مسئولیت های اساسی و عمل به تکلیف در نگاه امام خمینی (ره)

نسخه متنی
نمايش فراداده

مسووليتهاى اساسى و عمل به تكليف در نگاه امام خمينى

شخصيت امام خمينى از چنان ابعاد عظيم و گسترده اى برخورداراست كه انديشه قدرت درك و قلم توانايى تبيين آن را ندارد. بايداعتراف كرد كه : قله هاى بلندى از شخصيت حضرتش تاكنون بر نزديكترين ياران و عاشقان وى پوشيده مانده و يااز تفسير درست آن ناتوان مانده اند.

يكى از آن ابعاد كه گفتار گويندگان و نوشتار نويسندگان كمتر بدان پرداخته شده است واز جمله شاخصه هايى است كه مى توانداساس و زيربناى خصلتهاى ديگرامام نيز به شمار آيد جايگاه عمل به تكليف و وظيفه شرعى در حوادث واقعه و شناخت وظايف مهم واستراتژيك از ديدگاه آن امام است .

نكته اى كه بدون ترديد مى تواند براى رهروان راهش درس آموز و تعيين كننده خط مشى آينده باشد.

ازاين روى دراين نوشتار برآنيم به اجمال و بااستناد به سخنان آن حضرت ابتدا به اين بعداز شخصيت امام اشاره نموده و سپس مسؤوليتهاى مهم واساسى رااز ديدگاه آن امام راحل يادآورى نماييم .

هرانسانى بر حسب تشخيص عقل و وجدان و يا مرام و مسلكى كه پذيرفته است خود را ملزم به وظايف وانجام مسؤوليتهايى مى داند. كيفيت و قلمرواين مسؤوليتهايى هم بستگى به بينش و نوع تفكراو دارد.

در مكتب اسلام قلمرو مسؤوليت انسان مومن بسيار وسيع است زيرا مسلمان هم در برابر خدا و هم در برابر خويشتن و هم در برابر خلق خدا مسؤوليتهاى متناسب به خود دارد كه نشات گرفته از تفكر وانديشه دينى اوست . به هر مقدار كه از عناصر مسووليت زا ( علم عقل رشد و قدرت ) بيشتر بهره مند باشد مسؤوليت او نيز بيشتر خواهد بود.

از آن جا كه عمل به تكليف همواره با كلفت و مشقت همراه است واين امر با خواسته هاى نفسانى انسان ناسازگاراست انسان مسؤول دائما در معرض عوامل وسوسه انگيز قرار مى گيرد به گونه اى كه عمل به تكليف را براو دشوار مى سازد.

عوامل بازدارنده انسان ازانجام مسووليت بسيارند: سختيها عقيم ماندن فعاليتها حب و بغضها مقام و منصبها ترس از جان و مال حفظ حيثيت و آبرو و بالاخره هواهاى نفسانى هر كدام اينها لغزشگاههايى است كه انسان مسؤول را تهديد مى كند. و مسووليت هر چه دشوارتر باشد عوامل وسوسه انگيز آن نيز بيشتراست . تنها كسانى مى توانند در مقام انجام مسؤوليت و عمل به تكليف از تمامى اين موانع بگذرند كه ايمانشان به خدا قوى باشد. هر چه ايمان قوى تر استقامت در راه انجام تكليف نيز بيشتر خواهد بود.

ازاين روى به شهادت تاريخ پيامبران اولياء خدا بااستقامت ترين افراد بشر در راه انجام مسؤوليت خود بوده اند.

خاتم پيامبران رسول معظم اسلام آن قدر در راه عمل به وظيفه تلاش و كوشش داشت كه خطاب :

طه ماانزلنا عليك القرآن لتشقى 1 درباره آن بزرگوار نازل شد.

سايراوصياء آن بزرگوار نيز چنين بوده اند و عمل به تكليف محور زندگى آنان را تشكيل داده است .

على ( ع ) آن گاه كه مردم به درخانه او هجوم آوردند تااو را به خلافت برگزينند مى فرمايد:

...لولا حضورالحاضر و قيام الحجه بوجودالناصر و مااخذالله على العلماءان لايقاروا على كظله ظالم و لاسغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكاس اولها 2 ...

اگراين بيعت كنندگان نبودند و حجت بر من تمام نمى نمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمكار شكمباره را بر نتابند و به يارى گرسنگان ستمديده بشتابند رشته اين كار رااز دست مى گذاشتم و پايانش را چون آغازش مى انگاشتم .

و به هنگامى كه شايعه كشتن شدن معاويه در جنگ صفين به او رسيد چنين فرمود:

... والذى نفسى بيده لن يهلك حتى تجتمع عليه هذه الامه قالوا فبسم تقاتله ؟ قال التمس العذر فيما بينى و بين الله تعالى 3 ...

سوگند به خدايى كه جان من در يد قدرت اوست معاويه هلاك نمى شود تا مردم براواتفاق كننداو را به خلافت برگزينند سپاهيان حضرت گفتند: پس چرا بااو بجنگيم ؟ فرمود: مى خواهيم كه بين خود و خدايم عذر داشته باشم . عمل به تكليف كرده باشم .

امام حسين ( ع ) نيز قيام خونين خود را بر پايه اداى تكليف الهى استوار مى سازد واز زبان پيامبر(ص ) چنين نقل مى كند:

[...اى مردم رسول خدا(ص ) فرموده است : هر كسى زمامدار ستمگرى را ببيند كه به حقوق الهى واحكام دين تجاوز مى كند و پيمان خدا را مى شكند و با سنت پيامبر(ص ) مخالفت مى ورزد و با بندگان خدا براساس ظلم و گناه رفار مى نمايد براى تغيير روش چنين زمامدار ستمگرى به گفتار و يا كرداراقدام نكند حقا خداونداو را به همان جايى مى برد كه آن ستمگر را مى برد... و من از هر كسى شايسته ترم كه وضع موجود را براساس تكليف شرعى تغيير دهم] 4 ...

پيروان راستين كلام و پيامبر نيز هر كدام به نوبه خود و به مقتضاى شرايط زمان و مكانى در طول تاريخ در راه عمل به تكليف وانجام وظيفه الهى حماسه ها آفريده اند و ثمرات گرانبهايى را براى اسلام و مسلمين از خود به يادگار گذاشته اند.

در عصرما امام خمينى تنها شخصيتى بود كه بدون ترديد مى توان گفت در تمام عمر با بركت خود فقط يك هدف را تعقيب مى كرد و آن عمل به تكليف بود. آنچه را وظيفه احساس مى كرد به هيچ وجه درانجام آن كوتاهى نمى كرد. هيچ عاملى مانع انجام وظيفه اش نمى شد. ترس از جان در قاموس زندگى او راه نداشت چه آن وقتى كه در برابر رژيم تا دندان مسلح شاه قرار گرفته بود و فرياد زد.

