البته ممكن است در حد خودشان باطنى هم داشته باشند; ولى چنان باطنى ندارند كه در طول تاريخ، كهنه نشوند. به بيان ديگر مى توان گفت: انسان ها تا به چيزى نياز نداشته باشند، به آن رجوع نمى كنند. شما الآن به بسيارى از كتاب ها رجوع نمى كنيد; زيرا به آنها نياز نداريد; ولى مى بينيد كه قرآن هميشه مورد نياز بوده است و هر گاه انسان ها به آن مراجعه كرده اند، حيات معنوى و اجتماعى جديدى كسب كرده اند.
مسلمانان توانسته اند با الهام از اين كتاب آسمانى، فرهنگ و تمدنى در جهان بيافرينند كه فرهنگ ها و تمدن هاى معاصر، در برابر آن فرهنگ، رنگ باخته اند و فرهنگ سازى و تمدن آفرينى قرآن، هم چنان به قوت خود باقى است. شاهد اين مطلب، نهضت هاى فرهنگى ـ اجتماعى در سده ى اخير است كه با الهام از قرآن كريم، در كشورهاى اسلامى به وقوع پيوسته و حياتى جديد به كالبد اجتماع مسلمانان دميده است; به طورى كه جهان امروز به اين حيات معنوى احساس نياز مى كند.
پس نتيجه مى گيريم كتابى كه بيش از چهارده قرن توانسته است پاسخ گوى مسائل و نيازهاى معنوى انسان ها باشد، بايد از باطنى بسيار عميق برخوردار باشد و اين خود بهترين دليل و شاهد بر آن است كه قرآن غير از ظاهر، داراى باطن است.
دلايل روايى دال بر باطن داشتن قرآن، كه خيلى بيش تر از دلايل قرآنى بوده و مورد استناد هم هستند، چند دسته اند و از نظر سند چگونه اند؟ شاكر: روايات زيادى در كتاب هاى مكتب اهل بيت و اهل سنّت نقل شده است; ليكن اين روايات به حد تواتر لفظى نمى رسد; امّا اين كه بعضى بگويند اين روايات جعلى است يا سند همه ى آنها ضعيف است، درست نيست.
حداقل دو يا سه روايت صحيح در كتاب هاى اصلى شيعه از ائمه ى اطهار(عليهم السلام)نقل شده است. در كتاب هاى اهل تسنن نيز رواياتى با سندى صحيح ذكر شده است. پس اين روايات اجمالا هم از طريق شيعه و هم از طريق اهل تسنن با سند صحيح نقل شده اند. امّا طريق آن به گونه اى نيست كه بتوان در مورد آن ادعاى تواتر كرد; زيرا تواتر در جايى است كه تعداد راويان در هر طبقه به حدّى باشد كه عرفاً تبانى آنها بر كذب محال باشد.
اما از نظر من، همه ى اين احاديث، بر ظاهر و باطن داشتن قرآن هم داستان اند; چنان كه به اين اسم نام برده شده است. در كنار اين مطلب، مسائل ديگرى هم در روايات آمده است كه در همه ى آنها يكسان نيست. يكى از آنها تعداد بطون قرآن است. در برخى از آنها همين قدر گفته شده است كه قرآن و آيات آن ظاهر و باطن دارند. در بعضى از آنها آمده است كه باطن آن نيز باطنى دارد; حتّى در كتاب هاى متأخرين، مثل /تفسير صافى/ و /تفسير الميزان/، هفت بطن نيز ذكر شده است. برخى از دانشمندان بالاتر از آن نيز به روايات نسبت داده اند; سيد حيدر آملى در كتاب /نص النصوص/، هفتاد بطن و هفتاد هزار بطن نيز آورده است.[3] امّا تا آن جا كه ما تحقيق كرده ايم، در جوامع روايى فريقين، روايتى كه هفت يا هفتاد و يا هفتاد هزار بطن را به قرآن نسبت داده باشد نديده ايم.
موضوع ديگر كه در برخى روايات آمده، اين است كه هر آيه اى داراى حد و مطلع است، يا در بعضى آمده است كه هر حرفى از قرآن داراى حد و مطلع است كه; در مباحث بعدى بدان خواهيم پرداخت.
بابايى: روايات شش دسته است. در سه دسته از آن روايات، با صراحت ذكر باطن و ظاهر براى قرآن كريم آمده است. اين سه دسته، تا جايى كه بنده يافته ام، حدود سى و يك روايت است و در همه ى آنها سخن از بطن براى قرآن كريم است. بعضى از تعابير چنين است:
(لَيْسَ مِنَ الْقرآن ايةٌ اِلاّ و لَها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ)