تاريخ گذشتگان نشان داده كه بسيارى از دانشمندان محبوب و مشهور در روزگار خويش در رنج و غربت زيسته اند ولى پس از مرگ و مدفون شدن در زير توده هاى خاك ، مردم پى به عظمت آنان برده و به سراغ آثار و انديشه هاى آنها رفته اند (همر) شاعر معروف يونان كه تاريخ قديم يونان را چون فردوسى به نظم آورده مردى كور و فقير بود كه در روستاها و شهرهاى يونان گردش نمى كرد و حكايات منظوم خود را با سازى كه مرسوم بوده مى نواخته و مى سروده و با در آمد آن امرار معاش مى كرده است و پس از مرگ وى حكايات تاريخى او از ارزشهاى والائى برخوردار گشته است .
همچنين شكسپير شاعر انگليسى در حيات خود با كمال سختى زندگى مى كرد و از پس مرگش آثار وى در ادبيات نخستين مقام را احراز كرد.
سقراط در آغاز مجسمه ساز بود و پس از آن ميل شديد به كشف حقيقت و راز خلقت پيدا كرد و به جستجوى آن از راه فلسفه پرداخت و به جائى رسيد كه فلسفه را براى نجات خود كافى نديد همت بر تهذيب نفس و تحصيل علم اخلاق گماشت . به وى گفتند كه : چه مى خواهى ؟ گفت : ن خواهم كه نخواهم . سقراط مى گفت : براى مردم بايد تشريح كرد تا نيك را از بد بشناسند و زشت را از زيبا تميز دهند. چه مردم اشتباه مى كنند به يقين بدى را اگر بشناسند مرتكب آن نمى شوند: بايد در تشخيص آن كوشيد و مردم را به جهلشان آگاه ساخت ، من هم دانشى ندارم جز آنكه مانند مادر خود فن قابله دارم . او كودكان را در زادن مدد مى كرد. من نفوس را يارى مى كنم تا به خود آيند و بزايند.