[...والله به عمرم نترسيده ام . آن شبى كه آنها مرا مى بردند آنها ترسيدند من آنها را دلدارى مى دادم] 5 ...

و چه آن گاه كه دشمنان اسلام دست در دست هم با تمام قواى خويش به ايران اسلامى هجوم آوردند و قصد براندازى نظام اسلامى را داشتند و خود و يارانش را بر برابر كفر واستكبار جهانى مى ديد و براى آرامش خاطر ياران مى گفت :

[... ما هيچ وقت نبايداز جنگ وارعابها بترسيم . چرا بترسيم ؟ ما تكليف داريم . به تكليفمان عمل مى كنيم و ما حقيم وقتى كه ما حق هستيم چرا بترسيم] 6 ...

سازش و مسامحه كارى در راه انجام وظيفه ازاو به دور بود و منطق او در برابر كسانى كه او را تندروى مى دانستند و به وى پيشنهاد مسامحه و سازش مى نمودند اين بود:

...من هر كس كه آمدازاينهايى كه ... مى خواستند راه بروند ميانه روى كنند به آنها گفتم كه : تكليف خدايى است تكليف من نيست كه بكنم . با من نيست كه يك قدرى آسان راه بروم . من يك تكليف الهى دارم و مطابق تكليف الهى ام عمل مى كنم . كشته بشوم عمل كردم به تكليف الهى ام پيش ببرم عمل كردم به تكليف الهى ام . شما تكليف الهى داريد. متكى به خدا باشيد 7 ...

و درباره عدم سازش با دستگاه شاه فرمود:

[... من اكنون قلب خود را براى سرنيزه هاى مامورين شما حاضر كردم ولى براى قبول زورگوييها و خضوع در مقابل جباريهاى شما حاضر نخواهم كرد. من به خواست خدا احكام خدا را در هر موقع مناسبى بيان خواهم كرد و تا قلم در دست دارم كارهاى مخالف مصالح مملكت را بر ملا مى كنم] 8 ...

او در راه عمل به تكليف ملاحظه هيچ كس را نمى كرد هر چندازافراد مورد علاقه و يا نزديكانش مى بود. و بارها مى فرمود: من با كسى عقد اخوت نبسته ام واگراحساس تكليف كنم به هركس آنچه داده ام پس مى گيرم :

[... خدا نكند كه روزى پيش بيايد كه من احساس وظيفه كنم ... نگذاريد كه احساس وظيفه بشود.اگراحساس وظيفه بشود من به هركس هر چه دادم پس مى گيرم] 9 ...

حضرتش بااين كه مريض بود واز درد چشم رنج مى برداما وقتى در برابر سفسطه هاى كفرآميز كتاب اسرار هزار ساله قرار مى گيرد همه درد و رنجها را فراموش مى كند و به نگارش كتاب كشف الاسلاالا در رد شبهات كتاب اسرار هزار ساله مى پردازد.

شعاراو به هنگام بى نتيجه بودن عمل به تكليف از نظر ظاهرى اين بود كه : ما مامور به انجام وظيفه هستيم نه مامور به نتيجه .

تا آن جا در مسير عمل به تكليف پيش مى رود كه حتى حاضراست آبرو و حيثيت خود را نيز فدا كند چنانكه در پذيرش قطعنامه وقتى احساس تكليف كرد كه بايد آن را پذيرفت اعلان كرد.

[... قبول اين مساله براى من از زهر كشنده تراست ولى راضى به رضاى خدايم و براى رضايت اواين جرعه را نوشيدم ... در شرايط كنونى آنچه موجب امر پذيرش قطعنامه شد تكليف الهى ام بود. شما مى دانيد كه : من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و آخرين نفس بجنگم اما تصميم امروز فقط براى تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاى اواز هر آنچه گفتم گذشتم واگر آبرويى داشته ام با خدا معامله كرده ام]... 10 با شهامت تمام خطاب به مردم خود چنين مى گويد:

[...ما براى اداى تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است . ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود... آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد باز به وظيفه خود عمل كرده است .

...همه مامور به اداى تكليف و وظيفه ايم نه مامور به نتيجه]... 11 بالاخره جزء جزء زندگى اين مرد بزرگ شاهد گويا بر جايگاه رفيع عمل به تكليف درانديشه اوست همان چيزى كه مليونهاانسان را مشتاق و علاقه مند به او كرد.

به فرموده رهبر معظم انقلاب :

....امام كار را براى خدا و نه براى نتيجه آن كه براى اداى تكليف انجام مى داد.اين آن چيزى بود كه ما را عاشق امام كرد 12 ...

حضرتش بااين انديشه و تفكر خويش تحولى فرهنگى در مسلمانان ايجاد نمود و دوباره روح استقامت و سازش ناپذيرى و شهادت طلبى را زنده نمود. تز ما مامور به وظيفه ايم نا مامور به نتيجه رااحيا كرد. و در جهان اسلام منشا حركتهاى انقلابى و ضداستكبارى گرديد. راهش پايدار باد

امام و مسؤوليتهاى استراتژيك

امام خمينى نه تنها خود عامل به وظيفه و مسؤوليت بوده كه همواره مسلمانان را به وظايفشان آشنا مى ساخت . مسؤوليتهاى آنان را در مقاطع گوناگون و حساس يادآور مى كند.

...من هر وقت احساس خطر بكنم براى اسلام براى مسلمين لازم مى دانم تكليف خودم راادا كنم و مسلمين را آگاه كنم... 13 او بحق درايفاى اين رسالت عظيم خويش كه برخاسته از آگاهى و تعهد دينيش بود بسيار موفق بود و خروش فريادهاى او تا سالهاى سال در گوشها طنين انداز خواهد بود.

وظايفى كه امام راحل يادآور آن بود گر چه برخى به ظاهر مقطعى و مخصوص به زمان خاصى مى نمود مانند: برخورد شديد وى با لوايح ضدانسانى واسارت بارانجمنهاى ايالتى و ولايتى كاپيتولاسيون اصلاحات اراضى فرمايشى و.... ولى اينهاازاصول اساسى نشات مى گرفت كه در چهارچوب زمان خاصى نمى گنجد و ريشه در عمق مبانى دينى و فكرى امام دارد.

