كه دنيا به سرعت در حال ارتحال و سپرى شدن، و آخرت به سرعت در حال اقبال و نزديك شدن است، و اين، يك حقيقت است وچيزى نيست كه شبهه در آن باشد. او بايد با عقل وتأمل پيش بيايد و به آنچه به سرعت سپرى مىگردد، دل ندهد، وبداند كه اين امر نه تنها معقول نيست، بلكه، خلاف عقل نيز هست؛ «و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه»(آيه 130 سوره بقره).
و او بايد توجه به اين امر داشته باشد كه همه همت خويش رامصروف آن سو بدارد كه آن سو در پيش است و نهايتى هم ندارد. و بالاخره او بايد در فكر اين باشد كه در كجاست و به كجا مىرود؟ وواقعيتهاى جدى را جدى بگيرد و غافل نباشد. سالك كه قدم در طريق گذاشته و مشغول به ذكر و طلب است، اگر اين فكر و اين تذكر را داشته باشد، با عنايات ربوبى و به آسانى مىتواند دنيا و آرزوهاى دنوى را كه همه در حال افول و سپرى شدن هستند، با نداى توحيد لااحب الافلين كنار بزند، و در مجاهدت خود در اين باب، موفق گردد.
(دفتر سوم مثنوى)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در قسمتى از بيانى كه از آن حضرت نقل شده مىفرمايد: «ان الله يعطى الدنيا من يحب و يبغض، و اذا احب عبدا اعطاه الايمان، الا ان للدين ابناء و للدنيا ابناء فكونوا من ابناء الدين ولا تكونوا من ابناء الدنيا، الا ان الدنيا قد ارتحلت مولية، الا ان الاخرة قدائت مقبلة، الا و انكم فى يوم عمل ليس فيه حساب، الا و انكم يوشك آن تكونوا فى يوم حساب ليس فيه عمل» (جامع السعادات، ج 3، ص 34) يعنى «خداى متعال دنيا را به هر كسى عطاء مىكند، چه به آن كسى كه دوست مىدارد، و چه به آن كس كه مبغوض مىدارد، و وقتى بندهاى را دوست بدارد، به او ايمان عطاء مىفرمايد. توجه داشته باشيد كه براى دين، فرزندانى هست، و براى دنيا نيز فرزندانى؛ پس شما از فرزندان دين باشيد و از فرزندان دنيا نشويد.به خود آييد كه دنيا پشت به شما مىكند و سپرى مىشود، به خود آييد كه آخرت روى به شما مىآورد و نزديك مىگردد. بدانيد كه شما در روزى هستيد كه روز سعى و عمل است و در آن حسابى در كار نيست، و متوجه باشيد كه نزديك است شما در روزى قرار بگيريد كه روز حساب و جزا است و جاى سعى و عمل نيست».
همه مصيبتها از غفلت و بى توجهى، و از جهل و بى خبرى است. لذا سالك بايد از غفلت اجتناب كند و هميشه متذكر واقعيتهايى باشد كه در متن آنها قرار گرفته است. و اين، امتياز يك سالك صادق از ديگران است. او بايد به اين واقعيتها خوب توجه داشته و هميشه متذكر باشد كه آنچه حتمى است، ورود به عوالم ديگر است، و آنچه شبههاى در آن نيست، مرگ است، و نيز، آنچه شكى ندارد، تمام شدن حيات دنيوى و همه آنچيزهاست كه اهل آرزو آنها را آرزو مىكنند. و بعكس، بقاء در دنيا، آن هم به صورت محدود، امر محتمل است، چه بسا يك لحظه بعد به آخرت برسد، چه بسا يك ساعت بعد، و چه بسا يك ماه بعد، يا بالاخره بعد از مدتى محدود.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «اذا أصبحت فلا تحدث نفسك بالمساء و اذا أمسيت فلا تحدث نفسك بالصباح و خذ من دنياك لا خرتك و من حياتك لموتك و من صحتك لسقمك فانك لاتدرى ما اسمك غدا»(جامع السعادات، ج 3، ص 35) يعنى «صبح كه هستى نزد خود فكر شب را نكن، و شب كه هستى به فكر صبح مباش، و از دنيا خود براى آخرت خود، و از حيات خود براى ممات خود، و از صحت و سلامتى خود براى روز مريضى و افتادگى خود توشه اخذ كن، زيرا كه تو، نمىدانى فردا اسم تو چيست؟».
وقتى كه حضرت شنيد كه اسامه كنيزكى را براى مدت يك ماه به مبلغ صد دينار اشتراء نموده، فرمود: «ان أسامة لطويل الامل، و الذى نفسى بيده ما طرفت عيناى الا ظننت أن شفرى لا يلتقيان حتى يقبض الله روحى، ولا رفعت طرفى فظننت انى واضعه حتى اقبض، ولا لقمت لقمة الا ظننت انى لا أسيغها حتى اغص بها من الموت». (جامع السعادات، ج 3، ص 35) يعنى «أسامه به طول امل گرفتار است، قسم به خدايى كه جانم به دست