داشته باشد ؟ و شايد آن آقايان و بزرگانى كه مجعوليت وجود را نفى و قائل به مجعوليت ماهيت , يا مجعوليت انتساب ماهيت به وجود شده اند , نظر شريفشان به همين نكته كه بدان اشاره شد , معطوف بوده باشد )) .
به هر حال , معظم له رساله را با اشاره اى به اهميت مبحث جعل آغاز مى كند , آنگاه خاطر نشان مى سازد بحث از جعل به شعبه هاى گوناگونى تقسيم مى گردد كه طائفه اى از آنها جزء مسايل فلسفه ء رايج (( حكمت مشاء )) است و برخى در حكمت متعاليه ريشه دارد , كه ذيلا به عناوين آن مسايل اشاره مى شود .
1 مسئله اصالت جود در جعل غير مسئله اصالت وجود در تحقق است .
2 لفظ جعل در برخى از موارد به دو مفعول و در برخى ديگر به يك مفعول متعدى مى شود .
3 مجعول بالذات چيست ؟
4 جعل مؤلف به جعل عرضيات مفارقه اختصاص دارد .
5 كسانى كه در ماهيت به جعل بسيط قائلند , بر اعتباريت وجود اتفاق دارند .
6 كسانى كه در ماهيت قائل به جعل بسيطند سه فرقه اند .
7 كسى كه مى گويد مجعول به جعل بسيط اتصاف است مرادش به اين اتصاف چيست ؟
8 كسانى كه قائل به اصالت وجودند , در باره مجعول بالذات به سه فرقه تقسيم مى شوند .
9 آيا بسائط مجعولند ؟
10 موجود ممكن همراه با وجودش ربط محض است .
11 در برخى از مواراد شيخ اكبر محيى الدين بن عربى از انتساب ماسوى به حق تعالى به ارتباط فقرى تعبير كرده