اما وقتى دولت جمهورى اسلامى ايران و بسيجيان فداكار و جان بركف بپا مى خيزند و در مقام دفاع از دين و شرف و نظام مطلوبشان برمى آيند و آشوبگران و مزدوران بيگانگان را از صحنه خارج مى كنند، فريادشان به آسمان بر مى خيزد كه در ايران آزادى نيست و نظام ايران ديكتاتورى است!
غربى ها به واهى بودن ادعاهايشان واقف اند و اين شيوه هاى تبليغاتى را، بخصوص پس از انقلاب، براى اين كه زمينه تغيير نظام اسلامى و سرنگونى آن فراهم آيد پيش گرفته اند. گرچه ما غافل و بى خبريم و از عمق توطئه ها و نقشه هاى آنان اطلاع نداريم، اما آنان با تجربه هاى فراوانى كه كسب كرده اند، خوب مى دانند براى اين كه بتوانند نظامى مردمى را كه ريشه در مردم و فرهنگ دينى آنان دارد، به خيال باطل خود روزى ولو پنجاه سال ديگر سرنگون كنند، از اكنون بايد به فعاليت هاى گسترده و پيچيده روانى و فرهنگى دست بزنند.
هدف آنان اين است كه پس از گذشت يكى، دو نسل از انقلاب جوانانى كه انقلاب را درك نكرده اند و شاهد مفاسد قبل از انقلاب و جنايات رژيم پهلوى نبوده اند و دستاوردهاى انقلاب را نشناخته اند و نيز تربيت شده امام و ياران امام نيستند، تحت تأثير تبليغات آنان قرار گيرند; تا زمينه براى سقوط حكومت اسلامى و جايگزين شدن حكومت دست نشانده به اصطلاح دموكرات فراهم آيد.
آنها براى اين كه به هدف شوم خود برسند برنامه ريزى هاى حساب شده اى كرده و فعاليت هاى فرهنگى ريشه دارى انجام مى دهند و از ابزارهاى مؤثّرى بهره مى جويند. از جمله ابزارهاى فرهنگى كه در دو دهه پس از انقلاب ـ بخصوص در دو، سه سال اخير ـ از آن استفاده مى كنند، مفاهيمى از قبيل تساهل و تسامح و مداراست و آنها را به عنوان ارزش مطلق مطرح مى كنند و در مقابل، قاطعيّت و خشونت را مطلقاً محكوم مى كنند.
دليل اين رويكرد اين است كه آنان دريافته اند كه آنچه ضامن بقاى نظام اسلامى است عشق و علاقه مردم و بخصوص جوانان و بسيجيان به اسلام و رهبرى است; تا آنجا كه حاضرند براى دفاع از اين ارزشها ـ كه به قيمت خون صدها هزار شهيد به دست آمده ـ جان خود را به خطر افكنند. آنان با تبليغات و استفاده از ابزارهاى فرهنگى تلاش مى كنند كه شجاعت، ايثار، شهامت و نيروى معنوى غيرت و تعصّب دينى را از مردم بگيرند.
از اين رو، انواع خشونت هاى منفى و غير انسانى و ظالمانه اى را كه در دنيا انجام گرفته است و نتايج شوم و دردناكى به بار آورده، به رُخ مردم ما مى كشند، تا به آنها چنين القاء كنند كه خشونت چنين آثار بد و زشتى را دارد; پس خشونت مطلقاً محكوم و مذموم است.
يعنى حتّى اگر كسى به تندى حرف بزند، شعار مرگ بر امريكا سر دهد و يا اگر لازم شد در برابر آشوبگران بايستد و آنان را سر جاى خود بنشاند، رفتارش خشونت است و محكوم و مذموم مى باشد.
آنها با تبليغ عليه خشونت و زدن برچسب خشونت طلب به نيروهاى مدافع انقلاب، مى خواستند مردم ما در برابر توطئه ها و نقشه هاى بيگانگان و اقدامات براندازى عوامل سرسپرده آنان اقدامى نكنند و از صحنه خارج شوند، تا به خيال خام خود كودتاى ديگرى چون كودتاى 28 مرداد در سال 1332 به راه اندازند.
همان طور كه در اين زمينه تجربه داشتند و در 28 مرداد آن سال يك مشت اوباش، اراذل بى سروپا و عوامل مزدور خود را به صحنه آوردند، تا به مال، جان و ناموس مردم تعرّض كنند و نقشه كودتاى بيگانگان را عملى سازند; روزهاى پس از 18 تيرماه امسال 1378 را نيز مناسب براى اجراى كودتا و آشوب ديگرى در اين مملكت ديدند.
آنها با مطالعات و بررسى هاى گسترده و صرف هزينه هاى كلان و فريب دادن افراد ساده لوح، مقدمات آن كار را از قبل تهيه ديده بودند. چنانكه مصاحبه ها و اعترافات مزدوران آنها كه صريحاً اعتراف كردند كه از آمريكا كمك فكرى و پول دريافت كرده اند، گوياى اين حقيقت بود.
تا اين كه وقتى موقع را مناسب ديدند، مزدوران، اراذل و اوباش را به صحنه آوردند تا آنان با پوشش فعاليت ها و حمايت هاى گسترده رسانه اى، خبرى و مطبوعاتى كه از داخل و خارج صورت مى پذيرفت و با برخوردارى از ساير حمايت ها و پشتيبانى ها و با تعرض به مردم و آتش زدن اموال شخصى و دولتى و ايجاد ناامنى و هرج و مرج، نقشه كودتا را عملى سازند.
آرى آنها با تقبيح مطلق خشونت و ترويج اين مطلب كه خشونت مذموم و محكوم است، مى خواستند مقاومت مردم را بشكنند و انگيزه آنان را براى مقاومت و دفاع از انقلاب ضعيف كنند، تا وقتى نظاره گر تحرّكات و اقدامات ضدّ انسانى و ضدّ انقلابى و تخريب اموال مردم و هجمه به امكانات دولتى و بلوا و آشوب از سوى عده اى خودفروخته هستند، دم فرو بندند و سكوت كنند و آنان را سر جاى خود ننشانند.