طبرى مى نويسد كه از اصحاب امام حسين هفتاد و دو نفر به شهادت رسيدند، شيخ مفيد مى نويسد كه عمر بن سعد در همان روز عاشورا سر امام عليه السلام را نزد عبيدالله بن زياد فرستاد و دستور داد كه سرهاى شهداى اصحاب و اهل بيت را جدا كردند و همه آنها هفتاد و دو سر بود در زيارت ناحيه مقدسه نيز كه در اقبال سيد بن طاووس نقل شده است نام هفتاد و دو نفر از شهدا ذكر شده است و اين زيارت كه تاريخ صدور آن از ناحيه مقدسه سامراء سال دويست و پنجاه و دو مى باشد بايد از ناحيه مقدسه امام حسن عسكرى عليه السلام شرف صدور يافته باشد نه از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام چه در اين تاريخ يعنى سال دويست و پنجاه و تو هنوز امام زمان تولد نيافته بود و هشت سال ديگر يعنى تا سال دويست و شصت هجرى پدرش امام يازدهم عليه السلام زنده بود در اين زيارت نام هفده نفر شهداى بنى هاشم و سپس نام پنجاه و پنج نفر شهداى اصحاب ذكر شده است .
راستى بايد در كار اين هفتاد و دو نفر بيشتر دقيق شد به اين منوال پاسخ داد كه چگونه اين جمعيت كم توانستند اين نهضت عظيم و زنده جاويد را به وجود آورند، اگر امام حسين و ياران او هدف دنيوى مى داشتند و مانند بسيارى از افراد عادى مردم در راه يك هدف مادى كشته مى شدند امكان پذير نبود كه در دنيا اين عظمت را به دست آورند، به اضافه قيافه خود اين قيام نشان مى دهد كه قيامى مادى و آلوده به اغراض دنيوى و شخصى نيست اهميتى كه اين قيام در تاريخ اسلام بلكه تاريخ دنيا پيدا كرد براى همين بود كه پيش از اين گفته شد و شرح داده شده براى آن بود كه اوضاع و احوال جهان اسلام آن روز براى امام ايجاد وظيفه كرد و چنان تشخيص داد كه بايد به پا خيزد و از جان خويش بگذرد و حفظ اسلام را وابسته به همين قيام دانست .
امام حسين عليه السلام در راه يك هدف عالى قيام كرد در راه اين كه يزيد بر سر كار نباشد و او بر سر كار باشد و قيام نكرد، يعنى نه طرفدار شخصى خود بود و نه دشمن شخص يزيد، طرفدار حق بود به هر صورتى و در هر قيافه اى كه ظاهر مى شد، در مقابل باطل قيام كرد چه يزيد در راس آن باشد يا ديگرى ، اين هفتاد و دو نفر كه با شخص امام هفتاد و سه نفر مى شوند براى آن قيام كردند كه دين در تاريخ زنده بماند و اگر چنين نبود به همان نتيجه هم نمى رسيدند براى آن قيام نكردند كه گناهانشان آمرزيده شود و حساب اينان از مردمى كه عمرى گناه مى كنند، جداست ، نه آن كه ثروت ها از مال حرام مى اندوزند و سپس با يك كربلا رفتن يا مكه رفتن همه را درست مى كنند و قسمتى از آن مال هاى حرام را هم وقف مى كنند تا اين كه خدا از قسمت هاى ديگر صرف نظر كند.
اين هفتاد و دو نفر اغلب نه گنهكار بودند و نه بدهكار، رهبر اين قيام كه امام عليه السلام باشد معصوم بود و از هر گناهى كوچك يا بزرگ در تمام عمر بر كنار جوانان بنى هاشم هم مردانى با تقوى بودند و مقامى در حدود عصمت داشتند اصحاب امام هم در عبادت و تقوى و دين دارى برگزيدگان زمان خود بودند، آيا اينان چنان كه بسيارى از مردم گمان كرده اند به مقام شهادت رسيدند تا سنگرى براى گنهكاران امت باشند، يعنى اگر پيش از اين مسلمانان يا شيعيان با ناراحتى و نگرانى گناه مى كرده اند، پس از شهادت امام عليه السلام و يارانش خاطرشان آسوده باشد و با اطمينان كامل هر چه مى توانند گناه كنند و هر چه مى توانند مردم را فريب دهند و از حساب و عذاب خدا هم بيمى به خود راه ندهند كه امام حسين عليه السلام براى شفاعت گنهكاران كشته شد، امام به شهادت رسيد تا گناه امت بخشيده شود، مردم گناه كردند و گناه خواهند كرد و كفاره اش را امام داد و كار درست شد عيسى عليه السلام به دار رفت و مسيحيان گنهكار آسوده شدند، امام حسين هم كشته شد و گنهكار امت را بيمه كرد.
نعوذ بالله اين توچيه و اين طرز تفكر كه شايد مورد پسند بيشتر عوام باشد درست نقطه مقابل هدف واقعى امام عليه السلام در اين نهضت است يعنى او قيام كرد تا مردم بيشتر از خدا بترسند، بيشتر از آثار گناه كه در دنيا و آخرت دامنگير گنهكاران مى شود برحذر باشند، بيشتر به انجام فرائض مذهبى توجه كنند