مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 38
نمايش فراداده

ناقص، نه فرصت و وقت براى آنان شناخته شده، و نه ارزش آن معلوم گرديده است .و طبعاً اغتنام فرصت نيز براى آنان مطرح نخواهد بود.

اينجاست كه بدون توجه و بصورت بسيار خطرناك و حسرت بار، فرصت اسرارآميز و وقت پر ازرش در طريق نيل بيشتر به خواسته‏هاى نفسانى و در طريق اوهام و خيالها مصروف گشته و خسران عظيم پيش مى‏آيد. مطالعه حالات و خصوصيات اكثريت صاحبان ايمان كه در غفلت‏اند، اين حقيقت را براى ما روشن مى‏سازد. شما اگر در حالات آنان دقت كنيد، خواهيد ديد كه اصولا آنچه براى آنها معنى و نيز ارزش ندارد، همان وقت و فرصت است. اين گرفتارى آنچنان شديد و دردآور است كه مى‏بينيم اكثر مؤمنين - با داشتن ايمان - به انحاء مختلف سعى مى‏كنند اوقات خود را بگذرانند و براى اين كار به وسايل و راههاى گوناگون روى مى‏آورند.

به هيچ وجه براى آنان ارزش وقت يا فرصت منظور نيست و احياناً اين كلمه، يعنى كلمه «ارزش وقت» را هم در جايى بكار مى‏برند كه اهداف دنيوى منظور باشد!!.

بعضى از غافلان كه تا حدودى توجه به اهميت مسئله آخرت دارند، و احياناً بعضى از كسانى كه هنوز بيدار نگشته ولى به فكر سير و سلوك مى‏افتند، به مقتضاى اسارتها، به تسويف، يعنى امروز و فردا كردن گرفتار شده و از اين طريق به تضييع وقت و از دست دادن فرصت مبتلا مى‏شوند. و اين در حقيقت همان تضييع است الاّ اين كه صورت فريبنده‏اى دارد يعنى فرصت و وقت نزد اينها نيز معنى و ارزش خود را نيافته است. و شايد خود گمان كنند كه معنى فرصت و ارزش آن، و مفهوم وقت و سر آنرا دريافته و از غافلان نيستند، وليكن اين هم بجاى خود غفلتى است و بس. زيرا اگر اين چنين باشد، هرگز تسويف و امروز و فردا كردن در بين نخواهد بود و اصولا براى خود آنان كاملا روشن خواهد شد كه تسويف نيز راه بخصوصى است براى از دست دادن فرصت و تضييع آن، و مكر خاصى است از شيطان و حيله‏اى است از نفس.


  • من زمكر نفس ديدم چيزها وعده‏ها بدهد تو را تازه به دست عمر اگر صد سال خود مهلت دهد اوت هر روزى بهانه نو نهد

  • كاو برد از سحر خود تمييزها كاو هزاران بار آنها را شكست اوت هر روزى بهانه نو نهد اوت هر روزى بهانه نو نهد

(دفتردوم مثنوى)

دسته‏اى از جهنميان همين اهل تسويف هستند. تسويف آنچنان هلاكت بار و فريبنده است كه نه تنها هيچ خيرى در آن نيست و نه تنها نشانى از بيدارى در آن وجودندارد بطورى كه احياناً گرفتاران به تسويف پيش خود چنين مى‏پندارند، بلكه علاوه بر سبب تضييع بودن، موجب ريشه‏دار شدن ضلالتها و انحرافها و حجابها در وجود انسان بوده و مسئله اصلاح باطن و تطهير قلب را مشكل‏تر نموده و يا راه اصلاح و تظهير را به سوى انسان مى‏بندد. و در تشبيه بايد گفت گرفتار تسويف همانند كسى مى‏شود كه درخت خارى را كاشته باشد. ودر وقت خود به سرغ از راه برداشتن و كندن آن نيايد و امروز و فردا كند، تا جايى كه آن درخت خار كاملاً ريشه‏دار و بزرگ گردد و بعكس، خود او ضعيف و پير و ناتوان شده و با اين وضع در فكر كندن آن بيفتد و درصدد اين امر باشد.


  • تو كه مى‏گويى كه فردا، اين بدان آن درخت بد جوان‏تر مى‏شود خار بن در قوت و برخاستن خار بن هر روز و هر دم سبزتر

  • كه به هر روزى كه مى‏آيد زمان وين كننده پير و مضطر مى‏شود خاركن در سستى و در كاستن خار بن هر روز و هر دم سبزتر