در هر صورت آگاهى و شناخت دستورات و وظايف مهم واستراتژيك از ديدگاه امام خمينى مى تواند براى انسانهاى متعهد و عامل به وظيفه راهنما و راهبر باشد.

از اين روى لازم دانستيم به عنوان تذكار مرورى براين وظايف و مسؤوليتهاى اساسى داشته باشيم تا در كشاكش حوادث و طوفانهاى سهمگين و مشكلات زندگى از مسووليتهاى اصلى غافل نگشته و وظيفه اهم را فداى مهم نسازيم .

تبليغ و پاسدارى از دين

بررسى تاريخ انبياءالهى و پيشوايان معصوم ( ع ) اين امر را روشن مى سازد كه سراسر حيات پر بركت آنان تلاش در راه اداى وظيفه تبليغ رسالت الهى بوده است . دراين راه هيچ چيز مانع انجام وظيفه آنان نگرديده است .

در عصر غيبت وظيفه خطير تبليغ دين و حراست ازاصول آن بر عهده وارثان و خلفاى راستين پيامبران (ص ) وامام معصوم ( ع ) و عالمان دين گذاشته شده است .اساسا نهاد حوزه علميه و روحانيت براى تداوم و استمرار رسالت وامامت وانجام مسؤوليتها و وظائف آن تاسيس شده است .

به فرموده امام صادق ( ع ) :

علماء شيعتنا مرابطون فى الثغرالذى بلى ابليس و عفاريته بمنعوهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا و عن ان يتسلط عليهم ابليس و شيعته والنواصب الافمن انتصب لذلك من شيعتنا كان افضل ممن جاهدالروم والترك والخزرالف الف مره لانه يدفع عن اديان مجبينا و ذلك يدفع عن ابدانهم 14 .

عالمان پيرو ما مرزبانان و سنگر دارانى هستند كه مراقب هجوم لشكر شيطان بر مرزهاى ايمانند و آنان رااز تسلط بر مستضعفان فكرى باز مى دارند. بدانيد!از پيروان ما كسانى كه براى چنين مهمى بپاخيزنداز كسانى كه در روم براى گسترش اسلام جهاد مى كنند هزار هزار مرتبه برترند چرا كه اينان از عقايد پيروان ما دفاع مى كنند. و آنان از جسم آنان .

عالمان وظيفه شناس در طول تاريخ دين به مقتضاى عصر خويش براى انجام اين مهم قيام نموده اند.اكنون اين بار مسؤوليت بر دوش عالمان و دانشمندان زمان ما قرار دارد.البته بايد توجه داشت كه انجام وظيفه تبليغ وارشاد و حفظ حراست از ديانت در عصر حاضر با گذشته بسيار متفاوت است . آنچه در گذشته به عنوان تبليغ دين رائج و مرسوم بود امروز يا جاندار و يااز حداقل تاثير برخوردار است .

با پديدآمدن سيستم خبر رسانى جديد: رسانه هاى گروهى بنگاههاى خبرى و تبليغاتى و شيوه هاى تبليغى : مانند تئاتر فيلم رمان و... تبليغ به شيوه موجود آن كارآيى لازم را ندارد.امروزه بايد به زبان زمان مسلح شد و سپس به انجام وظيفه تبليغ و حراست از مكتب پرداخت . براى رساندن پيام اسلام ازابزار تبليغ همانند: راديو تلويزيون مطبوعات و... بهره جست .

اينك روحانيت ازاين موقعيت استثنايى وامكانات گسترده اى كه در اختيار دارد بايد از سنگر بلندترى و در افق وسيعترى به وظائف و مسووليتهاى خويش عمل كند. فقط به ارشاد عوام و بيان تكاليف شرعى آنان اكتفا نكند بلكه بااطلاع مستمراز جريانهاى عظيم تبليغاتى جهانى درابعاد سياسى اقتصادى علمى و... عليه اسلام خود را مهياى مقابله با آن بسازد واسلام را آن گونه كه امام انتظار داشت تبيين و تفسير نمايد. و تبليغات رااز حالت تدافعى مقطعى و عكس العملى خارج كند و در برابر تبليغات دشمن ابتكار عمل را به دست بگيرد.

امام راحل با توجه به اين مسؤوليت خطير در ظرف زمانى حاضر همواره مسؤوليت تبليغ را گوشزد مى فرمود:

شمايى كه بايدارشاد كنيداين ملت را بايد مجهز بشويد بايد مجهز به جميع انحاءارشادات را دارند.اسلام همانطور كه ابعاد مختلفه دارد بر حسب ابعادى كه انسان دارد براى انسان آمده است براى انسان سازى آمده است . قرآن كتاب انسان سازى است . همانطور كه قرآن ابعاد مختلفه دارد... علما هم همه بايدابعاد مختلفه داشته باشند 15 ....

حضرت امام تدوين و تبيين تمام شؤون اسلام و نشر و تبليغ آن را با استفاده از بهترين و جديدترين ابزار پيام رسانى به تمام جهان از وظايف اصلى فقهاى اسلام و روحانيت دانسته مى فرمايد:

[وظيفه فقهاست كه عقايد واحكام و نظامات اسلامى ار تبليغ كنند و به مردم تعليم دهند تا زمينه براى اجراى احكام و برقرارى نظامات اسلام در جامعه فراهم شود... بر علماى اعلام است كه : تمام شؤون اسلام را تدوين و بيان كنند و به تمام دنيا عرضه نمايند واگرامكانات اجازه داد فرستنده اى پيدا كنند و حقايق اسلام را به صورت وسيعترى بيان نمايند... حوادث واقعه چه چيزاست ؟ همه حوادث سياسى است] 16 .

وى تبليغ وارشاد و دفاع از مبانى اسلام و نظام اسلامى را تنها وظيفه قشر روحانى و وزارت ارشاد نمى شمرد بلكه وظيفه انديشه وران گويندگان نويسندگان هنرمندان وزارت خارجه جمهورى اسلامى انجمنهاى اسلامى و هر مسلمانى كه توان تبليغ و ترويج شريعت را دارد مى دانست .

براين باور بود كه :اگراسلام به دوراز كج انديشها غرض مغرضان و جهل جاهلان در تمام ابعادش به جهانيان معرفى شود ديرى نخواهد پاييد كه پهنه گيتى را تسخير خواهد نمود.

[... مساله تبليغ تنها به عهده وزارت گويندگان و نويسندگان و هنرمندان است . بايد وزارت خارجه كوشش كند تا سفارتخانه ها نشريات تبليغى داشته باشند و چهره نورانى اسلام را بر جهانيان روشن نمايند كه اگراين چهره با آن جمال و جميل كه قرآن و سنت در همه ابعاد به آن دعوت كرده از زير نقاب مخالفان اسلام و كج فهمى هاى دوستان خودنمايى نمايد اسلام جهانگير خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز در خواهد آمد] 17 ...

