مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 40
نمايش فراداده

شما در زمين تا وقتى معين استقرار و متاعى خواهد بود. پس در اين هنگام آدم از پروردگارش كلماتى تلقى نموده كه در نتيجه آن خدا بر او عطف نظر نمود و او توبه كرد و توبه‏اش مورد قبول خدا شد كه خدا صاحب عطف و توبه‏پذير و داراى رحمت است. گفتيم به آنها كه همه از اين مقام فرود آييد و هدايتى از جانب من بسوى شما مى‏آيد كه راه بازگشت را به شما نشان خواهد داد و كسانى كه از هدايت من تبعيت كنند، خوف و اندوهى براى آنان نخواهد بود و آنان كه كفر ورزيده و آيات هدايت ما را تكذيب كنند، آنها اصحاب آتش بوده و براى هميشه در آن خواهند بود».

تأمل در اين آيات و اشارات و نكات آنها كه بيانگر يك جريان تكوينى است، اين حقيقت را روشن مى‏كند كه در اثناى هبوط آدم و بلحاظى در اثناى هبوط انسان از جوار قرب بسوى دنيا، عنايتى از جانب پروردگارشده و فرصتى عطا گرديده و باب بازگشت باز گذاشته شده و طريق آن نيز ارائه گشته است تا هر كه خواهد از اين فرصت استفاده نموده و از طريقى كه در اختيار اوست به آنچه از دست داده و بلكه به بالاتر از آن نايل آيد.

و در بيانى ديگر، يوسف انسان در چاه ظلمانى ماده بلحاظ لغزشى كه پيش آمده، افتاده و محبوس گشته و در اين بين، فرصتى بسيار محدود در اختيار او قرار داده شده و ريسمانى از بالا بسوى او در چاه آمده است تا فرصت تمام نشده دست به آن ريسمان زند و نجات يابد. اين وقت و فرصت، براى اينست و بس.


  • يوسفا آمد رسن در زن تو دست حمدلله كاين رسن آويختند در رسن زن دست و بيرون رو زچاه‏ تا ببينى عالم جان جديد اين جهان نيست چون هستان شده و آن جهان هست بس پنهان شده

  • از رسن غافل مشو بيگه شده است فضل و رحمت را بهم آميختند تا ببينى بارگاه پادشاه عالمى بس آشكار و ناپديد و آن جهان هست بس پنهان شده و آن جهان هست بس پنهان شده

(دفتر دوم مثنوى)

بنابراين، آن كه بيدار گشته و پرده‏هاى جهل و غفلت را تا حدودى كنار زده و بخود آمده است، معنى وقت و فرصت را دانسته و ارزش آنرا خواهد يافت، آنهم در حدى كه بيدارى حاصل شده و به اندازه‏اى كه جهل و غفلت كنار رفته است؛ و طبعاً هر كه بيدارتر، به همان اندازه هم فرصت نزد او مغتنم‏تر و وقت براى او عزيزتر. شخص بيدار هرگز راضى نمى‏شود كه لحظه‏اى از وقت خويش را در غير آنچه اين وقت براى آن هست، مصر وف بدارد و هر چه بيدارتر باشد بهتر مى‏يابد كه در هر لحظه‏اى از آن چه مى‏شود كرد و چه گرفتارى و خسرانى را مى‏شود از خود دور نمود و چه قدمى را در طريق مطلوب دل مى‏توان برداشت. لذا از تضييع لحظات خويش اجتناب سخت مى‏كند.

پس وظيفه سالك بيدار، شناختن قدر وقت و به تعبير، اغتنام فرصت است. او بايد بداند كه فرصت دنيا براى بازگشت به موطن اصلى است، و بايد بداند كه سفر الهى الله، سفرى بس طولانى و پر فراز و نشيب است و حجب و موانع بس زياد است و در مقابل خويش بسى منازل دارد، و بايد فراز و نشيبهاى پر مخاطره‏اى را پشت سر بگذارد ،و حجابهاى زيادى را كنار بزند، و منازل بسيارى را طى بنمايد؛ و طبعاً وقت و فرصت هر چه بيشتر باشد باز كمتر است، و هر لحظه‏اى در اين بين مغتنم مى‏باشد، و از دست دادن آن به هيچ وجه مجاز و معقول نبوده و حسرت بار است. پيداست كه توفيق بر اغتنام فرصت را نيز بايد از خداى متعال خواست. بايد هميشه با تضرع كامل دعا نمود كه او خود همه اوقات و همه شبها و روزها و ساعات را در طريق ذكر و طلب خود قرار دهد.