همه رفتند . بعد از مدتى حضرت آمدند ديدند ام ايمن در آن نزديكهاست .
فرمود : ام ايمن مگر نگفتم كه هيچ زنى حق ندارد نزديك بماند تو چرا ماندى ؟
عرض كرد : يا رسول الله !
امر فرموديد ولى من به علت ديگرى اين نزديكها هستم .
خديجه همسر بزرگوار شما وقتى مى خواست از دنيا برود به من گفت :
ام ايمن من هيچ ناراحتى ندارم فقط يك ناراحتى در قلب خودم دارم و آن اين است كه دخترم فاطمه كوچك است موقعى خواهد رسيد كه بايد شوهر كند و دختر در شب عروسى احتياج به مادر دارد چون دختر حرفهايى دارد كه فقط با مادرش در ميان مى گذارد و زهراى من مادر ندارد .
فهميدم كه خديجه چه مى خواهد بگويد يعنى آيا تو به جاى من براى زهراى من مادرى مى كنى ؟
گفتم : من حاضرم آن شب به جاى شما باشم .
يا رسول الله ! من اينجا ايستاده ام كه اگر زهرا حاجتى داشته باشد و كسى را صدا كند من نزديك بروم .
ام ايمن مى گويد : تا نام خديجه را بردم اشكهاى مبارك رسول اكرم جارى شد .
بعد فرمود : پس تو اينجا بمان . ام ايمن كنيز خديجه و بسيار زن صالحه اى بود و درواقع به منزله مادر دوم حضرت زهرا تلقى مى شد . علاقه رسول اكرم به زهرا سلام الله عليها اعجاب آور است .
پيغمبر كه گزاف حرف نمى زند مى فرمايد :
( " فاطمه انسيه حورا " )
فاطمه يك انسان بهشتى است ( مثل اينكه ما مى گوييم يك انسان فرشته صفت كه هم انسان است و هم فرشته هم فضائل انسان را دارد و هم فضائل فرشته را ) .