مداومت، و جانب حضرت معبود را در خصوص آن مراقبت مىكند.
براى اينكه حالت دعا داشته باشد، لازم است معنى اين دعا را بداند، يعنى معانى جملات دعا را لااقل در حد ترجمه ياد بگيرد، كه در غير اين صورت آنچنان كه بايد، نمىشود حالت دعا داشته باشد.
لازم است به اين نكته توجه كنيم كه به هنگام دعا در عين اينكه انسان با فقر و مسكنت، و با تضرع و اصرار متوجه حضرت حق است و از او مسئلت مىكند، در عين حال، بايد توجه داشته باشد كه چه مىخواهد، و چه چيز را مسئلت مىكند.
توجه به خواسته يا خواستههاى خويش در مقام دعا، و در نظر گرفتن آنها، و مطرح كردن و خواستن آنها از خداى متعال، و اصرار در طلب با فقر و مسكنت، و اميد بر اينكه جناب او اجابت خواهد فرمود، همه از شرايط اساسى و اركان «دعا» مىباشد.
بنابراين، در مرحله اول بايد معنى دعاى «صباح» يعنى معانى جملات آنرا خوب ياد بگيرد، تا به هنگام دعا، با جملاتى كه مىگويد، با توجه به معنى و دانسته، خواستههاى خود را از خدا بخواهد، آن هم با فقر و مسكنت، و با اصرار و دردمندى، و با اميد بر اجابت.
البته اين بدان معنى نيست كه اگر كسى معنى دعاى صباح را نداند، وليكن در مقام دعا به خواندن اين دعا بپردازد، عايدى نخواهد داشت. هم او عايد خواهد داشت، هم آن كس كه معنى دعا را مىداند و با توجه به معنى به دعا مىپردازد، اما هر كدام به اندازه خود.
و خلاصه اينكه، حضور قلبى، توجه به معنى، التزام بر مداومت، اصرار در طلب، فقر و مسكنت، اميد اجابت، همه از شرايط لازمه در خواندن دعاى «صباح» است كه سالك بايد در تحصيل اين شرايط و مراعات آنها بكوشد، مخصوصاً در تحصيل حال فقر و مسكنت، و شكستگى دل.
(دفتر چهارم مثنوى)
امر پنجم، مداومت بر طهارت در همه اوقات، يعنى داشتن «طهارت دايم» است.
لازم است هميشه در حال طهارت باشد، و همه ساعات شب و روز را با طهارت سپرى كند، و جانب حضرت حق را در اين امر، مراقبت كند.
طهارت دايم، و بودن در حال طهارت در همه اوقات، به جاى خود در سلوك عبودى از اهميت خاصى برخوردار است.
در حال طهارت بودن در همه اوقات، به لحاظ اسرارى كه دارد و از عقل و فكر محدود ما مستور است، روح را صلاحيت خاصى مىبخشد كه بر اثر آن مىتواند از افاضات خاصه ربوبى بهرهمند گردد. به عكس، فاقد طهارت بودن ،به لحاظ جهاتى كه دارد و از محدوده درك ما خارج است، موانع و تيرگيهاى مخصوصى در روح انسان به وجود مىآورد كه موجب محروم گشتن آن از افاضات خاصه ربوبى مىشوند، و از طرفى هم روح را در معرض تهاجم لطماتى قرار مىدهد كه در وصف نيايد.
در هر صورت، پى بردن به دقايق و رموز در اين باب از عهده من و تو، و امثال من و تو كه محجوبان هستيم خارج است، و چنين انتظارى هم نيست. «سر غيب» را خدا مىداند، و آنها كه خدا تعليم فرموده است، آن هم در همان حدى كه او خود خواسته است.
در آيه 179 سوره آل عمران مىخوانيم كه:
«... و ما كان الله ليطلعكم على الغيب ولكن الله يجتبى من رسله من يشاء فآمنوا بالله و رسله و ان تؤمنوا و تتقوا فلكم أجر عظيم».
يعنى «... و چنين نيست كه خدا همه شما را به سر غيب آگاه كند، وليكن براى اين امر كسانى را كه مىخواهد به عنوان فرستادههاى خويش انتخاب مىنمايد. پس شما به خدا و به فرستادههاى او ايمان بياوريد، و اگر ايمان آوريد و طبق گفته آنان عمل كنيد، براى شماست پاداش بزرگ».
بايد ديد حاملان اسرار چه مىگويند؟ و بايد از آنان تبعيت نمود، تا راه به سوى مقصد برد.