كه مىخواهد از اين طريق به خسران و هلاكت بكشد، و راه نجات را به روى انسان ببندد.
(دفتر سوم مثنوى)
آن خيالاتى كه در باطن انسان به راه مىافتد و با اشكال گوناگون فقدانها و كمبودها را به نظر انسان مىآورد و براى او بزرگ مىكند و يا تصوير مىنمايد، تا انسان را به حزن و اندوه بكشد و محزون و مغموم بگرداند ومجال فكر ديگر براى او باقى نگذارد، همه از شيطان و جنود اوست.
لازم است در اين آيه شريفه دقت و تدبر داشته باشيم كه مىفرمايد: «الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء و الله يعدكم مغفرة منه و فضلا والله واسع عليم» (آيه 268 سوره بقره) يعنى «شيطان به شما وعده فقر و فقدان مىدهد، و شما را به زشتيها مىخواند، و خداى متعال به شما وعده غفران از جانب خود و وعده فضل مىدهد، وخدا واسع و عليم است».
همچنين لازم است عميقاً در اين آيه شريفه تدبر كنيم كه مىفرمايد: «انما ذلكم الشيطان يخوف اوليائه فلا تخافوهم وخافون ان كنتم مؤمنين»(آيه 175 سوره آل عمران) يعنى «اين سخنان كه اززبان منافقان به مؤمنان به منظور ايجاد خوف و حزن در دل آنان گفته مىشود، در اصل از شيطان بوده و اين شيطان است كه مىخواهد از اين طريق كسانى را كه به حرف او گوش مىكنند و ولايت او را قبول مىنمايند بترساند. پس شما مؤمنين ازآنها و گفتههاى آنها نترسيد، و از من بترسيد اگر ايمان آوردهايد».
از اين دو آيه، و از آيات ديگر، و نيز از صراحتها و اشارتهاى آيات به خوبى بر مىآيد كه هر چه در باطن انسان از اوهام و خيالات مىگذرد و او را به خوف و نگرانى و حزن و اندوه در امور دنيوى مىاندازد، به هر بهانهاى باشد، چه بر اثر فكرهاى درونى و تصوير و تصورهاى ذهنى باشد، چه بر اثر نجواهاى اين و آن باشد، چه باشيندن اين سخن و آن سخن از اين و آن باشد، چه بر اثر حركات و افعال اين شخص و آن شخص باشد، چه بر اثر ديدن خوابهاى نگرانى آور باشد، و چه به بهانه ديگر باشد، همه از شيطان و جنود او، و از القائات آنهاست. او با جنودش به هر بهانهاى مىخواهد انسان را به خوف و حزن، و اضطراب و نگرانى در خصوص مسائل دنيوى بيندازد، و انسان را مشغول كند، تا وى را از مقصد باز بدارد. و درد او و جنود او جز اين نيست. و خلاصه اينكه، حزنها و اندوههاى دنيوى از شيطان است و بس. آن خبيث با جنود خود مىخواهد انسان را هم در اينجا اذيت كند، هم در ابديت به خسران وحشت بار، و عذاب دردناك بى پايان گرفتار سازد.
چه خوب مىشد شيطان و جنود او، و اطوار دشمنيها و عداوتهاى او، و راههاى اغواء و اضلال او را مىشناختيم و بصيرتى در اين باب كسب مىكرديم.
(دفتر سوم مثنوى)