و مقابله با هجوم تبليغاتى دشمنان عليه اسلام را نيز وظيفه دينى و ملى همگان بويژه روحانيون مى دانست و مى فرمود:

[...وظيفه دينى و ملى ما و شماست كه تبليغات بوقهاى آمريكايى و صهيونيستى رالله خنثى كنيم] 18 ...

تشكيل حكومت اسلامى

قوانين اسلام كه از جانب خداوند براى هدايت و سعادت بشر آمده است جز در سايه حكومت و نظامى كه براساس قوانين الهى پايه ريزى شده باشد نتيجه مطلوب از آن حاصل نمى شود. علاوه براين بيشتراحكام و معارف دينى اجرا و سازندگى آن مبتنى بر حكومت است .

در يك كلام قوانين و تعليمات اسلام با حكومت عجين شده است . بحث در اين مقوله سخن از بديهى ترين مسايل دين به شمار مى آيد بنابراين ما ازاين زاويه به بحث نمى پردازيم . آنچه دراين جا در پى آن هستيم بيان ضرورت تشكيل حكومت اسلامى به عنوان يك وظيفه و تكليف شرعى مسلمانان از ديدگاه امام خمينى است .

ايشان پس از آن كه ازاصلاح نظام شاهنشاهى نااميد گشت مصمم بر نابودى و سرنگونى آن وايجاد حكومت عدل گستراسلامى شد.

از همان آغاز در بيانات پيامها و درسهاى خويش ايجاد حكومت اسلامى را براساس اصول ديانت ازاهم وظايف دينى و شرعى مسلمانان بويژه عالمان دين مى دانست :

[...برمسلمانان بويژه روحانيون و طالبان علوم دينى واجب است عليه تبليغات دشمنان اسلام بپاخيزند و با هر وسيله ممكن جو شايعه دشمنان رااز بين ببرند و نشان دهند كه اسلام دين حكومت است و قوانين عدالت گستر آن در جهت ايجاد حكومتى است الهى] 19 اين امر را منحصر به ايران تنها نمى دانست بلكه وظيفه همه علماء اسلام در تمامى كشورهاى اسلامى مى دانست :

[وظيفه علماءاسلام و همه مسلمانان است كه به اين وضع ظالمانه خاتمه بدهند و دراين راه كه راه سعادت صدها ميليون انسان است حكومتهاى ظالم را سرنگون كنند و حكومت اسلام تكشيل دهند] 20 ...

حفظ نظام اسلامى

نظام اسلامى كه به قدرت لايزال الهى و رهبريهاى داهيانه امام راحل وايمان و استقامت امت مسلمان درايران استوار گشت بزرگترين عطيه و نعمت خداوندى است كه در طول تاريخ اسلام جزايام محدود نظير ندارد. حفظ و حراست ازاين نعمت عظمى امرى لازم و ضرورى است .

روحانيت در برابراين نظام الهى مسؤوليت مضاعف دارد. همچنين مسؤولان نظام نيز هر كدام به هر نسبتى كه به هرم اصلى يعنى اسلام و نظام اسلامى نزديكترند وظايف و مسؤوليتهاى آنان به همان نسبت سنگينتر مى شود.

حضرت امام در بيانات و پيامهاى خويش روى اين مسؤوليت انگشت گذاشته است :

... تمام اقشار ملت از آنهايى كه در سطح كشور كارفرما هستند و دست اندركاران دولتى هستند... و ساير قشرهاى ملت مكلفند به اين كه اسلام را حفظ كنند. مكلفند به اين كه جمهورى اسلامى را حفظ كنند. و اين تكليف از بزرگترين تكاليفى است كه اسلام دارد... همه مسؤول هستيم :از من طلبه تا مراجع اسلام تا علماء بلاداسلامى تا دست اندركاران مجلس رئيس جمهور ارتشيها و پاسدارها و همه قشرهاى ملت در مقابل خدا مسوولند... و نعمت رااز ما سوال مى كنند 21 .

امام بزرگوار حفظ و حراست از نظام جمهورى اسلامى را يك اصل غيرقابل انعطاف مى دانست واز آن به عنوان بالاترين واجب ياد مى كرد:

[... حفظ نظام جمهورى اسلامى بر همه مسلمانان واجب عينى است حتى از نماز هم واجب تراست] 22 .

بايد سعى كنيم از عوامل بقاء و تداوم كه همان اصول و آرمانهاى بلند جمهورى اسلامى است پاس بداريم و به هيچ قيمتى بر سر آن اصول سازش نكنيم و ضربه بر آن را ضربه به پيكر دين و نظام اسلام و گناهى نابخشودنى بدانيم .

وظيفه داريم جلو بهانه هاى واهى را كه موجب تضعيف نظام اسلام مى شود بگيريم و به هشدارهاى امام دراين زمينه عمل نماييم كه مى فرمود:

[تكليف است براى همه ما كه :اين جمهورى را كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم . تا آخر حفظ كردن اين است كه هر روز محكم كنيم برادرى خومان را سراغراض جزئيه كه زود مى گذرد لطمه اى خداى نخواسته به اسلام وارد نكنيم لطمه اى به جمهورى اسلام وارد نكنيم اشكال اگر هست به من و ديگران اشكال را بايد گفت لكن نبايد تضعيف كرد قوه مققنه را قوه قضائيه را روحانيت را.اينها جرم است .اينها گناه نابخشودنى است] 23 .

امام در وصيت نامه سياسى الهى خود مى نويسند:

آنچه دراين حكومت اسلامى مطرح است اسلام واحكام مترقى آن است . بر ملت عظيم الشان ايران است كه : در تحقق محتواى آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در راغس تمام واجبات است ... و امروز بر ملت ايران خصوصا و بر جميع مسلمانان عموما واجب است اين امانت الهى را كه درايران به طور رسمى اعلام شده ... با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاء آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند 24 ...

وحدت

ترديدى نيست كه ازاركان مهم اسلام مساله وحدت واتحاداست .اسلام و دستورات آن براين پايه استوار گرديده وازاهميت درجه اول برخورداراست .

به گفته علامه محمدحسين كاشف الغطاء اسلام بر دو كلمه استوار گرديده است .

كلمه توحيد كلمه 25

سخنى در ضرورت وحدت و همبستگى ميان مسلمانان و جوامع اسلامى چيزى نيست كه نيازمند به استدلال و برهان داشته باشد زيرا آيات قرآن و اخبار رسيده ازائمه معصومين ( ع ) بر آن دلالت صريح دارد.

