در اين زمينه هم كلينى مرحوم در اصول كافى با اسناد از امام باقر سلام الله عليه روايتى نقل مىكند كه امام در قسمتى از آن مىفرمايد: «ان الرجل ليغضب فمايرضى أبداً حتى يدخل النار...» (اصول كافى، ج 2، كتاب الايمامن و الكفر، باب الغضب) يعنى «شخص به غضب مىآيد، و در غضب پيش مىرود، و راضى نمىشود تا جايى كه داخل آتش شود...».
دقت و تأمل در بيان امام سلام الله عليه را به عهده ارباب بصيرت مىگذاريم. آنچه ما از اين بيان مىفهميم اين است كه آن حضرت در اينجا به آنچه غضب در پشت پرده مىگذرد اشاره نموده و مىفرمايد:
آنجا كه انسان به غضب مىآيد، و جلو غضب خود را نمىگيرد، و به غضب خود ادامه مىدهد، و هر چه مىتواند در غضب خود پيش مىرود، او در پشت پرده و در آنجا كه از نظرها مستور است، راهى در پيش مىگيرد و در آن راه تا جايى پيش مىرود كه به آتش جهنم برسد و در آن استقرار يابد.(دقت شود).
خود شما حساب كنيد و ببينيد وقتى باطن امر به هنگام غضب اين چنين است، نتيجه آن براى همه مخصوصاً براى سالك چه خواهد بود؟! و چه هلاكت و خسرانى عايد خواهد شد؟! و كدام هلاكت و خسران بالاتر از اين كه انسان به غضب حق و به آتش غضب او گرفتار شود؟! و تأمل كنيد غضب خدا باطن انسان را به چه وضعى مىاندازد؟! و سالك چگونه مىتواند با اين وضع خود را در طريق سلوك بداند؟! و اصولا سلوك او چه مفهومى مىتواند داشته باشد.
و اين مصيبتى است براى همه و براى سالك طريق سلوك كه سخت به دل روشن و زنده احتياج دارد. زيرا اگر سالك از دل روشن و زنده برخوردار نباشد، از اول امر در سلوك خود معطل خواهد بود. بطورى كه قبلا در خلال مباحث خود گفتهايم، سالك اصلى در سفر الى الحق دل انسان است، و محجوب، دل است، و طالب، دل است، و سالك هم دل است، و واصل نيز دل خواهد بود، و انسان هم جز دل نيست. و اگر دل، دل نباشد، و اگر دل، حيات خود را فاقد گردد، و صلاحيت قبول تربيت مقام ربوبى، و پذيرش افاضات الهى را نداشته باشد، سلوك دل معنايى نخواهد داشت، و از حركت باز خواهد ماند، و سير در منازل نخواهد كرد.
امام صادق سلام الله عليه در قسمتى از بيان خود كه در كافى نقل شده است مىفرمايد: «الغضب ممحقة لقلب الحكيم...»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الغضب) يعنى «غضب، نابودى و هلاكت است براى قلب شخص حكيم...».
با شرحى كه در خصوص غضب نابجا گذشت، و با توضيحى كه در خصوص تبعات و لطمات اين رذيله داشتيم، معلوم شد كه در مقام توبه از اين رذيله بايد مجاهدت جدى كرد و مداومت بر مجاهدت داشت.
براى كسى كه گرفتار اين رذيله است، توبه از آن، و اجتناب از آن، آن هم تا جايى كه بكلى از آن پاك شود و با صفت مقابل آن متصف گردد، امر سهل نخواهد بود. ليكن هر چه سخت هم باشد، بالاخره بايد با تأييد الهى و با مجاهدت پى گير و مداوم، خود را از آن تطهير، و آنرا از خود دور كرد، والا لطمات و هلكات آن، مانع طى طريق خواهد بود.
اگر سالك، سالك صادق و دردمند، و طالب جدى در طريق باشد مسلماً به اين امر موفق خواهد شد و بلكه، اگر نظر خود را معطوف به جانب حق كند و تدبير را به دست حق بسپارد، و خود را در پناه او قرار دهد، و خود نيز مجاهدت پىگير داشته باشد، همين مشكل براى او آسان خواهد شد.
در مقام توبه از اين رذيله، و آنجا كه مىخواهد مجاهدت در اين باب را شروع كند، لازم است تصميم بگيرد كه هميشه و در همه احوال، مخصوصاً در مواردى كه مىخواهد به غضب بيايد، متذكر حضور خود در محضر حق باشد و به ياد بياورد كه در حضور جناب اوست، و جناب او را خوش نيايد كه وى به غضب آيد، و نه تنها او را خوش نيايد، بلكه، غضب و طرد او را در بردارد و موجب دورى از او مىباشد، و اين، چيز ساده و كوچكى