صـفـحـه روزگـار بـزدايـد. از رسـول اكـرم (ص )نقل شده كه فرمود:
بـه هـنگام معراج ، به آسمان هفتم رسيدم . در سدرة المنتهى (1)، پروردگارم فرمود: من از تو خشنودم كه بنده و محبوب و رسول و پيامبر منى ، چنان كه به امامت على (ع )نيز خشنود گشتم ، به واسطه تو، على و امامانِ از نسل تو، بر بندگان رحمت آورم و به وسيله قائم شما زمـيـن را بـه تـسبيح و تقديس و تهليل و تكبير و تمجيد خويش آباد خواهم ساخت و به وسيله او زمـين را از لوث دشمنان خويش ، خواهم پرداخت چنان كه آن را به ارث ، به دوستان خويش خواهم داد.(2)
مـسـلمـانـان راسـتين از زمان پيامبر(ص )تاكنون با چنين انديشه اى پرورش يافته و دمادم منتظر ظهور آن حجت خدا هستند و هر فرصتى را براى زمينه سازى چنين ظهورى مغتنم شمرده اند و براى ابـراز وفـادارى خـويـش بـه آن مـصـلح بـزرگ ، خـود راه صـلاح در پيش گرفته اند. انقلاب اسـلامـى عالى ترين نمونه از آن اقدامات است ، چنان كه معمار انقلاب ، حضرت امام خمينى (ره ) خود فرمود:
... الا ن عـالم پـر از ظـلم اسـت . شـمـا يـك نـقـطـه هستيد در عالم ، عالم پر از ظلم است . ما [اگر] بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم ، بايد بگيريم ، تكليفمان است ... ضرورت اسلام و قرآن تكليف مـا كـرده اسـت كـه بـايـد بـرويـم هـمه كار را بكنيم ، اما نمى توانيم بكنيم ، چون نمى توانيم بكنيم ، بايد او بيايد تا بكند! اما ما بايد فراهم كنيم كار را، فراهم كردن اسباب اين است كه كـار را نـزديـك بـكـنيم ، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت [مهدى ] سلام الله عليه ... .(3)
آنـچـه تـقـديـمتان مى شود، شبنمى است از درياى رحمت ظهور. اميد آن داريم كه همگان از منتظران واقعى طلوع خورشيد جمالش باشيم .
ان شاءاللّه .
معاونت متون آموزشى و كمك آموزشى گروه علوم اسلامى
پـيـامـبران ، برگزيدگان خاص الهى براى انجام ماءموريت مهم تبيين حق و حاكميت بخشيدن به آن هـسـتـنـد. بـراى بـررسـى مـاءمـوريت مهم و نهضت مستمرّ پيامبران ، ابتدا بايد به تبيين حق و باطل و مشخص كردن مظاهر آن بپردازيم .
حق يعنى چيزى كه واقعيت خارجى دارد و ثابت و زوال ناپذير است . بنابراين ، حق فقط خداوند اسـت و آن چـه كـه از حـضـرت حـق نـشـاءت بـگـيرد(4) و مظهر او باشد يا ما را به او بـرسـانـد؛ وجـود جـهـان حـق اسـت ؛ چون فعل خدا و مظهر اوست ؛ قرآن حق است چون كلام خداست و پـيـامـبـران حـق انـد، چـون رسـول خـدايـنـد؛ اعـتـقـادات صـحـيـح و اخـلاق مـتـعـالى و اعمال صالح حق اند چون رساننده به خدايند.
در مـقـابل ، خدايانِ مشركان باطل اند؛ زيرا واقعيت ندارند و فقط موجوداتى توهمى و ساخته ذهن مـشـركـان انـد؛ اديـان و مـكـاتـب غـيـر الهـى همه باطل اند؛ زيرا از خداوند نشاءت نگرفته اند و مـحـصـول جـعـل و تـحـريـف انـسـانـنـد؛ عـقـايـد، اخـلاق و اعـمـال كـافـران و مـشـركـان باطل است (5)، چون رساننده به حق و مطابق امر و دستور حق تعالى نيستند.
حـق در عـالم مـلكـوت ، صـريـح و خـالص اسـت ، ولى وقـتـى بـه عـالم مـاده تـنـزل مـى كـنـد، خـلطـى از بـاطـل بـا آن هـمـراه مـى گـردد و گـاه ايـن خـلط بـاطل كه در لباس حق جلوه گر شده ، حق را مى پوشاند. اين خصوصيّت عالم ماده و امتحان است كـه بـاطـل در لباس حق جلوه گر شود تا انسان ها به فتنه گرفتار آيند و جوهره ذاتى شان آشـكـار شـود و حق طلب از باطل خواه متمايز گردد و اين خصوصيت را حضرت حق قرار داده است . خداوند اين خصوصيت را در قالب مثالى مشخص كرده :
(اءَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَالَتْ اءَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رَابِياً... كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