ايجاد وحدت اسلامى در ميان مسلمانان جزء آرمانها و آرزوهاى همه مصلحان و پيشوايان مسلمان بوده و در راه تحقق بخشيدن به آن سعى و تلاش فراوان كرده اند واز تفرقه به عنوان عامل اصلى شكست و سرافكندگى مسلمانان ياد نموده اند.

امام راحل نيز كه طلايه دار وحدت واتحاد در عصر حاضر بود وحدت را پيام قرآن و توصيه ائمه دين مى دانست و درباره جايگاه والاى آن در اسلام مى فرمود:

[... وحدت همان چيزى است كه در قرآن درباره آن سفارش شده است و ائمه ( ع ) مسلمين را به اين مساله دعوت كرده اند. واصولا دعوت به اسلام دعوت به وحدت است . به اين معنى كه همه در كلمه اسلام با هم مجتمع باشند... ] 26 وى درباره پيشينه تلاش و كوشش مصلحان اسلام در راستاى تحقق وحدت براساس توصيه پيامبر وائمه ( ع ) و بيان وظائف مسلمانان دراين عصر مى فرمايد:

...عقلا و علماى اسلام از صدراسلام تاكنون كوشش كردند براى اين كه مسلمين همه با هم مجتمع باشند و هم يد واحده باشند بر غير مسلمين . در هر جا كه مسلمى پيدا بشود بايد با ساير مسلمين تفاهم كنند واين مطلبى كه خداوند تبارك و تعالى در قرآن كريم سفارش كرده است و پيامبراكرم (ص ) سفارش فرموده است وائمه مسلمين ( ع ) سفارش فرموده اند و علما بيداراسلام دنبال اين امر را گرفته اند و كوشش كرده اند به اين كه مسلمين را در تحت لواى اسلام به وحدت و يگانگى دعوت كنند 27 .

وحدت اقشار جامعه

امام راحل (ره )افزون براتحاد بين مسلمانان جهان در تمام مراحل نهضت به اتحاد و همبستگى هه اقشار مردم جامعه به عنوان اساس مبارزه عليه استعمار واستبداد تكيه داشت و آن رااز مهمترين وظايف دينى و وجدانى آنان مى شمرد و پيروزى را در سايه وحدت و مبارزه پى گير جستجو مى كرد:

بر رهمه اقشار ملت تكليف الهى و وجدانى است كه بااتحاد كلمه بدون هراس از قدرتها وابرقدرتها هدف اسلامى خود را تعقيب .... و با قاطعيت و جديت به سوى هدف پيش روند كه وعده خداوند به مستضعفين نزديك است 28 .

در بيان ديگر حضرت امام وحدت و همبستگى مسلمانان را در برابرابرقدرتها به هر قيمت ممكن لازم و ضرورى مى شمرد و گريزازاختلاف و تفرقه رااز وظايف آحاد مسلمانان مى داند:

[....وقتى همه قدرتها عليه ما هستند عقل و ديانت واسلام اقضتاء مى كند كه با هم باشيم .اين يك تكليف شرعى است .اگر خداى نخواسته ببين يم مى خواهداختلاف واقع شود تكليف شرعى مااين است كه با هر ترتيبى كه مى شود جلويش را بگيريم ولو باافشاء كردن ولو بااين كه .يك نفر و يا يك دسته را براى ملت قربانى كنيم] 29

مبارزه با ظلم

در فرهنگ اسلام ظلم ستيزى از جايگاه ويژه اى برخورداراست . ترك يارى مظلوم از بزرگترين گناهان شمرده شده و موجب خروج از جرگه اسلام مى گردد. مبارزه با ظلم و ستم وايجاد عدالت اجتماعى و حمايت از ستمديدگان ازاهداف بزرگ انبياء واز مهمترين توصيه بزرگان دين بوده است .اصولا قانون جهاد دراسلام به انگيزه رفع ظلم و ستم و حمايت ازانسانهاى تحت تشريع شده واز وظايف عمومى مسلمانان است .

بنابراين اصول و مبانى مكتبى و باورهاى دنى مااجازه نمى دهد كه به اطراف خود ننگريم و سر در لاك خود فرو ببريم و هيچ گونه احساس مسووليت و تكليف نسبت له انسانهاى مظلوم و ستمديده ننماييم .

براين اساس امام خمينى مبارزه با ظلوم و ستم را تكليف مسلم و ضرورى هر مسلمان دانسته و مى فرمود:

[تكليف مااين است كه : در مقابل ظلمها بايستيم . تكليف مااين است كه : با ظلمها مبارزه كنيم . معارضه كنيم .اگر توانستيم آنها را به عقب برانيم كه بهتر واگر نتوانستيم به تكليف خودمان عمل كرده ايم] 30 روحيه ظلم ستيزى درامام راحل از همان اوان جوانى دراوج بوده است . تا جايى كه مى توان از بارزترين ويژگيهاى امام دفاع از مظلوم و ستمديده و مبارزه با ظلم و ستم در اشكال گوناگون آن دانست . بارها در زمانى كه كسى را جرات سخن گفتن عليه ستمگران نبود. به صراحت اعلان كرد :

.... من خون و جان ناقابل خويش را براى اداى واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام . و درانتظار فوز عظيم شهادتم . قدرتها وابرقدرتها و نوكران آن مطمئن باشند كه اگر خمينى يكه و تنها هم بماند به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستى است ادامه مى دهد و به يارى خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام اين پابرهنه هاى مغضوب ديكتاتورها خواب راحت رااز ديدگان جهانخواران و سر سپرده گانى كه به ستم و ظلم خويش اصرار مى نمايند سلب خواهد كرد 31 .

مبارزه با آمريكا

ازابتداى شروع نهضت با نشاخت عميقى كه حضرت امام از قدرتهاى بزرگ جهان داشت آنها را منشا همه مصيبتها جنگها جنايتها و گرفتاريهاى بشر بويژه مسلمانان مى دانست . دست پيدا و نهان آنان را در همه حزادث و جنايات و ستمها عليه محرومين و مستضعفين جهان مى ديد.

آمريكا با تبليغات جهانى خود را بشردوست و مدافع حقوق انسانها جلوه داده است و به نام يارى ملل ضعيف درانديشه سلطه سياسى اقتصادى فرهنگى نظامى و گسترش سايه شوم خود بر سر تمام جهان مى باشد.

