مقدّمه
بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحيم
ستايش بى حد سزاوار خداى توانايى است كه در ديده خود روشن تر از همه چيز و واضح تر از وضوح است
سپاس
بيكران او را كه انسانها را نعمت روان و روانها را نيروى خود و نفوس را با لباس فضايل و آرايش كمالات
زينت بخشيد
در ميدان عمر به مسابقه دانش و تكامل فرمان داد
پيشروان را پاداش نيكو و بيكران
و
پليدان و زيانكاران را كيفر متناسب به جرمشان قرار داد.
و درود فراوان به فرستادگانش كه در همه عمر انديشه اى جز ابلاغ رسالت و تكميل نفوس و تطهير روانها و
رساندن قافله بشرى به قله كمال انسانى نداشته اند
خاصه به خاتم پيامبرانش محمد بن عبداللّه(ص) و
جانشينان گرامى آن حضرت كه رهروان طريقه توحيد و رهبران جامعه توحيدى اند.
وبعد
پايه اساسى و زير بناى همه برنامه هاى اسلامى بلكه همه شرايع آسمانى سه بخش است: عقايد
اخلاق
اعمال
اين سه امر در حقيقت محط و موضوع
و فرودگاه احكام الهى و دستورات دينى و آسمانى است.
اما عقايد
يعنى باورهاى درونى واعمال قلبى
كه غالباً معلول قيام برهان و تحقيق مقدمات علم و اذعان
است
احكامى را كه در اين باره مورد گفتگو و محل نقض و ابرام است اصول دين خوانند و مجموعه ابحاث
مربوط به آن را علم كلام نامند
چه آنكه در آن علم گفتگو از مبدأ و معاد و ديگر اموراعتقادى مى شود.
اما اخلاق
عبارت است از صفات روحى و ملكات نفسانى
يعنى رنگهاى ثابت روان والوان مختلف روح و جان ـ
كه رنگ آميزى نفس با آنها محتاج به مجاهده و كوشش است ـ به آسانى تحقق نپذيرد و به راحتى نيز زوال و
انعدام نيابد.
مطلبى است مبرهن كه اتصاف نفوس انسانى به اخلاق و صفات ـ خواه نيكو و فضايل باشد و خواه زشت و رذائل ـ
گاهى به طور طبيعى و اجبارى و داخل خميره و عجين با ذات است
چه اين خمير مايه را دست مشيت الهى مخلوط
كرده يا علل و عوامل غير آن.
و ديگر گاه كسبى و تحصيلى است كه خود يافته وخود در بر كرده است
اين صفات را ملكات و اخلاق نامند و
مجموعه ابحاث مربوط به اين قسمت را ـ كه از عوامل واسباب پيدايش يا كيفيت فراگرفتن آن صحبت مى كند يا
از آثار وخواص و بازده آن گفتگو دارد ـ علم اخلاق خوانند