مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 151
نمايش فراداده

مكاشفات هدايت كننده، به مهلكه بزرگى افتاده و در معرض القائات شيطانى و تلبيس نفسانى قرار مى‏گيرند و چنين دريافت مى‏كنند كه عبادت خوبى كرده و منزلت خاصى نزد خدا كسب نموده و از ديگران امتياز يافته و از تكاليف عبودى مستثنى گشته‏اند، و واجب و حرام از آنها برداشته شده است!! و از اينكه بعد از مدتها مجاهدت، بى توجه يا با توجه به پرستش بت «خود» برگشته و «خود» را معبود خويش ساخته و «نفس» و «شيطان» را مطاع خود قرار داده‏اند، و با اين حال، دعوى عبوديت حق و دعوى عشق و طلب مى‏نمايند، حياء نمى‏كنند.


  • جان به جانان واگذار اى جان من دل به دلدارى ده و آزاد شو نفس خود بر خود مگردان چير تو هر چه هست آن مستئى دارد يقين خواه شير و خواه خمر وانگبين

  • تا ببينى يار دل رنجان من غم خور او باش و از وى شاد شو زود او را بازگير از شير تو خواه شير و خواه خمر وانگبين خواه شير و خواه خمر وانگبين

(دفتر ششم مثنوى)

در آخر سخن خود در اين باب، به اين جملات كه زبان خاص در مقام حياء و ادب عبودى است، دقت مى‏كنيم.

امام زين العابدين على بن الحسين سلام الله عليه در اول مناجات الذاكرين مى‏گويد: «الهى لولا الواجب من قبول أمرك لنزهتك من ذكرى اياك، على أن ذكرى لك بقدرى لا بقدرك»يعنى «خداى من، اگر اين نبود كه امر تو را بايد اجابت كرد، هرگز ذكر و عبادتم را مناسب تو نمى‏دانستم، و تو را منزه از ذكر و عبادت خود مى‏ديدم. از اين گذشته، تو را ذكر كردن من به قدر من است، نه به قدر تو».

و سپس بعد از جمله‏اى، امام در مقام شكر گزارى بر اين نعمت كه خداى متعال با اينكه ذكر و عبادت انسانها مناسب ساحت عز و قدس او نيست، با اينهمه به آنها تفضل نموده و اجازه ذكر و عبادت به آنان داده است، مى‏گويد: «و من أعظم النعم علينا جريان ذكرك على ألسنتنا و اذنك لنا بدعائك و تنزيهك و تسبيحك» يعنى «و اين از بزرگترين نعمتها و منتهاى تو بر ماست كه ذكر تو بر زبانهاى ما جارى گشته، و تو خود به ما اين اذن را داده‏اى كه تو بخوانيم و تو را تنزيه كنيم و به تسبيح تو بپردازيم».