امام با پى بردن به ژرفاى اين قدرت شيطانى از همان ابتداء قبل ازاين كه شاه را مقصر بدبختيهاى ملت مسلمان ايران بداند آمريكا را مقصر و عامل اصلى جنايات مى دانست و ريشه همه فسادها را در آن سوى مرزها مى ديد.

آن بزرگوار مبارزه با آمريكا را به عنوان مبارزه با راس ظلم و ائمه كفر ازاهم واجبات و وظايف دينى مى شمرد:

[وظيفه ملت غيورايران است كه از منافع آمريكا واسرائيل درايران جلوگيرى كنند و آن را مورد هجوم قرار دهند هر چند با نابودى آن بانجامد] 32 .

دفاع از سرزمينهاى اسلامى

امام خمينى تجاوزاجانب و دشمنان اسلام به محدوده و حريم جهان اسلام و غصب واشغال سرزمين مسلمانان را به هيچ وجه تحمل نمى كرد.

در هر گوشه از جهان اسلام رخنه اى از سوى دشمنان اسلام ايجاد مى شد آن را همانند خارى در ديدگان خوداحساس مى كرد و همواره دراعلاميه ها پيامها و سخنرانيها و...از آن به عنوان بزرگترين جنايت نسبت به اسلام و مسلمانان ياد مى كرد. كوتاه كردن سلطه غاصبان از سرزمينهاى اسلامى را بر همگان تكليف واجب و لازم مى شمرد و همه مسلمانان را در قبال آن مسوول مى دانست . با تمام توان عليه غصب سرزمين مقدس فلسطين و سرزمين افغانستان به مبارزه برخاست كه اينك به نمونه هايى از موضع گيرى آن مبارزه نستوه اشاره مى كنيم :

مبارزه بااسرائيل

مبارزه بااسرائيل :امام در زمانى كه اعلان مخالفت و مبارزه با صهيونيسم تجاوز به حريم ممنوعه شمرده مى شد و مجازاتى همچون : ترور و مرگ در پى داشت . در جوى كه رژيم طرفدار اسرائيل سايه شوم خود را براين مرز و بوم گسترده بود خط مشى و برنامه هاى توسعه طلبانه اسرائيل وامريكا را ترسيم وافشاء مى كرد. در چنين اوضاع و شرايطى كه كسى را جرات شهامت آن نبود كه كوچكترين حركتى عليه آمريكا واسرائيل بكند حضرت امام براساس وظيفه شرعى كه برخاسته از مبانى واصول ديانت بود به ميدان مبارزه بااسرائيل آمد و خطراسرائيل غاصب وارباب او را براى مسلمانان تشريح كرد. در بيانات اعلاميه ها و پيامهااز صهيونيسم و عنوان پليدترين پديده سياسى و كابوس سياه استعمار و جرثومه فساد و تهديد ممالك اسلامى ياد مى كرد:

[...اين جانب به حسب وظيفه شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مى كنم . قرآن كريم واسلام در معرض خطراست استقلال مملكت و اقتصاد آن تحت قبضه صهيونيستهاست ...اين ماده فساد كه در قلب ممالك اسلامى با پشتيبانى دول بزرگ جايگزين شده است ريشه هاى فسادش هر روز ممالك اسلامى را تهديد مى كند. بايد با همت ممالك اسلامى و ملل بزرگ اسلام ريشه كن شود] 33 .

حضرتش نه تنها خود براساس احساس وظيفه شرعى به مقابله با اسرائيل وايادى او برخاست كه مبارزه براى نابودى اسرائيل و كمك به مبارزان فلسطين رااز مهمترين وظايف عقلى و شرعى مسلمانان مى دانست .

ملت اسلام به حكم وظيفه انسانى واخوت و طبق موازين عقلى واسلامى موظفند كه در راه ريشه كن كردن اين گماشته استعماراسرائيل از هيچ فداكارى دريغ نورزند و با كمك مادى و معنوى .... برادران خود را كه در جبهه جنگ اسرائيل هستند يارى كنند 34 .

پس از پيروزى انقلاب اسلامى تا لحظات آخر عمر پربركت خويش براين مسووليت مهم هشدار مى داد و مى فرمود:

من نزديك به بيست سال است كه خطر صهيونيسم بين الملل را گوشزد نموده ام ....امروزاين زالوهاى جهانخوار با فنون مختلف براى شكست مستضعفان جهان قيام واقدام نموده اند. ملتها و ملل آزاد جهان بايد در مقابل اين دسيسه هاى خطرناك با شجاعت آگاهى ايستادگى نمايند. 35 در خصوص حمايت از فلسطينيان امام از جمله كسانى بودند كه لحظه اى از حمايت مادى و معنوى آنان غفلت نكرد. دراعلاميه ها پيامها و بيانات نجاتبخش خويش هميشه به عنوان مظهر قهر و خروش ملت محروم و آواره فلسطين عليه صهيونيزم فرياد برآورده است .

حمايت از مردم مظلوم فلسطين را تكليف شرعى هر مسلمان بيان فرموده است :

[ هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان گيتى بپاخيزيد و مقدرات خود رابه دست گيريد.... تا كى نشسته ايد كه مقدرات شما را واشنگتن يا مسكو تعيين كند؟ تا كى بايد قدس شما در زير چكمه تفاله هاى آمريكا اسرائيل غاصب پايكوب شود؟ تا كى سرزمين قدس فلسطين لبنان و مسلمانان مظلوم آن ديار در زير سلطه جنايتكاران به سر برند و شما تماشاچى باشيد] 36 .

و در جهت جاودانه شدن حمايت از فلسطين و مظلومان آن ديار روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان را به عنوان روز قدس و سرآغاز فصل مبارزه مستقل و جدى مسلمان براساس تكليف شرعى به منظور نجات همه مستضعفين بويژه آزادى قدس پى ريخت و دراين باره فرمود:

[من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مى خواهم كه براى كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مى كنم : آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدراست و مى تواند تعيين كننده سرنوشت فلسطين نيز باشد به عنوان روز قدس انتخاب و طى مراسمى همبستگى بين المللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند] 37 .

و در بعد عمل و عينى تر شدن مبارزه بااسرائيل و حمايت از فلسطين با توجه به اين كه آن حضرت از سران كشورهاى اسلامى نااميد بود تشكيل هسته هاى حزب الله را در سراسر جهان پيشنهاد كرد و فرمود:

[مسؤولين محترم كشورايران و مردم و ملتهاى اسلامى از مبارزه با اين شجره خبيثه ريشه كن كردن آن دست نخواهد كشيد و به يارى خداوند از قطرات پراكنده پيروان اسلام و توان معنوى امت محمدى صلى الله عليه وآله وسلم وامكانات كشورهاى اسلامى بايداستفاده كرد و با تشكيل هسته هاى مقاومت حزب اللفه در سراسر جهان اسرائيل رااز گذشته جنايتبار خويش پشيمان و سرزمينهاى غصب شده مسلمانان رااز چنگال آنان خارج كرد] 38 .

