مكاشفات هدايت كننده، به مهلكه بزرگى افتاده و در معرض القائات شيطانى و تلبيس نفسانى قرار مىگيرند و چنين دريافت مىكنند كه عبادت خوبى كرده و منزلت خاصى نزد خدا كسب نموده و از ديگران امتياز يافته و از تكاليف عبودى مستثنى گشتهاند، و واجب و حرام از آنها برداشته شده است!! و از اينكه بعد از مدتها مجاهدت، بى توجه يا با توجه به پرستش بت «خود» برگشته و «خود» را معبود خويش ساخته و «نفس» و «شيطان» را مطاع خود قرار دادهاند، و با اين حال، دعوى عبوديت حق و دعوى عشق و طلب مىنمايند، حياء نمىكنند.
(دفتر ششم مثنوى)
در آخر سخن خود در اين باب، به اين جملات كه زبان خاص در مقام حياء و ادب عبودى است، دقت مىكنيم.
امام زين العابدين على بن الحسين سلام الله عليه در اول مناجات الذاكرين مىگويد: «الهى لولا الواجب من قبول أمرك لنزهتك من ذكرى اياك، على أن ذكرى لك بقدرى لا بقدرك»يعنى «خداى من، اگر اين نبود كه امر تو را بايد اجابت كرد، هرگز ذكر و عبادتم را مناسب تو نمىدانستم، و تو را منزه از ذكر و عبادت خود مىديدم. از اين گذشته، تو را ذكر كردن من به قدر من است، نه به قدر تو».
و سپس بعد از جملهاى، امام در مقام شكر گزارى بر اين نعمت كه خداى متعال با اينكه ذكر و عبادت انسانها مناسب ساحت عز و قدس او نيست، با اينهمه به آنها تفضل نموده و اجازه ذكر و عبادت به آنان داده است، مىگويد: «و من أعظم النعم علينا جريان ذكرك على ألسنتنا و اذنك لنا بدعائك و تنزيهك و تسبيحك» يعنى «و اين از بزرگترين نعمتها و منتهاى تو بر ماست كه ذكر تو بر زبانهاى ما جارى گشته، و تو خود به ما اين اذن را دادهاى كه تو بخوانيم و تو را تنزيه كنيم و به تسبيح تو بپردازيم».