مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 159
نمايش فراداده

در اين زمينه هم كلينى مرحوم در اصول كافى با اسناد از امام باقر سلام الله عليه روايتى نقل مى‏كند كه امام در قسمتى از آن مى‏فرمايد: «ان الرجل ليغضب فمايرضى أبداً حتى يدخل النار...» (اصول كافى، ج 2، كتاب الايمامن و الكفر، باب الغضب) يعنى «شخص به غضب مى‏آيد، و در غضب پيش مى‏رود، و راضى نمى‏شود تا جايى كه داخل آتش شود...».

دقت و تأمل در بيان امام سلام الله عليه را به عهده ارباب بصيرت مى‏گذاريم. آنچه ما از اين بيان مى‏فهميم اين است كه آن حضرت در اينجا به آنچه غضب در پشت پرده مى‏گذرد اشاره نموده و مى‏فرمايد:

آنجا كه انسان به غضب مى‏آيد، و جلو غضب خود را نمى‏گيرد، و به غضب خود ادامه مى‏دهد، و هر چه مى‏تواند در غضب خود پيش مى‏رود، او در پشت پرده و در آنجا كه از نظرها مستور است، راهى در پيش مى‏گيرد و در آن راه تا جايى پيش مى‏رود كه به آتش جهنم برسد و در آن استقرار يابد.(دقت شود).

خود شما حساب كنيد و ببينيد وقتى باطن امر به هنگام غضب اين چنين است، نتيجه آن براى همه مخصوصاً براى سالك چه خواهد بود؟! و چه هلاكت و خسرانى عايد خواهد شد؟! و كدام هلاكت و خسران بالاتر از اين كه انسان به غضب حق و به آتش غضب او گرفتار شود؟! و تأمل كنيد غضب خدا باطن انسان را به چه وضعى مى‏اندازد؟! و سالك چگونه مى‏تواند با اين وضع خود را در طريق سلوك بداند؟! و اصولا سلوك او چه مفهومى مى‏تواند داشته باشد.

غضب، قلب را مى‏ميراند

و اين مصيبتى است براى همه و براى سالك طريق سلوك كه سخت به دل روشن و زنده احتياج دارد. زيرا اگر سالك از دل روشن و زنده برخوردار نباشد، از اول امر در سلوك خود معطل خواهد بود. بطورى كه قبلا در خلال مباحث خود گفته‏ايم، سالك اصلى در سفر الى الحق دل انسان است، و محجوب، دل است، و طالب، دل است، و سالك هم دل است، و واصل نيز دل خواهد بود، و انسان هم جز دل نيست. و اگر دل، دل نباشد، و اگر دل، حيات خود را فاقد گردد، و صلاحيت قبول تربيت مقام ربوبى، و پذيرش افاضات الهى را نداشته باشد، سلوك دل معنايى نخواهد داشت، و از حركت باز خواهد ماند، و سير در منازل نخواهد كرد.

امام صادق سلام الله عليه در قسمتى از بيان خود كه در كافى نقل شده است مى‏فرمايد: «الغضب ممحقة لقلب الحكيم...»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الغضب) يعنى «غضب، نابودى و هلاكت است براى قلب شخص حكيم...».

ضرورت مجاهدت، و مداومت بر آن

با شرحى كه در خصوص غضب نابجا گذشت، و با توضيحى كه در خصوص تبعات و لطمات اين رذيله داشتيم، معلوم شد كه در مقام توبه از اين رذيله بايد مجاهدت جدى كرد و مداومت بر مجاهدت داشت.

براى كسى كه گرفتار اين رذيله است، توبه از آن، و اجتناب از آن، آن هم تا جايى كه بكلى از آن پاك شود و با صفت مقابل آن متصف گردد، امر سهل نخواهد بود. ليكن هر چه سخت هم باشد، بالاخره بايد با تأييد الهى و با مجاهدت پى گير و مداوم، خود را از آن تطهير، و آنرا از خود دور كرد، والا لطمات و هلكات آن، مانع طى طريق خواهد بود.

اگر سالك، سالك صادق و دردمند، و طالب جدى در طريق باشد مسلماً به اين امر موفق خواهد شد و بلكه، اگر نظر خود را معطوف به جانب حق كند و تدبير را به دست حق بسپارد، و خود را در پناه او قرار دهد، و خود نيز مجاهدت پى‏گير داشته باشد، همين مشكل براى او آسان خواهد شد.

تصميم و مراقبت

در مقام توبه از اين رذيله، و آنجا كه مى‏خواهد مجاهدت در اين باب را شروع كند، لازم است تصميم بگيرد كه هميشه و در همه احوال، مخصوصاً در مواردى كه مى‏خواهد به غضب بيايد، متذكر حضور خود در محضر حق باشد و به ياد بياورد كه در حضور جناب اوست، و جناب او را خوش نيايد كه وى به غضب آيد، و نه تنها او را خوش نيايد، بلكه، غضب و طرد او را در بردارد و موجب دورى از او مى‏باشد، و اين، چيز ساده و كوچكى