امروز در آن ديار مقدس سرزمين پاكان و پيامبران بزرگ شاهد حركتى عميق و بنيادينى به الهام از حركت پيروزمندايران اسلامى هستيم كه همگان به اصالت اسلامى رهبريت امام در آن اعتراف دارند:

[..... جوانان مبارز داخل سرزمينهاى اشغالى ماركسيسم سوسياليسم و تمام ديگرانواع تئوريها را در طى 40 سال گذشته آزموده و در جنگ با صهيونيسم شكست خورده اند.امروز پى برده اند كه پيروزى از جانب الله مى آيد] 39 .

نشريه صهيونيستى جزوزالم پست مى نويسد:

[ اين قيام از آيه الله خمينى الهام مى گيرد].

حال كه مبارزات مردم فلسطين براساس اسلام و تكليف شرعى به اوج خود رسيده است نبايد مسلمانان متعهد لحظه اى ازانديشه حمايت از فلسطين و آزادى قدس غفلت نمايند خداى ناخواسته مشكلات و سختيها آنان را به خود مشغول سازد و به تفاوتى يا سازش كارى منتهى شود. باشد تا نخل انقلاب اسلامى فلسطين به زودى به ثمر نشيند و ميوه آزادى وطن اسلامى را بار آورد.

مبارزه با شوروى

حضرت امام همانگونه كه در برابراشغال سرزمين مقدس فلسطين توسط صهيونيزم غاصب از همان ابتدااحساس وظيفه و مسووليت كرد و در مقابل آن ايستاد اشغال سرزمين اسلامى افغانستان توسط ارتش سرخ شوروى را نيز تحمل نكرد و در همان آغازاين توطئه بزرگ آگاهانه به سران شوروى هشدار داد كه ازاين جنايت طرفى نخواهند بست و به نفع آنان است كه ازاشغال اين سرزمين مقدس دست بردارند.

او در نخستين روزهاى پيروزى انقلاب اسلامى كه درگير باانواع توطئه هاى استكبار جهانى بع سركردگى آمريكا بود كه اين خود مى بايست موجب گرايش به ابرقدرت شرق گشته و يا لااقل اسباب خشم و خصومت او را فراهم نياورد با قاطعيت و صراحت بى نظير مكررا اشغال سرزمين اسلامى افغانستان را محكوم كرد و حمايت بى دريغ خويش را در طول مدت اشغال بدرقه راه مبارزان آن ديار نمود:

[.... من بار ديگراشغال سبعانه افغانستان را توسط چپاولگران شرق متجاوز شديدا محكوم مى نمايم واميدوارم هر چه زودتر مسلمانان افغانستان به پيروزى واستقلال حقيقى برسند واز ديت اين به اصطلاح طرفداران طبقه كارگر نجات پيدا كنند] 40 .

امام با شناختى كه ازافغانستان و سلحشورى مردان آن سرزمين داشت شوروى راازاين حركت جاهلانه بر حذر داشت اما شوروى سوار بر پيل مست هوس و غرور به نصايح واعلام خطرهاى امام راحل گوش فرانداد و با يك محاسبه غلط به افغانستان يورش برد كه به فضل الهى زمين گير و در باتلاق عميقى گرفتار شد.امام تاسف خود رااز اين حادثه تلخ كه براى ملت مظلوم افغانستان خسارات عظيم انسانى و مالى به بار آورد چنين اعلام كرد:

[.... من متاسفم كه شوروى به تذكر و هشدار من در موردافغانستان عمل نمود و به اين كشوراسلامى حمله كرد. بارها گفته ام واكنون نيز تذكر مى دهم كه ملت افغانستان را به حال خود رها كيند. مردم افغانستان سرنوشت خودشان را تعيين نموده واستقلال خود را تضمين مى كنند. و به ولايت كرملين يا قيومت آمريكااحتياج ندارند] 41 .

حمايت او محرومان و مستضعفان

مستضعفان و محرومان در جوامع گوناگون كمتر مورد توجه حكومتها قرار مى يگرند و غالبا قدرتهاى سياسى با حربه زر و زور و تزوير آنان را دراختيار مطامع خود در مى آورند. چه بسيار حركتها و قيامهايى كه با نام محرومان و فداكارى آنان پايه ريزى و به پيروزى رسيد اما پس ازاندك زمانى فرصت طلبان برايكه قدرت تكيه دادند. واز قش رمحروم و فداكار زاويه گرفتند.

تنها در حركتى كه در طول تاريخ بحق حمايت و طرفدارى از محرومان و مستضعفان را در راس برنامه هاى خود قرار داده است نهضت انبياء و پيروان راستين آنان بوده است .اين معنى هم دراديان آسمانى گذشته سابقه دارد و هم در شريعت اسلام از جايگاه خاصى برخورداراست در آيات بسيارى خداوند پيامبر گرامى اسلام را به همنشينى و حمايت از محرومان و مستضعفان فرا مى خواند واز طرفدارى مال اندوزان بر حذر مى دارد.از باب نمونه :

واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالعذاوه والعشى يريدون و جهه ولا تعد عيناك عنهم ... ولا تطع من اغفلتا قلبه عن ذكرنا واتبع هواه و كان امره فرطا 42 با كسانى كه بامداد و شبانگاه پروردگار خويش را مى خوانند و رضاى او را مى جويند با كشيبايى قرين باش ... كسى كه دل وى از ياد خويش غافل كرده ايم و هوس خود را پيروى كرده و كارش زياده روى است اطاعت مكن .

در ذيل اين آيه حديثى وارد شده است كه بيانگر شان نزول آيه نيز مى باشد و ترسيمى گويااز رفتار پيامبر(ص ) با مستضعفان و محرومان است .

عده اى از مولفه قلوبهم سران مشركين كه پيامبر براى جلب دلهاى آنان به اسلام مشتاق بود واز آنان دلجويى مى كرد نزد پيامبر آمدند و گفتند: پيامبر!اگر در صدر مجلس نشينى واين پشمينه پوشان بدبوى و كثيف رااز ما دور كنى . نزد تو مى آييم و دينت را مى پذيريم . مانع از شركت در جلسات تو جزاينان چيزى نيست . دراين هنگام آيه شريفه نازل شد.

