من هيچگاه نه در جمعيت و هيئتى قائد و رهبر بودهام و نه سربازى كه تابع سردارى باشد، بلكه سراسر دوران حياتم را صرف مطالعه و تحقيق در حقيقت اسلام و درك فنون و رموز سياست و ادبيات مربوط به آن نمودهام، از آنجايى كه به شدّت به اين موضوعات علاقهمند بودهام تحت تأثير آن قرار گرفتهام و با توجه به اين سوابق ارتباط و اتصال من با روح اصول و جوهر تعليمات اسلام به من بصيرت خاصى بخشيده است، بهطورى كه در پرتو آن به اين نتيجه رسيدهام كه اسلام حقيقتى است جهانى.
مادامى كه مسلمانان با قدرت كامل و نيروى تام اين روح را حفظ كنند خواهم كوشيد تا بتوانم از بصيرتى كه به دست آوردهام در روح خود نيرويى برانگيزم تا به وسيله آن، شعله احساسات و تمركز اصول و مبادى اسلام را كه تنها ضامن تحقق بخشيدن به نتيجهاى كه مورد آرزوى ماست، در قلوب شما برافروزد...
يك حقيقت ثابت و مسلّمى وجود دارد كه هيچ كس نمىتواند در اصالت آن ترديد كند و آن حقيقت عبارت از اين است كه كليه آمال بلند و سرمشقهاى عالى اخلاقى و هدفهاى علمى و نظامات سياسى كه اسلام حد و مرز آن را عادلانه رسم كرده است، اثر محسوس و ملموس آن در تاريخ مسلمانان هند مشاهده مىشود، در نتيجه مشاعر و عواطف و احساسات مسلمانان با تعليمات اين دين حنيف ممزوج شده و كيان همه جمعيتهاى مسلمان براساس آن استوار شده است و همين معانى براى همه افراد و هيئتها عوامل و انگيزههاى يكنواختى فراهم ساخته تا جايى كه در سير و حركتى كه دارند با وضع مشابهى با يكديگر تلاقى مىكنند و در ايجاد و تكوين آن براساس قويترين مبانى و نظامات در تشكيل و تنسيق، يعنى سرو سامان دادن به همه مطالب و معانى با يكديگر همكارى مىكنند.
اغراق و مبالغه نخواهد بود اگر بگويم اينك در راه تأسيس بناى وحدتاسلامى كاملترين صورت و واضحترين مظهر جنبش و حركت در سراسر هند جلوهگر شده است؛ به دليل اينكه در هندوستان كشورها و دولتهايى وجود دارند كه موجوديت و قوام و قيامشان مديون اسلام است زيرا روح اخلاقى و فضايل ادبى به طرز خاصى در آنها تجلى دارد و در عين حال برادرى دينى و ارتباط اجتماعى و عدالت ثابت و پايدار، در ميان ملل اسلام فقط منوط به نصيحت نيست، بلكه خطوط و قواعد و پايههايى وضع شده است كه رعايت و تشريح آن بر عهده نصوص اين دين حنيف است، به اين معنى كه اين دين حنيف داراى تشريعات و دستگاه قانونگذارى حكيمانهاى است كه كاخ اتحاد ميان دلها را بنا نموده و سايههاى امنيت را در ميان ملتها گسترش داده است، ولى با اين وصف چه بايد كرد كه تمدن عصر جديد در بسيارى از موارد با اين مبانى روى سازش نشان نمىدهند! در اين باره مىتوانم حكم قطعى صادر كنم به اينكه افكار سياسى ملتهاى غرب، انقلاباتى را به وجود آوردهاند كه شر و شرر آن منحصر به هند نبوده است، بلكه لهيب آن به سراسر جهان اسلام سرايت كرده است و در حال حاضر جوانان مسلمان مىروند كه اين مبادى را بر وضع خودشان منطبق سازند و آن را در زندگى روزانه خود استقرار دهند!
جوانان مسلمان بدون توجه به علل و انگيزههاى اصلى و موجباتى كه ملتهاى غرب را وادار به پيروى از اصول و مبادى جديد كرده است با شتابزدگى تمام به سوى آن مىروند!
اين جوانان بايد متذكر باشند كه قيام مسيحيت؛ در آغاز امر رنگ رهبانيت و عزلت به خود گرفته بود، و با زندگى عملى سازگار نبود؛ سپس اوضاع و احوال شكل ديگرى به خود گرفت؛ به اين معنى كه دستگاه كليسا به شكل حكومت استبدادى جبارى درآمد و تمام مظاهر استبداد در حكومت كليسا جلوهگر شده بود!
بدين سبب مارتين لوتر قيام كرد و بر ضد سلطه و سيطره كليسا قد برافراشت گو اينكه اين مرد انقلابى از قيامى كه نمود به هيچ وجه اصلاح سياسى يا ايجاد انقلاب و تغيير و تبدلى را كه مربوط به اين معنى باشد در نظر نداشت زيرا سياست و نظامات حكومت، هيچگونه ارتباطى با اصول مسيحيت ندارد و با اينكه اين معنى روشن است بنابراين اگر در اين زمينه تتبعى به كار رود بايد از لوتر معذرت بخواهيم.