حرف نهم از حروف هجاء عرب و يازدهم از الفباى فارسى . و در حساب جمل آن را به هفتصد دارند . و نام آن ذال است و گاه جهت دقّت ضبط ، ذال معجمه گويند . از حروف روادف و شمسيّه و مصمّته است.
از اسماء اشاره است براى مفرد مذكر قريب . تثنيه آن ذان و ذين و جمع آن از غير صيغه، اُولاء باشد.
صاحب. از اسماء ستّه است كه اعرابشان به حروف است: نصباً به الف و رفعاً به واو و جرّاً به ياء.
موصول بمعنى الّذى ; چون: «من ذا رأيت و ماذا رأيت».
اسم فاعل است از ذوب: گدازان، گدازنده.
اسم فاعل است از ذيع و ذيوع: شايع ، منتشر، پراكنده.
مؤنث ذائق و اسم فاعل از ذوق: چشنده. (كلّ نفس ذائقة الموت) : هر كس چشنده مرگ است . (آل عمران: 185)
اسم فاعل از «ذَبَّ» : مدافع، دافع، دفاع كننده.
- اميرالمؤمنين (ع) ـ در تظلّم از قريش ـ : «... فنظرت فاذا ليس لى رافد و لا ذابّ و لا مساعد» . (نهج : خطبه 117)
سر برنده.
پژمرده. ج : ذُبُل و ذُبَّل.