پيامبر(ص ) بپاخاست و به جستجوى اين بينوايان و مستضعفان شتافت آنان را در گوشه مسجد ديد كه به ذكرالهى مشغولند. به آنان فرمود: خداى را سپاس كه زندگيم را به پايان نرساند تا دستور داد كه در كنار گروهى ازامتم باشم و با آنان زندگى كنم . هان ! من در زندگى و مرگ با شما هستم [ 43 در حكومت على ( ع ) حمايت از طبقه محروم جامعه در راس برنامه هاى حكومتى حضرتش بود.در برنامه سياسى حكومتى على ( ع ) به مالك اشتر مى فرمايد:

... ثم الله الله فى الطبقه السفلى من الذين لا حيله لهم من المساكين والمحتاجين واهل البوسى والزمنى .....

سپس خدا را! خدارا! دو طبقه فرودين او مردم آنان كه راه چاره ندارندند وا درويشان نيازمندان و بينوايان واز بيمارى برجاى ماندگانند.

از متون دينى و سيره پيامبر(ص ) وامامان معصوم ( ع ) چنين استفاده مى شود كه بى توجهى به قشر محروم جامعه واحساس وظيفه و مسووليت نكردن نسبت به آنان از فرهنگ اسلام به دوراست . حضرت امام كه تبلوراسلام راستين بود در طول حيات پربركت خويش شيفته محرومان بود وانقلاب و پيروزى آن را وامدار آنان مى دانست . تعبيرات امام بزرگوار در ستايش و حمايت پابرهنگان مستضعفان از حد و حصر بيرون است .

حضرتش توجه به محرومان جامعه رااز وظايف مهم انقلاب مى دانست و تاكيد فراوان داشت كه بايد جهت گيرى انقلاب و نظام اسلامى به سمت حمايت او محرومان باشد. وظيفه قانونگذارى و سياستگذاران كشور مى دانست كه در وضع واجراى احكام و قوانين الهى حقوق محرومان را دقيقا در نظر داشته باشند. دراين رابطه خطاب به شوراى نگهبان مى فرمايد:

[ شما بياييداحكام الهى رااجرا كنيد. بايد قوانينى وضع شود كه حقوق محرومين و فقراء به آنها باز گردانده شود.اين وظيفه شماست] 44 .

امام به خوبى آگاه بود كه اگر قشر محروم جامعه ازانقلاب و نظام اسلامى سرخورده گردند ميدان بر زراندوزان بازو مهار هدايت اقتصاد فرهنگ و سياست جامعه رااز آنان به عهده خواهند گرفت ازاين روى به مسؤولين هشدار مى دهد كه مبادا در دام صاحبان ثروت گرفتار آيند و مسير حمايت از آنان را در پيش بگيرند كه اين با سيره معصومان ( ع ) در تضاداست :

[... خدا نياورد آن روزى را كه سياست ما و سياست مسؤولين كشور ما پشت كردن او محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايه دارها گردد....اين با سيره و روش انبياء و اميرالمومنين وائمه معصومين ( ع ) سازگار نيست] 45 .

از رهنمودهاى جاودانه امام به طراحان آينده انقلاب در سياست داخلى و خارجى كشور اسلامى حمايت از محرومان و پابرهنگان بود:

[.....ما بايد براى پيشبرداهداف و منافع ملت محروم ايران برنامه ريزى كنيم . ما بايد در درارتباط با مردم جهان و رسيدگى به مشكلات و مسايل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم . واين را بايدازاصول سياست خارجى خود بدانيم ... ما بايدازاصول سياست خارجى خود بدانيم .... ما بايد خود را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب جبهه قدرتمنداسلامى انسانى با همان نام و نشان اسلام وانقلاب ما تشكيل شود و آقايى و سرورى محرومين و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود] 46 .

اينها نمونه اى بوداز وظايف و مسؤوليتهاى مهمى كه همواره امام راحلمان آنها را به مردم مسلمان يادآور مى شود.

به اميداين كه هماننداو انديشه عمل به به تكليف و وظيفه الهى بر سراسر زندگى فردى واجتماعيمان حاكم باشد تا همچون او در تصميم گيريها قاطع و در سختيها ومشكلات آرام واستوار در برابر دشمنان سازش ناپذير و در درون خود مطمئن باشيم .

12. نامه انقلاب اسلامى شماره 62 سال 1369.

18. صحيفه نور ج 15.212.

1. سوره طه آيه 1.

19. كتاب البيع امام خمينى ج 2.460.

11. پيام امام به حوزويان .

15. پيام نورروز سال 1358.

17. وصيتنامه سياسى الهى امام .

14. احتجاج طبرسى چاپ بيروت ج 1.17.

16. سخنرانى امام در تاريخ 58/03/28.

10. همان مدرك ج 20.241.

13. صحيفه نور ج 17.13.

23. صحيفه نور ج /05/2 29. سخنرانى امام در تاريخ 65/12/24:.

27. صحيفه نور ج 13.163.

21. صحيفه نور ج 17.253.

20. ولايت فقيه امام خمينى 38.

22. سخنرانى امام در تاريخ 64/11/23.

24. وصيتنامه سياسى الهى امام .

25. كتاب وحدت .203.

26. صحيفه نور ج /04/16 28. صحيفه نور ج 3.44.

2. نهج البلاغه خطبه 3.

30. صحيفه نور ج 12.192.

39. انديشه هاى امام خمينى .471.

31. سخنرانى امام در تاريخ : 66/05/8.

35. صحيفه نور ج 14.63.

33. پيام امام در سال 1341 مطابق با 29 صفر 1387ق .

36. صحيفه نور ج 15.73.

3. بحارالانوار ج 41.298.

32. صحيفه نور ج 1.207.

37. پيام امام بمناسبت روز قدس 1358/05/17.

34. پيام امام در 16 رمضان 1393ق .

38. صحيفه نور ج 20.115 در تاريخ 66/05/10.

40. پيام امام در تاريخ : 59/01/1.

44. در جستجوى راه امام از كلام امام دفتراول .8187.

41. صحيفه نور ج 20.113.

44. در جستجوى راه امام از كلام امام دفتراول .8187.

42. سوره كهف آيه .28.

43. الحياه ج 2.5352.

45. همان مدرك مستضعفين و مستكبرين .

44. در جستجوى راه امام از كلام امام دفتراول .8187.

4. تاريخ طبرى ج 4.304.

46. همان مدرك .

5. سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى ج 1.20.

6. از سخنان امام در تاريخ 59/10/16.

7. صحيفه نور ج 5.102.

8. نهضت امام خمينى ج 1.375.

9. صحيفه نور ج 14.40.