سخن آنان گوش نكنند؛ خواستهها و مقاصد عاليهاى در سينه هر يك از آنان هست كه اگر در روز قيامت به مردم تقسيم شود، همه را كفايت كند».
در اين بيان براى ارباب معرفت، با تعبيرات خاصى، ظاهر بى حساب و باطن پر حساب مردان خدا، ذكر گرديده است .
(حافظ)
سالك از اول سلوك به اين معنى هم هدايت مىشود كه در مقابل طلب و عبوديت حق، بايد اخلاص كامل داشته باشد، و مىبيند بايد در اخلاص و تكميل آن نيز مجاهدت مخصوص به آنرا در پيش بگيرد، و بايد سعى كند همه اعمال وى در جهت نيل به حضرت مقصود باشد، و مقاصد ديگرى در اين بين، با توجه يا بى توجه، مطرح نشود ودر قلب او نباشد.
او در مقام سعى در اخلاص، و در مقام تكميل آن، مىبيند اخلاص كامل را با خمول و گمنامى مىتواند به آسانى به دست آورد، و با كمال وضوح مىيابد كه هر چه شناخته شود، اعمال او در معرض خطررياءو تظاهر،و آميخته شدن به نيات و مقاصد نفسانى مىباشد، چه قبل از عمل، چه در اثناى آن، و چه بعد از آن. لذا به خمول و گمنامى روى مىآورد، وآنرا دوست مىدارد، و طالب آن مىگردد، و در گمنامى به سر مىبرد.
امام باقر سلام الله عليه مىفرمايد، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «قال الله عزوجل:
ان من أغبط اوليائى عندى رجلا خفيف الحال ذاحظ من صلاة، احسن عبادة ربه بالغيب، و كان غامضاً فى الناس، جعل رزقه كفافاً فصبر عليه، عجلت منيته، فقل تراثه و قلت بواكيه»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان، و الكفر، باب الكفاف) يعنى «خداى متعال فرمود:نيكو حالترين اولياى من نزد من كه بيش از همه مورد غبطه است، كسى است كه زندگى ساده، وبهرهاى از نماز دارد. عبادت پروردگارش را در نهان و دور از چشم مردم، خوب به جا مىآورد. و در ميان مردم گمنام است. و روزى خود را به اندازه كفاف قرار داده و بر آن صبر مىكند. مرگ اوزود رسيده، پس ميراث او كم، و گريه كنندگانش هم اندك هستند».
در اين بيان به خوبان از اولياء الله اشاره شده، و اينكه آنان در ميان مردم ناشناخته و گمنام هستند، و در نهان ازحسن عبوديت برخوردار مىباشند. داشتن اخلاص كامل، يكى از جهات حسن عبوديت، و از اساسىترين آنهاست كه در گمنامى به آسانى مىتوان به آن نايل گشت.
(دفتر دوم مثنوى)
اين قسمتى از نكات و گفتنيها در خصوص خمول و حب آن بود كه گفتيم. و اينك به نقطه مقابل رذيله«حب مدح» نيز اشاره مىكنيم و نكاتى را تذكر مىدهيم.
نقطه مقابل رذيله حب مدح، تساوى مدح و ذم براى سالك است كه از فضايل اوصاف، و از خصوصيات بزرگان اهل باطن و خوبان وارسته مىباشد. سالك صادق با توبه ازرذيله «حب مدح» و با دور ساختن اين رذيله از خود، نسبت به مدح و ذم، وتعريف و تكذيب اين و آن كاملا بى تفاوت مىشود، ومدح و ذم درنزد او يكسان مىگردد. هيچكدام از مدح و ذم او را مشغول نمىكند. نه از مدح و تعريف اين و آن خوشحال مىشود، و نه از ذم و تكذيب آنان محزون مىباشد. نه دوست مىدارد كه او را مدح كنند، و نه مىترسد از اينكه او را ذم و تكذيب نمايند. نه مدح كننده بلحاظ مدح كردنش نزد اوحساب خاصى دارد، و نه آن كه او را ذم يا تكذيب نموده است پيش او مبغوض است. و خلاصه اينكه، از اسارت در اين باب بكلى نجات مىيابد و اين حجاب را مىشكند.