وى نمى تواند سلف جريان فقهى بعد از خود باشد و فقاهت او داراى عيبى بوده است .البته شك نبايد كرد كه آن عالم اقدم كه بحرالعلوم درباره ء او گفته است كه : هو اول من هذب الفقه و استعمل انظر و فتق البحث عن الاصول و الفروع فى ابتداء الغيبه الكبرى ( فتاوى العلمين ص 13 ) در دستيابى شيخ مفيد به قاعده و پايه ء صحيحفقاهت كه بايد گام اول در باب خود شمرده شود , تاثير داشته و چون مقدمه ئى براى آن محسوب مى شده است .
چنانكه ملاحظه مى شود هر يك از دو جريان فقاهت از جهتى ناقص است . در جريان اول , فتوا همان متن روايت است بدون تفريع و رد فرع بر اصل و بحث و مناقشه و نقد و استنتاج . اجتهاد به معناى مصطلح آن , در فقاهت دخالت و تاثيرى ندارد . ودر جريان دوم اگر چه استدلال و نظر هست , ليكن گويا آن نيست كه به اقتضاى تعاليم مكتب اهل بيت عليهم السلام بايد باشد , با قياس همراه است و يا به نحوىاست كه با آراء شاذه , منتهى ميشود و بگونه اى است كه در حوزه ء فقاهت شيعه قابل دوام نيست .
فقه مفيد از اين هر دو عيب , پاك و داراى هر دو مزيت است : هم تكيه بر روشهاى معتبر نزد اماميه و هم استفاده از اجتهاد مصطلح و دخالت دادن عنصر استدلالو استنباط نظرى در فقه . بنابراين او همان كسى است كه قالب علمى مقبول و معتبر نزد شيعه را به دست آورد و مواد ماثور و اصول متلقاه را نظم علمى بخشيد و آن را در حوزه ء فقاهت شيعه باقى گذارد , و اين همان است كه بعد از او تا قرنها و تا امروز , جريان قانونمند فقاهت , آنرا دنبال كرده و به شكوفائى و رشدى كه امروز از آن برخوردار است رسانده است .