نيست، آن هم براى كسى كه قدم در طريق حب و طلب گذاشته و طالب حضرت مقصود و رضوان اوست. مگر نه اين است كه جز او، جز لقاى او، و جز رضاى او، مطلوبى نيست؟!
وقتى اين تصميم را گرفت، بايد در همه احوال، مخصوصاً در مواردى كه معمولا به غضب مىآيد، مراقبت كند و غفلت ننمايد، و طبق تصميم خود در هر جا كه مىخواهد به غضب بيايد، حضور خود در محضر معبود را به ياد بياورد، و در همانجا متذكر شود كه اگر باطن خود را حفظ نكند، و اگر غضب را به باطن خود راه بدهد و به غضب بيايد، جناب او را به غضب آورده، ور ضاى او را از دست داده، و بالاخره از مطلوب خود دور شده، و خسران يافته است. ولى بعكس، اگر غضب خود را در باطن و ظاهر بشكند، يعنى در باطن و ظاهر به غضب نيايد، رضوان او را به دست آورده است.
تذكر اين نكته را لازم مىبينم كه سالك براى موفقيت خويش در اين مجاهدت، لازم است از علل و اسبابى كه غضب را تهييج مىكند اجتناب نمايد، و آنها كم ظرفيتى، عجب، فخر، كبر، لجاجت، خصومت، مزاح، استهزاء، عيبگيرى، مجادله، تحقير، شدت حرص بر جاه و مال، و نظاير اينها كه هر كدام به جاى خود از رذايل مهلكه مىباشند، و هر كدام به سهم خود موجب هيجان غضب در باطن انسان مىگردند.
در هر صورت، اگر سالك بر مجاهدت خود بنحوى كه توضيح داديم مداومت كند، بالاخره موفق به تطهير خود از رذيله «غضب نابجا» شده، و از سعه صدر برخوردار مىشود، و با صفت فاضله «حلم» و «كظم غيظ» متصف مىگردد، و با اكتساب اين صفت فاضله، قدم بزرگى در طريق بر مىدارد كه براى هميشه از بركات آن در سلوك الى الله بهرهمند خواهد بود.
در اينجا براى تذكر سالكان، و براى تشويق بيشتر آنان، به بعضى از بركات صفت فاضله «حلم» اشاره مىكنيم، و دقت و تعمق در مطالب و نكات را توصيه مىنماييم.
آنجا كه سالك «حلم» را پيشه خود مىكند، و در همه احوال با سعه صدر پيش مىآيد، رضوان حضرت مقصود را به دست مىآورد، و جناب او را راضى مىكند. و كدام معاملهاى بالاتر از اين؟! و رضوان من الله اكبر.
مگر نه اين است كه رضاى او بالاترين آرزوى سالك صادق، و بزرگترين مطلوب نزد طالب مشتاق است؟!. و مگر نه اين است كه چشم سالك دردمند در همه احوال به رضاى او دوخته است؟!. و مگر دل مشتاق، مطلوبى جز رضاى حضرت مقصود دارد؟!. و رضاى او در شكستن غضب نابجا، يعنى در «حلم» و «كظم غيظ» است.
امام صادق سلام الله عليه مىفرمايد: «من كظم غيظاً و لوشاء أن يمضيه امضاه، أملا الله قليه يوم القيامة رضاه» (اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب كظم الغيظ) يعنى «هر كسى غيظ و غضب خود را