . منتها
مسيحيها براى اينكه مى خواهند جنبه قداستش را حفظ كنند مى گويند :
با يك نوع الهام الهى نوشتند . به
آنها جواب مى دهند كه اگر با يك الهام الهى نوشتند
بايد همه انجيلها يك جور از آب دربيايد
پس چرا
مختلف و حتى