اشعارى در رابطه با علم و عالم
عالم اندر ميان جاهل را
شاهدى در ميان كوران است
علم خوان گرت ز آدمست رگى
ننگ دارد بسى بطوع و به دل
سگ عالم به آدم جاهل
مثلى گفته اند صديقان
مصحفى در سراى زنديقان
زانكه شد خاص حق به علم سگى
سگ عالم به آدم جاهل
سگ عالم به آدم جاهل
(سنائى )
كسى است زنده كه از فضل جامه اى پوشد
چو آب و رنگ به چهره ز علم نيست چه سود
براى گردنت و دست زن نكو پروين
سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان
نه آنكه هيچ نيرزد اگر شود عريان
ز رنگ جامه زربفت و زيور رخشان
سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان
سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان
(پروين )
ز دانش در بى نيازى بجوى
بياموز و بشنو ز هر دانشى
تمتعى كه من از فضل در جهان بردم
بپرس هر چه ندانى كه ذل پرسيدن
دليل راه تو باشد به عز دانائى
اگر چه از آن سختى آيد بروى
كه يابى ز هر دانشى رامشى
همان جفاى پدر بود و سيلى استاد
دليل راه تو باشد به عز دانائى
دليل راه تو باشد به عز دانائى
(سعدى )
رواياتى درباره مسائل علمى جهان شناسى
عن عبدالله بن سنان عن ابى عبدالله (ع ) قال : قلت له رجل ذهبت احدى بيضته ، فقال : ان كانت اليسار فيها الدية . قلت : اليس قلت ما كان فى الجسد النان فقيه نصف الدية . فقال : لان الوالد من البيضة اليسرى .
عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق عليه السلام روايت مى كند كه به آن حضرت عرض كردم : يكى از دو بيضه مردى را كسى از بين برده است چه ديه اى بايد بپردازد؟ فرمود: اگر بيضه سمت چپ باشد بايد ديه كامل بدهد (يعنى تمام ديه قتل يك انسان )، گفتم : مگر نفرموده ايد كه اگر يكى از اعضاء در بدن جفت (يعنى دوتا) باشد و كسى يكى از آن دو را از بين ببرد بايد نصف ديه قتل را بدهد؟ فرمود: در بيضه چپ بايد تمام ديه را بدهد زيرا فرزند از بيضه چپ پيدا مى شود.(19)